هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@AmirBarsam
دیگ ادم باید ب هر دری بزنه تا یجوری دارویی ک نیاز داره رو از داروخونه بگیره دیگنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
حالا اونایی که اینجوری صحبت میکنن باهاش معمولا کسایی هستند که همیشه قرص خواب میگیرن تو نسخه همشون هم قرص خواب هم هست و خب ما بهشون نمیدیم مجبورن از آقای بهرامی بگیرن -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#جواد_باشیم
-
Michael Vey شاید چون تو خیلی خاص هستی طول کشیده تا اونی که میخوای پیدا بشه و اگه هنوز پیدا نشده بدون خیلی خاصی
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam عای ام اسپه شیاااال
هعی ولی خدایی هنوزم کابوس دوران ابتداییمو میبینم.. خیلی دوران بدی بود.. چقدر همکلاسیام اذیتم میکردن -
Michael Vey
حالا اونایی که اینجوری صحبت میکنن باهاش معمولا کسایی هستند که همیشه قرص خواب میگیرن تو نسخه همشون هم قرص خواب هم هست و خب ما بهشون نمیدیم مجبورن از آقای بهرامی بگیرننوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam خب همین دیگ
مجبورن پسر خاله شن
ولی خدایی
چرا داروخونه انقدر اذیت میکنه سر دادن ی سری دارو ها؟ ی دارو رو داره ولی الکی میگه نداریم؟ -
@AmirBarsam اشکالی نداره اتفاقا پسرایی ک گریه میکنن خفن ترن
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
آخرین باری که گریه کردم تو تابستون بعد نتایج اولیه بود با این شعر رضا پیشرو:
وقتی غرق اشکی تو رختخوابت
صلیبتو مشت کردی میبینی رفته خوابت
سرت رو دفتر نقاشی رویاهاته
میبینی فرشتهها میان به ملاقاتت
یکیشون دفترتو باز کرد
تو رو برد به رویاهایی که کشیدی
میگفتی میشه یکمی راه رفت؟
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیش -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۰۹ آخرین ویرایش توسط Michael Vey انجام شده
ولی خدایی نمیدونم رشته مورد علاقت چیه اما حتما ب روانشناسی هم فکر کن
حتی شده بعنوان شغل دوم اگر دوست نداری هدف اصلیت باشه
@AmirBarsam -
Michael Vey
آخرین باری که گریه کردم تو تابستون بعد نتایج اولیه بود با این شعر رضا پیشرو:
وقتی غرق اشکی تو رختخوابت
صلیبتو مشت کردی میبینی رفته خوابت
سرت رو دفتر نقاشی رویاهاته
میبینی فرشتهها میان به ملاقاتت
یکیشون دفترتو باز کرد
تو رو برد به رویاهایی که کشیدی
میگفتی میشه یکمی راه رفت؟
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیشنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیش
+++++++++++++
از صمیم قلبم برات ارزومندم -
@AmirBarsam خب همین دیگ
مجبورن پسر خاله شن
ولی خدایی
چرا داروخونه انقدر اذیت میکنه سر دادن ی سری دارو ها؟ ی دارو رو داره ولی الکی میگه نداریم؟نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey یسری داروها کلا کمه
مثلا قطره نیستاتین برا آفت و برفک دهان استفاده میشه یه دوره ای خیلی کم بود
داروخونه ها فقط رو نسخه ها میذاشتن
الان متی مازول که واسه تیروئید پرکار هست خیلی کمه
حتی آنتی بیوتیک هم یسری داروخونه ها با محدودیت توزیع میکنن
ما تو شهریور که از مشهد داشتیم برمیگشتیم دندونم آبسه کرده بود بعد رفتم تو یه داروخونه گفتم 4 ورق کوآموکسی کلاو بده بهم گفت یه ورق بیشتر نمیتونم بدم بعد دیگه وضعیت وخیم دندونم رو که دید بهم داد
ما تا جایی که بشه همون داروهای کم رو بین همه تقسیم کنیم نه که به یکی کم برسه به یکی زیاد
الان از اول سال تا الان وضعیت انسولین ها خیلی خراب بوده و ما مجبوریم رو هر نسخه 3 تا انسولین بذاریم فقط -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
داش دیجی من دیگه خیلی سرتو درد اوردم
رفع زحمت کنم
بازم امیدوارم زودی خوب شه چشمت -
@AmirBarsam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیش
+++++++++++++
از صمیم قلبم برات ارزومندمنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey دقیقا با همین مصرع گریهم شدت میگرفت
