هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28 -
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28 -
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28 -
-
بزرگسالی یعنی:
چهار روزه میخوام گریه کنم، ولی وقت نمیکنم
خانوم طوفان -
عمریست در اسارت تقدیرم و هنوز
فکر رهایی از غم این قصه نیستم...