-
بی داد رفت لاله ی برباد رفته را
یارب خزان چه بود بهار شکفته راهر لاله ای که از دل این خاک دان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته راجز در صفای اشک دلم وا نمی شود
باران به دامن است هوای گرفته راوای ای مه دوهفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دوهفته رابرخیز لاله ، بند گلوبند خود بتاب
آورده ام به دیده گهرهای سُفته را -
@Zeinab-Evazi
یک نفر نان داشت اما بینوا دندان نداشت
دیگری دندان داشت اما نان داشت
هر کجا دست نیازی پیش بود
رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان نداشتنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست،
خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت. -
Mahan Xodayi 2
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتدماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
نه ظریف بیر گلیـن عزیزه سنی
منه لایق تـاری یـاراتمیشدی -
Mahan Xodayi 2
دست از طلب ندارم تا کان من برآید
با تن رسد به جانان یا جان ز تن در آیدنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک مور ندانست ولی موی شکافت -
@Zeinab-Evazi
هر که با دیگ همنشین گردد
جامه ی خویش را سیاه کند -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
از خاک مرا برد و به افلاک رسانید،
این است که من معتقدم، عشق زمینی است -
Mahan Xodayi 2
تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست،
خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است:/ -
@Zeinab-Evazi
تابود خود سبو کش میخانه تو بودخوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر
ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود
تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود
-
@حامد-صباحی
نه ظریف بیر گلیـن عزیزه سنی
منه لایق تـاری یـاراتمیشدیMahan Xodayi 2
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل مناشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
-
@Zeinab-Evazi
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است:/نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
هیچ رسوا عاشق اندر فن خود استاد نیست. -
@حمید-صباحی
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک مور ندانست ولی موی شکافتMahan Xodayi 2
توبه کردم که نبودم لب ساقی و کنون
می گم لب که چرا گوش به نادان کردم
-
Mahan Xodayi 2
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل مناشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
نکن معامله با دیگران سر یوسف
که این معامله در سود هم زیان دارد -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حمید-صباحی
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید. -
Mahan Xodayi 2
توبه کردم که نبودم لب ساقی و کنون
می گم لب که چرا گوش به نادان کردم
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
من و تو خط موازی که رسیدن هرگز
دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت! -
Mahan Xodayi 2
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
هیچ رسوا عاشق اندر فن خود استاد نیست.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط Mahan Xodayi 2 انجام شده@Zeinab-Evazi
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتطار بوده -
@Zeinab-Evazi
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتطار بودهنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
هر چه در تجربه عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت. -
Mehrsa 14
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیمپروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیمدانش آموزان آلاءنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۶ آخرین ویرایش توسط Hamed.s انجام شدهMahan Xodayi 2
@Zeinab-Evazi
@حمید-صباحی
Mehrsa 14
@fatemeh-Maروزگارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهارقلبت از هر غصه دور
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگعمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاک -
Mahan Xodayi 2
هر چه در تجربه عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت.نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Zeinab-Evazi
ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد -
Mehrsa 14
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟؟نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت -
Mahan Xodayi 2
@Zeinab-Evazi
@حمید-صباحی
Mehrsa 14
@fatemeh-Maروزگارت بر مراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهارقلبت از هر غصه دور
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگعمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک
جسم و روحت پاک پاکنوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۶:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی عالی بود
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست /چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد