-
Mahan Xodayi 2
اگر چون رود می خواهد که با دریا درآمیزد.
بگو چون چشمه بر زانو، گذارد دست و برخیزد.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست..... -
Mahan Xodayi 2
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدمنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMehrsa 14
ماه ماهانی ببین ای نور چشم / آن او باشی چو با ماهان شوی -
Mehrsa 14
دلم میگه بیام پیشت عقل من هی مانع میشه!
طفلکی این دلم که مثل بچه ها قانع نمیشه! -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند،
در سر کار خرابات کنند ایمان را. -
Mehrsa 14
ماه ماهانی ببین ای نور چشم / آن او باشی چو با ماهان شویMahan Xodayi 2
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم!
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم! -
Sadegh Abbasian
میفرستم به تو پیغام پس از هر پیغام!
پاسخت مثل نجاتِ پسری از اعدام!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
میخورد خونِ دلم مردمکِ دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم! -
@Zeinab-Evazi
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست.....نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
تا جهان باقي و آیین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا وِرد زبان خواهد بود. -
Mahan Xodayi 2
یه جوری تو رفتی نذاشتی واسه جدایی آماده شم!
میگی بری آروم میشم رسیده بهم آمارشم!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه؟!
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه -
Mehrsa 14
مثل یه خاطره که وقتی مرورم نکنی میمیرم…
مثل یه قاصدکم مشتتو که وا کنی از دست میرم!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم -
@Zeinab-Evazi
آن الم را بر کرم ها فضل داد
وان جفا را از وفاها برگزید -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما -
Mahan Xodayi 2
تا جهان باقي و آیین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا وِرد زبان خواهد بود.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
دل شود روشن ز شمع اعتراف
باکس ار بد کرده ای حاشا مکن -
@حامد-صباحی
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه؟!
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهMahan Xodayi 2
همه چی آروم آروم آروم رقم خورد؛ عقلمو از سرم برد!
همه چی تو یه لحظه یه لحظه یه لحظه؛ دیوونگیه محضه! -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
دیده را فایده آن است که دلبر بیند،
ور نبیند چه بُوَد فایده بینایی را. -
@حامد-صباحی
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه؟!
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهMahan Xodayi 2
همی داد مژه یکی را دگر
که بخشود بر بی گنه دادگر -
Mahan Xodayi 2
همه چی آروم آروم آروم رقم خورد؛ عقلمو از سرم برد!
همه چی تو یه لحظه یه لحظه یه لحظه؛ دیوونگیه محضه!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
هرلحظه که میکوشم درکارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر -
Mehrsa 14
ماه ماهانی ببین ای نور چشم / آن او باشی چو با ماهان شوینوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
یک بار هم شده به خودم قول میدهم
این بار را دگر ز تو یادی نمی کنم -
Sadegh Abbasian
من با تو بازی رو بردم؛ که دارم احسامو باز دم به دم میگم بهت…
تو شدی هوا نفس تو زندگیم؛ تو جونمم بهم بگی میدم بهتنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
ماه بریخت اخترم من نه منم نه من منم
لاف زدم ز جام او گام شدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم نه من منم -
@Zeinab-Evazi
دل شود روشن ز شمع اعتراف
باکس ار بد کرده ای حاشا مکننوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سليمان با چنان حشمت، نظر ها بود با مورش. -
@Zeinab-Evazi
آن چنان در هوای خاک درش
می رود آب دیده ام که مپرس