به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام
اینم یه چالشه!
راستش بهترین بخشی که به نظرم برای این تاپیک مناسب اومد بخش غیر درسی بود....
درست مثل چیزی که قسمت تایتل تاپیک نوشتم
این بخش رو میزنم برای کسایی که کنکوری ان،دانشجو ان یا یه کار مهم اما وقت محدود دارن و غالبا هم درگیر کمالگرایی ان....
✖ این که اگه وسط کاراتون خارج از وقت معین رفتین سراغ چیزی که هیچ ربطی به فعالیت اصلیتون نداره"گوشی،سیستم،وب گردی و هر چیزی که تو این دسته قرار بگیره و خودتون بدونین داره وقتتونو تلف میکنه"
بیاین و اینجا گزارششو بدین✖
واقعا نمیدونم چقدر تاثیر داره روی فعالیتتون اما میتونم بگم اینو که در وهله ی اول تاپیکو برای خودم زدم😅 ! برای ایجاد عادتِ درست کار کردن و بهتر پیش رفتن🌟
💥 به مدت 21 روز اگه موفق بودین و درست مدیریت کردین اتمام چالشه
اما اگه یه روزم به هم ریخت چالش از اول میشه💥
همین موفق باشین✨ 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام و عرض ادب خدمت همهی حضار و آلایی های عزیز
چه اونا که قدیمیان چه اونا که مدت زیادی از عضویتشون نمیگذره
من هی صبر کردم ببینم کسی کاری انجام میده یا نه که دیدم نههههه
بعد تاپیک یلدای 1400 این یکی رو هم خودم باید بزنم.
برم سراغ اصل مطلب
یلدای همگی مبارک🍉🍎🍏🌰
بارگیری (7).jpeg
دوتا آرزو دارم براتون
Jowhareh_galleries_2_poster_0c46d860-a276-4422-956b-af6536ff6614.jpeg
اولیش اینکه ایشالا عمر غم و غصه هاتون مث آخرین شب بهار کوتاه باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_f70f2191-a8a1-4ecf-8160-5507f2947cd8.jpeg
و دومیش اینکه ایشالا عمر شادی ها و خنده هاتون مث شب یلدا بلند باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_ed4ca36e-adad-40a6-b3c8-403f12382fbf.jpeg
تو این شب بازار فال حافظ حسابی داغه
و نمیشه این شب رو بدون حافظ گذراند
115.jpg
اینم از فال حافظ من
شما هم اگه دوست داشتید برای خودتون و رفیقاتون از حافظ فال بگیرید و این تاپیک رو هم مزین کنید به اشعار زیبا و تبریک هاتون
.
و در آخر:
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان
شب یلدا، شب کنار هم بودنها بر شما مبارک
.
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
سلام به خوشگلای خودم😍
به الله کلوب خوششش اومدیین🥲
قراره کلی اینجا حالمون خوب شه💛
چطوریشو الان میگم:
🟢 اولش هرچقدر که میتونین ( حتی یدونه ) از ذکر زیر بخونین و ثوابشو توشهٔ راه کنکوریای عزیز کنین:
لا الله إلا أنت، سُبحانَك إنّی کُنتُ مِنَّ الظالمین
🟢 بعدش شروع کنین به تاپیک زدن زیر همین پست تا حال دلتون بهتر شه، تاپیکای پیشنهادی:
• دل نوشته به خدا
• گفتن درد و دلاتون به خدا
• ذکرایای مختلف
از مدیر عزیز تقاضا مندم که این تاپیکو قفل نکنین🙏
مخلصانه دعوت میکنم که به کلوب خودتون بپیوندین🌱
و در آخر، قدر خودتون و تلاشاتون رو بدونین💛
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
تجربی
@انسانیا
@ریاضیا
سلام دوستان عزیز 😁❤️
بنظرم یه زندگی تک بعدی خیلی بده یعنی اینکه فقط درس هدف زندگیتون باشه ...
اهمیت دادن به ورزش و تناسب اندام و کلی هدف دیگه مثلا خوانندگی دوبلوری و هر استعداد دیگه ای ک دارید در کنار درس باعث میشه ک تک بعدی نباشید و اگه درس رو ازتون بگیرن دیگ حوصله تون سر نمیره و دنبال کارای بیهوده نمیرید چون هدف ( های ) دیگه ای هم دارید :))
اینجا میتونید برای هرکاری ک در این جهت کمکتون میکنه هدف گذاری کنید و پیشرفتتون رو ثبت کنید یطورایی مثل گزارشکار درسی ولی کلی تر ...
