هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وقتی غرق اشکی تو رختخوابت
صلیبتو مشت کردی میبینی رفته خوابت
سرت رو دفتر نقاشی رویاهاته
میبینی فرشته ها میان به ملاقاتت -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط هویججج انجام شده
طبیعیه یه بچه ۱۵ ساله دچار آشفتگی بشه مخصوصا با این کاظم قلم چی و اینا
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط Maaah انجام شده
دلم برای دیدن تو، از پنجره دارالتحفیظ تنگ شده.
-
هیچ آهنگی حق مطلبو ادا نکرد...
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یکیشون دفترتو باز کرد
تو رو برد به رویاهایی که کشیدی
میگفتی میشه یکمی اینجا راه رفت؟
میگفت صبر کن تا تو بیداری ببینیش -
دلم برای دنبال کردن خط سبز بیمارستان تنگ شده.
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو، اگه میشناسی قلب پاک من رو
منو ببخش و همصدای من شو
معنی گریه تو خنده هامو درک کن
پاهاتو بذار رو رد پامو رد شو -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه موسیقی دان معروفی هستی اسمش رو نمیدونم ولی ۴۰ سالگی فهمید که چه استعدادی داره و شروع به ساز زدن کرد
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا، کاش آدما هم مث تو بودن
کنارم میموندیم مث تو تو درد -
Hako
اره عزیزم
ناناعت نباش
همه چی درست میشه مطمئن باش یه روزی یه چیز خفنی پیدا میکنید که تو رو خوشحال کنهو هر روز بخاطرش بیدارشی و لبخند بزنی فقط صبرداشته باش -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Take it easy
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط Maaah انجام شده
دلم برای بیدار شدن با حالتتهوع تنگ شده
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از طرف راه ندیده ها، سرزمینی به اسم کشف
توان پذیرش یه صدا، حتی مخالف عقیده ها
از طرف شکاف لایه ها، اوج حضورم توی عمق عبورت