هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
-
دهنم سرویس
-
یه لحظه نتم قطع میشد آخ
-
امروز اولین کناب از اون کتابای نوروز بابا که چند ماه پیش برشون داشتم رو شروع کردم و باید بگم که خیلی خیلی خیلی خیلی ذوق زدهم=)
تهِ دلم اون غم همیشگی برام یادآوری میشه ها... ولی احساس میکنم که این کتاب ها من رو بهش "وصل میکنن" و این خیلی خوبه=) -
کتابخونه نوروز بابا (منظورم از کتابخونه، کتاب های انبوهِ تو کارتنِ تو زیرزمینن) پر از کتابه.... کلی کتابای خفن داره و جالبیش اینه که تنوع موضوعیشون هم کم نیست! راجع به خیلیی چیزا کتاب میخونده و خیلیم کتاب میخونده... عاشق اینم:)))))!
خیلی دوست دارم منم اینجوری زیاد کتاب بخونم
اگه خودش بود میتونستیم کلی باهم درباره کتاباش(و درباره خیلی چیزای دیگه) صحبت کنیم شاید! ولی خب نمیشه دیگه... کاریش نمیشه کرد. -
از وقتی یسری استرس های شدید رو تجربه کردم خیلی چیزا برام آسون تر شدن ...
خیلی چیزا که برام چالش بودن ...
بابونــــه اون پستی که امضا گذاشتی خیلی قشنگ بود دمت گرم که این طرز فکر قشنگو نشر دادی -
خدایا گروه اول که نذاشتیم حداقل این ترم بریم اتاقای طبقه دو فاز شمالی دیگه اینو نگو نه
-
این ذوقه فقط بخاطر اولین تجربهمه، اگه جور دیگهای رفتار میشد باهام شاید انقدر عجله نداشتم.
-
قبل همهی اتفاقای اخیر گفت، تو عجیبترین مورد تو این ۸ سال کاریم بودی شاید دیگه هیچوقت همو نبینیم ولی پیگیر نتایج هستم
-
کاش من هیچوقت اولین حرکتو نمیزدم، توام ادامه نمیدادی.
-
سنگ فرش خیابونارو گل کردم برات
هرجا باغچه بود دزدکی، گل کندم برات