هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Sally
تو هم با چادر سفید داشتی چای میبردی یا نه؟ -
@Sally
تو هم با چادر سفید داشتی چای میبردی یا نه؟دانشجویان پیراپزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
-
بلو خواب خواستگاریت ۱۱ تا لایک خورد
-
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@f-nalist
من ولی دوستی دارم که بعد از اینکه خوابی دیده متوجه شده که خواب یه مرده رو دیده -
@Sally
تو هم با چادر سفید داشتی چای میبردی یا نه؟نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
یا نه -
دانشجویان پیراپزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل من برای تو میکویه
حال دلم کنارت خوبه
#موسیقی
#احمدوند -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آخر نفمیدیم بلو رو دادن به کدوم عضو تیم ملی والیبال
-
Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@f-nalist ریا نشه امام حسینو دیدم
من خواب پیامبر رو دیده بودم
یکی از عجیب ترین خواب هام بود -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الآن برام سؤال شد که چند سال پیش ظریف توی تیم ملی بوده یا نه
-
@Venus655 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate آره ما هم پرسیدیم همینو گفتن چون آدما اکثرا شب اول قبر خوبی ندارن ولی اون شب اومده بود و توضیح داده بود
نه نه واس من اینجوریه که طرف قبل مرگ خیلی مریض بوده و واقعا فرتوت و بی جون بوده
ولی تو خواب خیلی سر حال و سالم و بهترین حالت خودشSuccinate من عزیزم سال کرونا مرد
اون اوایل که کرونا اومده بود چون اول از همجا قم اومد مثلن
عزیزمینا رفته بودن دهات خونه خواهرش
بعد با خبر کرونا پا میشن میان که بچهام تنهان و اینا
تو راه تصادف می کنن.
من حتا نتونستم مراسماشو برم. -
توی خواب چشمامو باز کردم و یه فضای به شدت عجیب...
همهجا سرخ... انگار که آتیش بباره از آسمون.
همهچیز سرخ... آسمون، آدما، دیوارا، همهچیز.
و نگاه به کف زمین کردم... دیدم یه تعداد خیلی خیلی خیلی زیادی انسان روی زمین درحال لولیدن هستن. عین کرم... و همه عریان.
خیلی زیاد بودن به حدی که واقعا میترسیدم ببینمشون و به شدت هم وضعیت حال بههم زنی بود.
و یهو توی دلم این احساس افتاد که دارم دنبال دوستم میگردم. (دوستم رو از این به بعد خانوم فلانی درنظر بگیرین)
و هی سر زبونم بود که فلانی کجاس... و یه ساختمون رو دیدم و احساس کردم باید برم این تو تا پیداش کنم.
رفتم داخل... و دیدم که یه چیزی مثه هتله. پرسیدم فلانی کجاس. کسی جواب نداد.
چشمم افتاد به صفحهٔ تلویزیون مانندی. نگاه کردم دیدم انگار تمام اتاقایی که هستن، افرادی که داخلشن داره نمایش داده میشه. همه توی اون اتاقا هم عریان بودن. همه... ریز شدم و دونه دونه نگاه کردم... آخر پیداش کردم.
بدو بدو خودمو رسوندم به اتاقش.
در یه وضعیت خیلی وحشتناکی روی یه تختی دراز کشیده بود. فیالفور یه چیزی تنش کردم و فقط دستش رو کشیدم تا از اون هتل بکشم و ببرمش بیرون.
و از خواب پریدم.نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Venus655 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate من همیشه خواب میبینم یه قاتل داره میاد خونه و دنبال کلید میگردم که درو قفل کنم
من قطعا یا پیداش نمیکنم
یا به محض شروع فرآیند قفل کردن
میرسه پشت در و میاد تو
-
آخر نفمیدیم بلو رو دادن به کدوم عضو تیم ملی والیبال
-
دانشجویان پیراپزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Anzw 18 منم حرم امام رضا ... حالا شاید مسخره کنید
خواب حاج قاسم هم دیدم ...ولی قطعا میخندین بهم -
نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چونکه من به شخصه حضرتپورو راه نمیدم خونهمون
-
الآن برام سؤال شد که چند سال پیش ظریف توی تیم ملی بوده یا نه
@danial-hosseiny نه بعد اون بوده
اون موقع که غفور و موسوی و معروف بودن -
توی خواب چشمامو باز کردم و یه فضای به شدت عجیب...
همهجا سرخ... انگار که آتیش بباره از آسمون.
همهچیز سرخ... آسمون، آدما، دیوارا، همهچیز.
و نگاه به کف زمین کردم... دیدم یه تعداد خیلی خیلی خیلی زیادی انسان روی زمین درحال لولیدن هستن. عین کرم... و همه عریان.
خیلی زیاد بودن به حدی که واقعا میترسیدم ببینمشون و به شدت هم وضعیت حال بههم زنی بود.
و یهو توی دلم این احساس افتاد که دارم دنبال دوستم میگردم. (دوستم رو از این به بعد خانوم فلانی درنظر بگیرین)
و هی سر زبونم بود که فلانی کجاس... و یه ساختمون رو دیدم و احساس کردم باید برم این تو تا پیداش کنم.
رفتم داخل... و دیدم که یه چیزی مثه هتله. پرسیدم فلانی کجاس. کسی جواب نداد.
چشمم افتاد به صفحهٔ تلویزیون مانندی. نگاه کردم دیدم انگار تمام اتاقایی که هستن، افرادی که داخلشن داره نمایش داده میشه. همه توی اون اتاقا هم عریان بودن. همه... ریز شدم و دونه دونه نگاه کردم... آخر پیداش کردم.
بدو بدو خودمو رسوندم به اتاقش.
در یه وضعیت خیلی وحشتناکی روی یه تختی دراز کشیده بود. فیالفور یه چیزی تنش کردم و فقط دستش رو کشیدم تا از اون هتل بکشم و ببرمش بیرون.
و از خواب پریدم.نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
در همین حال میتونم با یه سکته از زندگی خداحافظی کنم... -
@danial-hosseiny
در همین حال میتونم با یه سکته از زندگی خداحافظی کنم...نوشتهشده در ۵ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2
تپش قلب تا خدا -
Blue28 زمان کولاکوویچ