-
@narjes-hashemi
تو مست مست سر خوشی من مست بی سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده امنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
آهِ دریغ و آب چشم، ار چه موافق منند
آتش عشق آنچنان،نیست که وانشانمش -
@سجاد-ذوالفقاری
آهِ دریغ و آب چشم، ار چه موافق منند
آتش عشق آنچنان،نیست که وانشانمشنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
-
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
اگر چه ناقص و نادانم اینقدر دانم
که آبگینه ی من نیست مردِ سندانش -
@سجاد-ذوالفقاری
اگر چه ناقص و نادانم اینقدر دانم
که آبگینه ی من نیست مردِ سندانشنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
شنو پندی ز من ای یار خوش کیش
به خون دل برآید کار درویش
-
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
شمع بخواهد نشست،بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح،روی نماید تمام -
@سجاد-ذوالفقاری
شمع بخواهد نشست،بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح،روی نماید تمامنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi در " مشاعره " گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شمع بخواهد نشست،بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح،روی نماید تمامما از سر این آب نخواهیم گذشت
صدبار اگر بگذرد آب از سرما
-
@narjes-hashemi در " مشاعره " گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری
شمع بخواهد نشست،بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح،روی نماید تمامما از سر این آب نخواهیم گذشت
صدبار اگر بگذرد آب از سرما
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بکستی و من بر سر پیمانِ درستم
طرفو نابود کرد -
@سجاد-ذوالفقاری
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بکستی و من بر سر پیمانِ درستم
طرفو نابود کردنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
من چيستم؟
افسانهاى خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خوردهاى از عشوه نسيم -
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آنست بدین دانه که در دام افتد -
@سجاد-ذوالفقاری
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آنست بدین دانه که در دام افتدنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط اهورا انجام شده@narjes-hashemi
دو رخساره پر خون و دل سوگوار
دو دیده پر از نم چو ابر بهار
-
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
رنگ رویم غم دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آنکه ز بیگانه همی بنهفتم -
@سجاد-ذوالفقاری
رنگ رویم غم دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آنکه ز بیگانه همی بنهفتمنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردهولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
-
@narjes-hashemi
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردهولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
من خود ای ساقی ازین شوق دارم مستم
تو به یک جرعه ی دیگر ببری از دستم -
@سجاد-ذوالفقاری
من خود ای ساقی ازین شوق دارم مستم
تو به یک جرعه ی دیگر ببری از دستمنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
مکن رغبت به هر سویی به یاران پراکندهکه من مهر دگر یاران ز هر سویی پراکندم
-
نوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
می خواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیک حقیرست ندانم چه فرستم -
@سجاد-ذوالفقاری
می خواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیک حقیرست ندانم چه فرستمنوشتهشده در ۸ آذر ۱۴۰۰، ۱۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد -
قانون مشاعره:
حرف آخر بیت مادر
با حرف اول بیتی که میخواییم بگیم یکی باشند
مثال:
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد ( بیت مادر)
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد( بیتی که در جواب داده شده)اینم بیت مادر این تاپیک:
دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهعمری است به دنبال تو ام...دلتنگم
سالهاست به یک لحظه و دم دلتنگم
شدم از دردِ حقیقت، متوسل به خیال
آه! هرچند رسیدیم بهم...
دلتنگم... -
عمری است به دنبال تو ام...دلتنگم
سالهاست به یک لحظه و دم دلتنگم
شدم از دردِ حقیقت، متوسل به خیال
آه! هرچند رسیدیم بهم...
دلتنگم...نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSaudade 19 0
ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد -
Saudade 19 0
ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان در جان و سر نباشدنوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@f-seif-0
در خاطرت مرده ام، مرا دریاب
تو که خدا، من نمازِ قضا انگار...