هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
آه کل روزو گریه کرده بودم=/
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اابته در مواجهه با خوابیدن
اینکه خوابای زیادی میبینم و اوقاتی که حالم بده نمیتونم خوابامو تحمل کنم هم بیتاثیر نیست -
خیلی تلاش کردم گریه کردنی چشمام قرمزشه ببینم چه شکلی میشم اما هیچ وقت موفق نشدم-
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
گریه کردن یه نوع سیستم دفاعی بدن محسوب میشه اینکه پسری پس گریه نکن فلان بهمان رو بریز دور
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه روزی ترس از دست دادن یه کسایی رو داشتی که الان فقط خاکشون کردی تو خاطراتت
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کافیه یکی اراده کنه
و منو تا یه حد خاصی عصبی کنه
میتونه اشکمو در بیاره
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
@M-an
رادوالاخونه هستم خوشقوتم -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده -
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتادهنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط Ainoor انجام شده@danial-hosseiny چه جالب
من خوابام همش درهمه🥲 -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثلا یه روز عصر پیام دادم به یه دوستی و بهش گفتم من واقعا از دستت ناراحتم... دیروز که فلان بحث شد تو نباید اون حرفو میزدی.
بعد اون بنده خدا هنگ بود
شروع کرد بپرسه چی شده یعنی چی دیروز اصن چخبر بوده
من براش تعریف کردیم دیروز دیگه. فلانجا بودیم، فلانی و فلانی هم بودن... این شد، تو اینو گفتی...
و بعد از چند دقیقه واقعا توجیهم کرد و توجیه شدم که این اتفاق اصلا نیوفتاده -
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده@danial-hosseiny حالا من یچیز بگم
من همیشه تو خوابام دارم از بیرون خودمو می بینم
خاطراتمم همینطوره
انگشت شمار خاطره از بچگیم یادم مونده ولی همشونو انگار یکی با دوربین از بیرون جسم من ضبط کرده
بعد معمولن خوابام اتفاقای همون روزمه که تغییراتی توش داده شده. -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و از این دست خاطرات خیلی زیاد دارم
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آدم خیلی باید مواظب حرف زدنش باشه خیلی
-
حالا که بحث خواب هم هست.
اینم بگم شاید براتون جالب باشه.
من کلی خاطره دارم که ممکنه بشینم ساعتها بهش فکر کنم... و با جزئیات همهچیزش رو به خاطر بیارم. درحالی که کاملا خواب بوده و هرگز اتفاق نیوفتاده -
مثلا یه روز عصر پیام دادم به یه دوستی و بهش گفتم من واقعا از دستت ناراحتم... دیروز که فلان بحث شد تو نباید اون حرفو میزدی.
بعد اون بنده خدا هنگ بود
شروع کرد بپرسه چی شده یعنی چی دیروز اصن چخبر بوده
من براش تعریف کردیم دیروز دیگه. فلانجا بودیم، فلانی و فلانی هم بودن... این شد، تو اینو گفتی...
و بعد از چند دقیقه واقعا توجیهم کرد و توجیه شدم که این اتفاق اصلا نیوفتاده@danial-hosseiny
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Venus655
+++ ...