هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Comrade_Bayat در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی خاطره عجیبی بود، خیلی عجیب، باید روی این قضیه بیشتر فکر کنم
من خودم تجربه ایشون رو نداشتما
ولی چندین چیز تو خوابام تکرار شده
یعنی انگار مثل یه قاعده و قانون@Comrade_Bayat
من یه سری خوابام خیلی واضح و منطقیه
و نمی تونم تشخیص بدم که بیدارم یا نه
نه صدای می شنوم و کلا چیزی که مزاحم خوابم شه
واس همین اصلا نمی فهمم بیدارم یا خواب
و توی خواب هم چیزای منطقی روزانه هست
و چندین بار شده به آدمای توی خواب میگم راستی من خوابم یا بیدار
نمی تونم تشخیص بدم
و مثلا اون شخصی که تو خواب بهش گفتم خیلی با تعجب بدی بهم نگاه میکنه و از اون تعجب زیاد صورتش ترسناک میشه به حدی ترسناک که از خواب میپرم
مثلا خب به نظرم این عادی نیست -
Succinate
من میتونم مزه ها رو تو خواب حس کنم حتی میتونم غذا بخورم و سیر بشم
این خیلی ویژگی خفنیه هاهاها@Sally در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
من میتونم مزه ها رو تو خواب حس کنم حتی میتونم غذا بخورم و سیر بشم
این خیلی ویژگی خفنیه هاهاهامن نمی تونم توی خواب به کسی زنگ بزنم چه تلفن چه گوشی
یا در دسترس نیست یا بوق نمیخوره یا نمیدونم شارژ ندارم هر چیزی که نتونم زنگ بزنم -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وا ینی چی ک نوتیف تودلی ۶نمیاد:/
-
یبار پارسال دوستم تو خوابم گفت 40ساعت دیگه اتفاق بدی میفته حتا موضوعشم گفت
و دقیقن 40ساعت بعد با همون شخص راجب همون موضوع بدترین دعوای عمرمو کردم و دوستیمون تموم شد. -
Succinate
من میتونم مزه ها رو تو خواب حس کنم حتی میتونم غذا بخورم و سیر بشم
این خیلی ویژگی خفنیه هاهاها@Sally منم می تونم حس کنم
-
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Comrade_Bayat در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی خاطره عجیبی بود، خیلی عجیب، باید روی این قضیه بیشتر فکر کنم
من خودم تجربه ایشون رو نداشتما
ولی چندین چیز تو خوابام تکرار شده
یعنی انگار مثل یه قاعده و قانون@Comrade_Bayat
من یه سری خوابام خیلی واضح و منطقیه
و نمی تونم تشخیص بدم که بیدارم یا نه
نه صدای می شنوم و کلا چیزی که مزاحم خوابم شه
واس همین اصلا نمی فهمم بیدارم یا خواب
و توی خواب هم چیزای منطقی روزانه هست
و چندین بار شده به آدمای توی خواب میگم راستی من خوابم یا بیدار
نمی تونم تشخیص بدم
و مثلا اون شخصی که تو خواب بهش گفتم خیلی با تعجب بدی بهم نگاه میکنه و از اون تعجب زیاد صورتش ترسناک میشه به حدی ترسناک که از خواب میپرم
مثلا خب به نظرم این عادی نیست -
آهان و نظریه بعدی
شیفت کردن
به اینم باور دارم
ولی هنوز امتحانش نکردم -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
=))))
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سرفه های مکرر
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سوم شخص
شخص سوم -
@Comrade_Bayat
میدونی بیشتر بحث کلمه رو دارم باهات. خرافه بار منفی داره. میتونی بگی باور ندارم بهش. -
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Comrade_Bayat در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی خاطره عجیبی بود، خیلی عجیب، باید روی این قضیه بیشتر فکر کنم
من خودم تجربه ایشون رو نداشتما
ولی چندین چیز تو خوابام تکرار شده
یعنی انگار مثل یه قاعده و قانون@Comrade_Bayat
من یه سری خوابام خیلی واضح و منطقیه
و نمی تونم تشخیص بدم که بیدارم یا نه
نه صدای می شنوم و کلا چیزی که مزاحم خوابم شه
واس همین اصلا نمی فهمم بیدارم یا خواب
و توی خواب هم چیزای منطقی روزانه هست
و چندین بار شده به آدمای توی خواب میگم راستی من خوابم یا بیدار
نمی تونم تشخیص بدم
و مثلا اون شخصی که تو خواب بهش گفتم خیلی با تعجب بدی بهم نگاه میکنه و از اون تعجب زیاد صورتش ترسناک میشه به حدی ترسناک که از خواب میپرم
مثلا خب به نظرم این عادی نیستنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شدهSuccinate
ولی چه باحال
https://www.aparat.com/v/j14l63o
این ویدیو رو حتما ببینید مربوط به پست ای که نوشتین هست اگه بفهمی که خوابی و به کارتی تو خوابت بکی من خوابم؟ -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعی.
-
@Sally هیهیهیهی
-
But all I just wanted was to become stronger
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط S.daniyal hosseiny انجام شده
ما سر کلاس بازیگری که میرفتیم یه بخشی از جلسات رو به احساسات اختصاص میدادیم...
و یه بخش عظیمی از این اتفاقاتی که براتون میگم برآمده از همین تمرینات بوده. مطمئنا.
مثلا مینشستیم دور هم... دستای همدیگه رو میگرفتیم و استادمون حسی رو با تصویر در ذهنش تجسم میکرد.
و ما در سکوت تلاش میکردیم تصویر رو توی ذهنمون ببینیم. درنهایت چیزایی که دیده بودیم رو میگفتیم و به اصل قضیه هم میرسیدیم.
یه سری اوقات واقعا جالب بود.
مثلا استادمون تصویر ازدواج رو در ذهنش تداعی کرده بود و من چکه چکهٔ آب میدیدم. یکی دیگه خودش رو دیده بود با لباس سیاه، یکی طبیعت دیده بود و...
و با شناختی که از همدیگه داشتیم، یا حتی شناخت خود شخص از خودش کاملا به این نتیجه میرسیدیم که چرا فلانی در مواجهه با ازدواج، عزا میبینه!
یا مثلا تمرینی وجود داشت که استاد دستش رو میذاشت روی یک لیوان و تصویری رو تصور میکرد. بعد از بین لیوانهای متفاوت، از ما میخواست چشمامون رو ببندیم و بریم به سمت آتش!
من وقتی این تمرین رو برای اولین بار انجام دادم، از سمت لیوانی که سمت راست بود، کاملا احساس گرما دریافت میکردم. انگار که یه لحظه تنم از سمت راست شروع به گُر گرفتن کرد...
اینا هست... و تجربهٔ من از انرژیها و عواطفه. -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
استادتون رمال بوده
-
@danial-hosseiny گفتم به نظرم خرافاته، همونطور که کلمات خرافه و باور ندارم باهم خیلی متفاوتن، به نظرم خرافاته با خرافاته خیلی متفاوته.
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!