شاید چند بار آهنگ رو میذاشتم عقب تا باز بشنومش -
@AmirBarsam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیش
+++++++++++++
از صمیم قلبم برات ارزومندمنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
ممنونم ازت منم برا تو آرزوی بهترینا رو دارم -
ولی خدایی نمیدونم رشته مورد علاقت چیه اما حتما ب روانشناسی هم فکر کن
حتی شده بعنوان شغل دوم اگر دوست نداری هدف اصلیت باشه
@AmirBarsamنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
داروسازی خیلی دوست دارم
ولی حتما به روانشناسی هم فکر میکنم
-
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هووووووومممممممم
-
داش دیجی من دیگه خیلی سرتو درد اوردم
رفع زحمت کنم
بازم امیدوارم زودی خوب شه چشمتنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
نه بابا خیلی هم خوش گذشت
دمتم گرم
ایشالا که موفق باشی و از فردا بشی همون پرنیایی که از خودت انتظار داری
امیدوارم که ته این مسیری پا گذاشتی توش روشن باشه برات -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۲:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@فارغ-التحصیلان-آلاء درسته یکم دیره ولی روزتون مبارک
-
ای خدا ولی خدایی
من کی باید با پسرای کلاسمون سلام کنم
اوف خدایی هنوزم نمیدونم کدومشون ادم حسابین کدومشون لاشی
فقط یکیشونو میدونم ک هیز و اشغاله تو پیوی همه از جمله من اومده
اه خیلی رو مخه.. همش همه رو خیییره نگاه میکنهنوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۳:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ای خدا ولی خدایی
من کی باید با پسرای کلاسمون سلام کنمبه نظرم فعلا خیلی جدیش نگیر
مخصوصا اگه پر جمعیتین و خیلی تو دید نیستی...
بذار یه کم بهتر بشناسیشون بعد...(البته صرف سلامِ خالی چیزی نمیشه ولی خب ضرورتی نداره به همشون سلام کرد)
من هنوزم سلام نمیکنم
یعنی الان واقعا میخوام سلام کنم ولی دیگه بعد ۵ترم روم نمیشهاوف خدایی هنوزم نمیدونم کدومشون ادم حسابین کدومشون لاشی
یه کم دیگه زمان بدی بهتر میشناسیشون...
اه خیلی رو مخه.. همش همه رو خیییره نگاه میکنه
پسرای ما
۲نفرشون اینجورین
و واقعا اذیت میشم باهاشون...
این دوتا
یکیشون اینجوریه که آره خودمونو میگیرمو و به هرکسی محل نمیدم و فلان
اون یکیشون اینجوریه که همه همکلاسیمن و باهمه راحتم؛اگه محل ندین و راحت نباشین ازتون بدممیاد
ولی در عمل اینجوری نیستن...( :
زل میزنن بهت
من خیلی رو این چیزا حساس نیستم و مثلا حین صحبت میگم اکی میخواد ارتباط بگیره
ولی وقتی مجبوریم دور تا دور میز آزمایشگاه بشینیم تا استاد توضیح بده
خیلی رومخه!...طرف کلا زل میزنه تو صورتت و وقتی نگاه نمیکنی راحت تر کارشو ادامه میده(با اینکه نگاه نمیکنی ولی سنگینی نگاهشون حس میشه...)
دفعه قبل یکی از پسرامون اومد روی یکی از اینا TST انجام بده
و من تنها دختری بودم که وایساده بودم نگاه کنم(واقعا فقط قصدم یاد گرفتن بود!هیچ فکر دیگه ای تو سرم نبود!چون قبلش شلوغ بود و خودمم میترسیدم خیلی ندیده بود ،این دیگه خلوت شده بود و میشد تزریق رو دید)
پسره نشست رو صندلی
اون یکی اومد تزریق کنه الکل نبود
اینا دنبالش بودن
من میدونستم دست دوستامه و رو میز اون طرفی
بی سر و صدا و هیچ حرفی رفتم اوردم گذاشتم کنارشون
و هیچی نگفتم و اونام تشکر نکردن(چون مودم مودِ منتظر تشکر نبود!اصلا بهشون نگاه نکردم که بخوان تشکر کنن)
بعد سرمو یه کم خم کردم که تززیق رو ببینم
اونی که نشسته بود خیلییییی بد نگاه کرد
جوری که ترجیح دادم یه چیزی رو بهانه کنم و برم...
به جز این دوتا
یه پسر دیگه داریم که اون از اینا بدتره! همه رو میخواد
ولی!
برای ما بهترینه و رو سر من جا داره
چرا؟!
چون حریم حالیشه!
در طول این ۵ترم هیچ حرف و حرکت اضافه ای با مایی که چادری ایم و مهم تر اینکه کاری به کسی نداریم نداشته!
من خودم شاهد حرفاش با یه سریا بودم(یعنی اون یه سریا رو ببینه قشنگ رد میده و هرجا باشه حرفای سمیشو میزنه؛حتی سر یه سری کلاسا!)