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
بیاین یه همفکری درست و حسابی داشته باشیم…
شمایی که این پستو میخونی، آره با خودتم عزیزم
قراره راجب یه مسئله خیلی مهم بحث کنیم
بنظرتون چطوری میتونیم دور گوشی رفتنو کنترل کنیم؟
هر نفر یه ترفند کوچیک یه خطی بگه
لطفا همه شرکت کنن، اینطوری هم به خودت کمک میشه، هم به بقیه❤️
چون در آخر یه گنیجنهٔ خیلی خوب واسه کنترل این معظل داریم
این تاپیک و زدم تا توش بیام فعالیت های ورزشیمونو توش ثبت کنیم
قبلا یه همچین تاپیکی بود ولی خب فراموش شده گویا اومدم جاشو با تاپیک جدید پر کنم
همتون میدونین که ورزش برای همه چی خوبه از افسردگی و تنبلی بگیر تا سلامتی و...پس اینجا میخایم روتین ورزش کردن ساده رو وارد زندگیمون بکنیم
دعوت میکنم همه تا حس تنهایی نکنم@دانش-آموزان-آلاء @دانشجویان-درس-خون
هفته های خوشحالی
-
روز سوم
خب همش دیر میشه بخاطر اینکه دیه گوشی ندارم و شبا مجبورم برم ب وطن:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: تقریبا 20 دقیه از اینجا تا اونجا راهه .. و صبا برمیگردنم خونه دیروز صب یادم نبود ازمون دارم و تا 10 صب خوابیدم چون شب قبلش مریض شدم بعدش بیدار شدم دیدم دیره صداشو در نیاوردم چون اگه اجیم میفهمید دعوام مکرد ساعت 2 بازم خابیدم فکک کنم نزدیکاری 5 بود شاید ساعتا اینور انور شه معمولا نگا ساعت نمکنم خیلی خوب بود تا میتونستم خابیدم ساعت 9 بود رفتم خونه مادر بزرگ بعدش هیتت شهرمون ک خلیییییییییییی دوسش دارم همبازی های بچه گیامو دونه دونه میدیمشون و تعجب مکردم چرا انقد هرکول شدن هم دخترا هم پسرا اونوقت من ریزه اصلاا انصاف نیس اونا حق منو خوردن شب وقت خواب چرت بود تا صب نتونستم بخوابم چون من از خونه مادربزرگم بدم میاد و انگار رو تیغ بودم خلاصه فقط اونجا ک رفتم هیتت و خیلی خوابیدم خوب بود بقیش مزخرف -
انگار دوباره روز دلخواه رسید
سلام دوستای خوب آلایی
امیدوارم حالتون خوب باشه و هر روز خوشحالی هاتون رو بیشتر و بیشتر کنید و بخندید
خب بازم تاپیک رو استارت میزنیم
دوستای خوبی که تو چالش بودن باز برامون بنویسن
و امروز دعوت می کنم از @m-bahrami1378 -
سلام به همه(روز اول)
ممنون از اینکه دعوتم کردین
با این دعوت چنان ذوقی زدم که زمان پیدا کردن قره قروتایی که مامانم توی هفتا سوراخ قایمشون میکنه نزده بودم
خب چی باید بگم الان؟
اها یادم اومد امروز با اجازتون هیچی نخوندم و میدونم که شرمنده ی خانوم دکترمون هم میشم romisa
امروز یه بازیگوشی های مخصوص خودمو داشتم یکیش این بود که فلفل قرمز دادم به داداشم بهش گفتم زیاد تیز نیست زیاد بریز تو غذات اونم یه عالمه ریخت و الان هنوزم که هنوزه داره سرفه میکنه و هرچی دمپایی تو خونه بوده به سمتم پرتاب شده
ویه چیز دیگه این بود که امروز جاتون خالی تو روستامون مسابقه ی دو بود 5 گروه بودن که به نفر اول هر گروه یک میلیون داده میشد البته درسته که من فقط تماشاچی بودم ولی یه نقش دیگم هم این بود که دوندگان محترم رو کمی مسخره بنمایم اخه یکی نیست به اینا بگه با وزن 200 کیلویی کی به تو اجازه ی شرکت تو مسابقه رو داده که الان توی جمعیت مثه ماست پهن زمین شی و بقیه ی دوندگان دو بامانع و خنده رو پشت سر بزارن
اینقدر ذوق زده بودم که نزاشتم یکم بیشتر از روزم بگذره و اتفاقای جالبتری بهم بیفته و ایتجا بگم
البته میدونم که دیگه تا اخر شب توی اتاقمم و کسی هم نمیبینم
زیرا داداشم با یه دمپایی اضافه پشت در اتاق داره سرفه میزنه و تهدید میکنه
اها یه اتفاق دیگه هم این بود که یدونه انار از درخت تو حیاطمون چیدم شاید با خودتونید بگید اخه این حرف الان چه ربطی داشت خب الان ربطشو بهتون میگم
ربطش اینه که مامانمم به داداشم که پشت در اتاق ایستاده بود اضافه شده و داره غرغر میکنه که چرا اون اناری رو چیدم که توی دید بوده والان جلوه ی حیاط با نبودن اون انار زشت شده
من الان به مامانم چی بگم؟؟ خب انار برا خوردنه دیگهخب من برم تازمانی که بابام به جمعیت پشت در اضافه نشده
-
فردارو می خوام خیلی توپ شروع کنم
یه جمله ای هست که می گه:اگر میخواهی مثل خورشید بدرخشی، اول باید مثل خورشید بسوزی
منم می خوام همین کارو بکنم.
