هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
به من چه حالا
-
زهرا بنده خدا 2 من اون تایم ک بهت پیام بودم بیرون بودم
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
غرم میزنن
حالا سینما نرفتی اشکال نداره -
احترام بزار
سرت هم تو کار خودت باشه همه چی در حد و و اندازه و درست
پیش برو -
Blue28 ببخشید ریپلای میزنم
ولی یاد این شعر افتادم:
عهد کردم که دگر مِی نخورم در همه عمر
به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
هیچی
هیچی مهم نیست -
im_Hana
من اولین بار ترکیب پیاده روی و بارون و هندزفری و آهنگ رو کلاس دوازدهم بودم کشف کردم
مسیری که خیلی دوست داشتنی بود و هر روز سه کیلومتر صبح و سه کیلومتر ظهر پیاده میرفتم تا آهنگ گوش کنم
آره معلولا نگاه ها نسبت به آهنگای منم همینجوریهنوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@AmirBarsam
هعیی امان از مغزای مریض.. -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خوبه ادم یکم شعور داشته باشه
اخه من با تو آشنایتی ندارم که اینجوری صحبت میکنی
همسن مادر منه یه ذره ادب نداره -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@AmirBarsam
ایبابا -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هوفف خیلی عجیب عصبیم ولی خب سعی دارم نشونش ندم :///
-
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فکر کنم اخرش سکته کنم بس که تظاهر به عادی بودن کردم
-
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا بعضی وقتا یچیزی رو خودت متوجه نمیشی ولی جوری عمیق و از ته دل میخوای از خدا که زودتر از چیزی که فکرشو کنی اتفاق میفته یطوری که حتی حواست نیست شاید برای اون خواستنه
اون شب خیلی عصبی بودم به حدی که دلم میخواست بزنم یکیو
از شدت عصبانیت گریه ام گرفته بود
و خب الان تازه یادم افتاد که خودم خواسته بودم همینو دقیقا
خودم به خدا گفتم یکاری کن جدا شم از این دوستی که دیگه حوصله ندارم و خودمم نمیتونم تموم کنم
و واو خدا یطوری اصا درستش کرد که شکرش -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هووووووووومممممممم
-
باد سرد که به صورت و دستا می خوره
تا برسیم منجمد شدیم
️
خدایاشکرت
جون گرفتم یکم دیگه می خونم بعد راحت می خوابم -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شب بلند و دل من در تب و تابه وای
-
دوباره این ویروسه پخش نشه تو دانشگاه
خیلی مریضی سختیه
چرا هر دفعه قبل ریاضی 1 این طوری ه.
کم خودش سنگینه!؟
تو کمتر 2 روز باید جمعش کرد
هعییی
سردرد
خستگی -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
من چطور برم فردا برای تمرین حل کردن
امروز تازه مرخص شده ولی گناه داره اصلا نرسیده بیاد سر کلاس
بعد بچه ها همه مشغول ریاضی خوندن
اصلا جو
سنگینی ه
و یک عالم سوال می دونم اگر بخوام اینم مثل فیزیک هی مشغول رفع اشکال و.. اینا باشم
هیچی
ولی همین ها هم باعث میشه مسلط بشم
نمی دونم
نمی دونم دیگه برای امروز بسه
️
-
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا شکرت=)))
-
Hhh Hh
خدایاشکرت -
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️
️