هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دعوا کوچه پشتی
-
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در نظر بازی ما دهکدهای حیران است
-
حالا عیبی داره مامیکم از خانومای زیبا و بلا تعریف کنیم؟
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003 والا یکم نیست
تو همیشه همینی...
️
-
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با تانک دمبل میزنم تا که کج بشه
-
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه سر سنگین روی بدن بی جون
-
سلام کن دوج وایپر هدیه بگیر
-
Kosar A003
خب نه
پسری؟
ینی سوالم حقیقیه نه حقوقینوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@mr-vinyzo
نه داداش اسم اکانت کوثره
هر کوثر پسری گیر آوردی به من معرفی کن شاممهمون من🫡 -
Kosar A003 والا یکم نیست
تو همیشه همینی...
️
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهنقطه
بزرگی گفت
:"دخترا همه ناز هستن" -
نقطه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@danial-hosseiny
در گوشهای از آسمان، ابری شبیه سایهٔ من بود
ابری که شاید مثل من آمادهٔ فریاد کردن بودمن رهسپار قله و او راهی دره، تلاقیمان
پای اجاقی که هنوزش آتشی از پیش بر تن بودخسته مباشی! پاسخی پژواکسان از سنگها آمد
این ابتدای آشناییمان در آن تاریک و روشن بودبنشین! نشستم، گپ زدیم اما نه از حرفی که با ما بود
او نیز مثل من زبانش در بیان درد الکن بود:)او منتظر تا من بگویم گفتنیهای مگویم را...
من منتظر تا او بگوید، وقت اما وقت رفتن بودگفتم که لب وا میکنم با خویشتن گفتم ولی بغضی
با دستهایی آشنا در من به کار قفل بستن بوداو خیره بر من، من به او خیره، اجاق نیمه جان دیگر
گرمایش از تن رفته و خاکسترش در حال مردن بودگفتم: خداحافظ! کسی پاسخ نداد و آسمان یکسر
پوشیده از ابری شبیه آرزوهای سترون بودتا قله شاید یک نفس باقی نبود اما غرور من
با چوبدست شرمگینی در مسیر بازگشتن بودچون ریگی از قله به قعر دره افتادم هزاران بار
اما من آن مورم که همواره به دنبال رسیدن بود«محمدعلی بهمنی»
دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هر شب
...
با همهٔ بیسر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیامطاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیامدلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیامآمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیامماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیامخوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیامحرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهٔ یک صحبت طولانیامها به کجا میکشیام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیام!هر دو از محمدعلی بهمنی
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny دوتا غزل دیگه بازم از بهمنی هست بفرستم؟
-
@mr-vinyzo
نه داداش اسم اکانت کوثره
هر کوثر پسری گیر آوردی به من معرفی کن شاممهمون من🫡نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
حراج کردم
-
طرف 140 به بالا سرعت داره
من بالای 110 دیگه نمیتونم واقعا دمش گرم -
از زن بخوای تمرکز کنه نشونه حماقتته
-
نقطه
بزرگی گفت
:"دخترا همه ناز هستن"نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003 یه تعدادی که من میشناسم ناز نیستن سلیطه هستن...
-
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-vinyzo
من اکثر دوستان مذکرم
حتی بعد این که میفهمن دخترم و چهره معصومم رو میبینن منو داداش صدا میکنن بخاطر علایق و سلایقم
شمام راحت باش🫡 -
Kosar A003 یه تعدادی که من میشناسم ناز نیستن سلیطه هستن...
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
Kosar A003 یه تعدادی که من میشناسم ناز نیستن سلیطه هستن...
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهنقطه
دیگ اون ی تعدادیه
من فقط خانومای ناز میشناسم -
@mr-vinyzo
من اکثر دوستان مذکرم
حتی بعد این که میفهمن دخترم و چهره معصومم رو میبینن منو داداش صدا میکنن بخاطر علایق و سلایقم
شمام راحت باش🫡نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003 اره با تایپ شما آشنایی مختصری دارم
-
دخترا نازن مث الماسن
پسرا شیرن مث کفگیرن -
میتونم انرژی اینجا رو سرد توصیف کنم