هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@mr-vinyzo
امسال دوازدهمننوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2 اعها خوب یادم بود دیدین
-
سم فقط هم اتاقی ما...
متاهله و با هم کلاسیش که پسره حرف میزنه
و خب اون فک میکنه که چیزی به ما نمیگه
خیلیم سعی میکنه نگه هاا
ولی خب آخرش یه چی از دستش در میره و میگه
یه سری رفتاراشم اینقد سمه که نگه هم ما میفهمیم
️
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2 هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نباید فکر کرد که دخترا چیزی به کسی نمیگن....
-
من نخوام بگم نمیگم.
-
بخوام بگمم کسی نمیتونه جلومو بگیره
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بلاخره که یه رفیق خیلی صمیمی میاد که بهش بگین .
️
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه جوری خسته میشم که نمیخوابم
رسما برای چند ساعت می میرم🥲 -
همکلاسیام یه مشت چیزخلننننننن
-
@mr-vinyzo نع
-
امتحان بیوشیمی شنبه زو دارن کنسل میکنن بیفته ترم
-
اینطوری پااارههههههههایم پاااارهههههههههه
-
جای عقل، گوهه تو سر همکلاسیم
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۳:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خونه ی ما نوبتی برق و آب داره میره
اینترنتم که فداش بشم عالیه
مونده فقط گاز
گازم قطع کنند خوشبختی تکمیله -
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۴:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نت گوشیم تموم شده
پول برای خریدنش یوخدی
وصل شده بودم به وایفا که کار نمیکرد
بیخیالش شدم تلویزیون و روشن کردم فیلم ببینم
برقا قطع شد
مامانم گفتن کائنات دست به دست هم دادن که بری کتاب بخونی -
jahad_121 ممنونم فاطمهه🫂
یه بستنی تو این هوای سرد مهمونم نمیکنی؟ 🥲Michael Vey اخ گفتی
حتماااا🩵 -
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Zahra-HD بهبه سلام حالتون چطوره؟
هلو جهاد
مرسی
تو چطوری@Zahra-HD
مرسیی خداروشکر خوبم🩵 -
زهرا بنده خدا 2 هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نباید فکر کرد که دخترا چیزی به کسی نمیگن....
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۴:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mr-vinyzo
۱۰۰درصدی نیست البته
من نمیگم خیلی چیزا رو(البته اینجا همه چی رو میگمچون کسی من و بچه ها رو نمیشناسه)
و البته ببینم یکی داره یه گندی میزنه که یه چیزی که من میدونم جلوشو میگیره
میگم -
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۴:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بچه های اتاقمون
متاهله که کلا فازش با ما فرق میکنه و همش فک میکنه ما عاشق همه ایم(راجع به من حتی این فکر هم نمیشهاوایل فک میکردم میشه ولی فک کنم همون دوکلام حرفی هم که راجع به پسرا زدم خیلی "داداشمه" طور بوده و کلا کسی راجع بهم اینجوری فک نمیکنه
و البته راجع به اون یکی هم اتاقیم که سنش به بچه ها نمیخوره؛اونو گاهی میچسبونن به اساتید ولی چون اونم خیلی حال این مسخره بازیا رو نداره،کم پیش میاد)
خلاصه
این متاهلمون
به اون دونفر هی تیکه میندازه که واااای عاشق اونی چون ارایش کردی(حالا طرف همیشه ضد افتاب و رژشو میزد)
وااای چرا وقتی کلاس نداری میری دانشگاه؟!(میره ناهار کوفت کنه لعنتیی)
واااای چرا تنها رفتی بیرونن؟!!(فقط چون دلش خواسته با خودش خلوت کنه و حوصلهی ما رو نداشت!)
در تمام این حرفا
من و دوستم که سنش بیشتره:
.
بعد اومده میگه فلانی راجع به چادریا فلان حرف رو زده
من اصلا بهش توجه نمیکردم و نفهمیدم چیگفت(کلا به مرحلهای رسیدم که یه سری بحث و گفت و گو ها رو نشنوم)
بعدش فهمیدم چی گفتن
دارم به این فک میکنم که فلانی رو ولش کن
ولی تو غلطکردی به یه پسر اجازه دادی راجع به هم اتاقیای تو این حرف رو بزنه
یعنی چقد بهش رو دادی که بیاد این حرف رو بزنه!
اصلا منطقی و قابل پذیرش نیست برام!
کاری به اون پسره ندارم و بیشعوریش برام مهم نیست
ولی تو چه طوری تونستی زل بزنی تو چشمای بچه هایِ اتاق که چادری بودن و با خنده اون حرف رو بزنی؟! -
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۴:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش موقعیتش پیش بیاد با مامانم حرف بزنم تموم شه...
استرس نمیذاره درس بخونم
چون یه طوفان در راهه و باید زودتر پشت سر بذارمش بعد بخونم...