-
@حمید-صباحی
تا نگرید طفلک حلوا فروش
دیگ بخشایش کجا اید به جوش؟Mahan Xodayi 2
شب تاریک او بیدار تا روز
همی گفت این سخن با گریه و سوز -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
مکن ز غصه شکایت که طریق طلب
به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید. -
Mehrsa 14
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیمپروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیمنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی -
دانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط Hamed.s انجام شده
@Zeinab-Evazi
یا رب مباد دردانه ام ز چشم گریان من بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
-
Mahan Xodayi 2
و من آن شاخک خشکیدهی بی بال و پرم
که ز مهر رخ تو زهره دریدهاست تنمنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMehrsa 14
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟؟ -
@Zeinab-Evazi
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته مي شود انسان پاکنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
کار با سعی است نِی با ادعا
لَيْسَ لِلْاِنسٰآن إلّا ما سعی. -
@Zeinab-Evazi
در بتان دل بسته ام دیگر مرا با دین چه کار؟
بت پرستم گر مرا ایمان نباشد گو مباش -
Mahan Xodayi 2
کلید گنج غزلهای شهریار توئی
بیا که پادشه ملک دل گدا کردینوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
یارب مطلب گدا معتبر شود
گر معتبر شود از خدا بیخیر شود -
Mahan Xodayi 2
شب تاریک او بیدار تا روز
همی گفت این سخن با گریه و سوزنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی ب درد اید به حالش دیده میگرید -
@Zeinab-Evazi
یا رب مباد دردانه ام ز چشم گریان من بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد
از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد
من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی -
Mahan Xodayi 2
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
-
Mahan Xodayi 2
کار با سعی است نِی با ادعا
لَيْسَ لِلْاِنسٰآن إلّا ما سعی.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت
دیگری دندان داشت اما نان داشت
هر کجا دست نیازی پیش بود
رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشت -
@Zeinab-Evazi
در بتان دل بسته ام دیگر مرا با دین چه کار؟
بت پرستم گر مرا ایمان نباشد گو مباشنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای،
قدر این مرتبه نشناخته ای، یعنی چه؟! -
@Zeinab-Evazi
یارب چها به سینه ی این خاکدان دراست
کس نیست واقف این همه راز نهفته را -
@حمید-صباحی
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی ب درد اید به حالش دیده میگریدMahan Xodayi 2
دست از طلب ندارم تا کان من برآید
با تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید -
بی داد رفت لاله ی برباد رفته را
یارب خزان چه بود بهار شکفته راهر لاله ای که از دل این خاک دان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته راجز در صفای اشک دلم وا نمی شود
باران به دامن است هوای گرفته راوای ای مه دوهفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دوهفته رابرخیز لاله ، بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سُفته را -
@Zeinab-Evazi
یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت
دیگری دندان داشت اما نان داشت
هر کجا دست نیازی پیش بود
رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشتنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست،
خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت. -
Mahan Xodayi 2
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
نه ظریف بیر گلیـن عزیزه سنی
منه لایق تـاری یـاراتمیشدی -
Mahan Xodayi 2
دست از طلب ندارم تا کان من برآید
با تن رسد به جانان یا جان ز تن در آیدنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک مور ندانست ولی موی شکافت -
@Zeinab-Evazi
هر که با دیگ همنشین گردد
جامه ی خویش را سیاه کند