ولی اینکه حداقل میدونه با کسی که اهلش نیست درست رفتار کنه بهترینه! -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۳:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی بهترینشون همون بچهه است
که این ۵ترم کلا هیچ کار خاصی با هیشکی نداشته
به جز ترم اول که من محل ندادم(جدای از سمیت ترم اولم،واقعا کار داشتم میخواستم برم پی کارم،نمیتونستم برم پیش این دوتا پسره و دختره(نماینده))بهش برخورده بودجوری که هنوز من دور نشده بودم صداش در اومد
️
اون موقع فقط شنیدم یه غری زد ولی اینکه چی،رو نشنیدم
بعدش نماینده مون گفت گفته فلان
منم بهش گفتم این همینجوری هست(خداروشکر گفته بود که همینجوریم
)
تقصیر من نبود خبب(دروغ میگم تقصیر خودم بود)
ولی خوب کردم اونجوری رفتار کردم
من که نمیدونستم کدومشون اکیه کدوم نیست
روشون باز میشد
همین الانم اون دوتاپسر بد کلاس
پرو تر و مغرور تر از این حرفا ان که فامیلتو بگن یا یه ببخشید قبل از مخاطب قرار دادنت بگن یا وقتی حرف میزنن جمع ببندن
و با این همه تلاشم؛نتیجه این بوده که انگار ناخودآگاه به این نتیجه رسیدیم که به هم محل ندیم(و متاسفم...ولی چه بهتر...)ولی اون ۳نفر که ۲تاشون همونایین که ترماول کنار نماینده بودن و من نرفتم به جمعشون بپیوندم
خیلی مودبانه برخورد میکنن
و اونی که اون روز غر زده بود از همشون مودبانه تر...(شده برا گرفتنِ یه خودکار گفته:ببخشید...خانم فلانی میشه خودکارتون رو بدین؟و بعدم: مرسی خیلی ممنون لطف کردین. و دوباره که پس داده همینجوری تشکر کرده...)
جوری که بعضی وقتا خودم موذب میشم
و چون این ۳تا رو میشناسم
به جای ۶بار"ببخشید"،"خانم فلانی؟"،"میشه؟" گفتنشون
بگن خانم فلانی مثلا دستکش رو بدین هم هیچ مشکلی ندارم...
چون میدونم آدمن -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۳:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این مودبه با همون که از همه بدتره ولی حریم حالیشه با گروه ما میان آزمایشگاه
اونجا هم همینه
کسی کاری به کسی نداره
یعنی هیچ حرفی با هم نداریم مگر گرفتن وسیله ها از همدیگه(اونم در صورت لزوم و وقتی خودمون واقعا دستمون نرسه یا یه دونه باشه و باید مشترک استفاده کرد)
داریم یاد میگیریم
ولی جو خشک بی روح نیست!
اونا یه چیز خنده دار میگن
ما میگیم
همه میخندیم
ولی مخاطب طرف مقابل نیست(بیشتر با خودمون و استاد شوخی میکنیم)
توهینی به کسی نمیشه
کسی اذیت نمیشه...
استاد که داره آزمایش رو انجام میده
بدون اینکه ما با هم کاری داشته باشیم
جوری وایمیستیم که طرف مقابل هم ببینه
شده من خواستم خونگیری رو ببینم
دخترا عین خیالشون نبوده که من پشت سرشون وایسادم و قدم نمیرسه که از رو سرشون نگاه کنم(گاهی هم واقعا حواسشون نیست!ولی معمولا براشون مهم نیست)
و نمیتونمم برم بچسبم به پسرا
اینا خودشون جوری وایسادن که منی که میخوام ببینم،بتونم ببینم
و این صمیمیتِ این مدلی خیلی خوبه... -
نوشتهشده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳، ۲۳:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دفعه قبل دلم براشون سوخت
استاد اول به همه کلاس آزمایشا رو با پاور توضیح داد
بعد باید دو گروه میشدیم
گروه دوم میرفت بیرون
گروه اول انجام میدادن و بعد نیم الی ۱ساعت اونامیرفتن و گروه دوم میومد
ما گروه دوم بودیم
این دوتا بچه به استاد خسته نباشید گفتن و رفتن بیرون
ما وایساده بودیم(نمیدونم منتظر چی بودیم)
یهو بعد یه دقیقه دوباره اومدن
استاد: مگه شما نرفته بودین؟چرا دوباره اومدین؟
حریمنگه داره: بچه ها نیومدن(ما رو میگفت)گفتیم شاید ماهم باید باشیم(خیلی جدی و گناه دار اینو گفت)
من:🥺
کلاس:
استاد:
گاهی میگم خیلی گناه دارن که با ما هم گروهن
ولی لابد خودشون راضین