راستی وقتی که حداقل دارین درس می خونین،یه قرآن کنارتون باشه.به امید موفقیت هر تکتکتون. -
سلاام-)
ممنون ا خانوم مدیر ک اینقد خوبن .
امم کلن امرو روز خنده داری بود نمیدونم چیاشو بگم اهان روز اول رو یادم رف.
امم امرو دلم برا باورن تنگ شده بود رفتم حیاط شبیه سازی کردمش :/شیر آبو باز کردم گرفتمش رو گل یاسمون شبنما روش خیلی بامزه میشن. یکمم ا آب ریخت روم یخ کردم:/ایشالا ک سرما میخورم دیگ ا این خل بازیا نمیکنم.
رفتم اتاق حدی اینقد چرت و پرت گفتیم و خندیدیم ک احساس کردم الاناس ک خفه شم برم اون دنیا:/کلن دست برا نمونده بود اینقد کوبیدمش اینور اونور.
امم آها امرو تونستم HP و Speedاژدهامو ارتقا بدم .خیلی قوی شد:/
امم باز امرو ی بچه خوشگل رو دیدم حیف ک دیر ب من رسید وگرنه ی لقمه چپش میکردم . ولی خو چیکار کنم ی بچه میاد خونمون باید دست سه نفر دیگ بگرده تا برسه ب من .تا بچه رو ا بابا بگیرم ی ساعت طول میکشه بعدش حدی ک اخرشم باید سرش دعوا کنیم .نمیزارن ادم فیض ببره ک.
امم ی تی شرتم بنفش خرریدم اینقد زیادن شدن ی کلیکسیونی شدن برا خودشون. یکی ا چیزایی ک خوشحالم میکنه تی شرت خریدنه .نمیدونم چرا....واقعن نمیدونم .تازه این یکی خیلی خاص تر بود با رگهای صورتم ست بود.خیلی باکلاس شده لامذهب:/
از همه مهم تر غذا خوردم.-___-
اهان داش یادم مییرف دوستم برام ی پیکسل خریده بود ...خیلی خوشحال شدم... ولی متن روش داغونم کرد...نگین هنو تو شوکم..
با تشکر ا خوانندگان عزیز^^ -
روز دوم
سلام
خداروشکر امروز روز خوبی رو داشتم
فقط اینکه صبح از خواب بیدار که شدم هوا ابری بود
ساعت حدودای 8 بود که داشتم زیست میخوندم بارون نم نم شروع شد
ولی هنوز چند دقیقه ای از بارون نگذشته بود که زلزله هم گرفت
وما همگی از قضای الهی که همان زلزله است به قدر الهی که باران است پناه بردیم
و چند لحظه پیش به خانوم دکتر گزارش دادم@romisa romisa
خداروشکر ازم راضی بود
والانم باید برم عربی بخونم
درکل روز خوبی بود
خدانگهدار -
سلام روز چهارم مال دیروزه
روز خوبیث بودد خودمو برای مبارزه با معلم ریاضیمم اماده میکردمم کل روزم صرف خوندن ریاضی شد اخرشممم با سر درد خوابیدم وو کارکاتور معلممو چسبوندم روی دیوار رو به رویمم همین ک میبینمششش یادم میفته باید تلاش کنم و بهترین باشم زیرشم نوشتم پیری میکشمت و چند تا شعر سرودم براش ک زشته اینجا بگم و کلیی دیروز اهنگ شاد باز کردمم و ب خودم امیدوارم دادم و اخرشمم پیروز میدان من شدم ببخشید دیه چرتو پرت شده -
روز سوم
امروز هم روز به نسبت خوبی بود اگه یه خورده کسالت رو نادیده بگیریم
و امروز چیزی که خیلی باعث خوشحالیم شد این بود که اتفاقی افتاد که باعث شد قدر خونوادمو بیشتر از روزای دیگه بدونم
و من خوشحالم از داشتن چنین خوانواده ای
همیشه شاد باشید -
روز اخر
فک کنم این روز اخر از دو سه ماه پیش مونده خب امروز رو روز خوبی دیدم گفتم بزار امروز بنویسم البته چون اخرین فرصته دو روزه مینویسم که بریدو راضی باشیدانصافا بعدا نیاید نگید طولانی شدامن کل اتفاقاتو مینویسم
همه چی از مدرسه شروع شد به طرز وحشتناک و عجیبی استرس نداشتم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: والا سه شب بخاطر یه موضوع داشتم خود خوری میکردم ولی همینکه رفتم مدرسه همه چی ریست شد دوباره مسخره بازیا شروع شد
البته موضوع بخیرم گذشت و الانم تو شوکم که چیشد انتن(جاسوس)کلاس منو لو ندادولی بگذریم زنگ اول که گذشت زنگ دوم امتحان داشتیم که متاسفانه توی کلاس بهم خبر دادند و باز هم به طرز عجیبی استرس نداشتمبلاخره زودتر از همه هم تموم کردم رفتم بیرون و نیم ساعتی والیبال بازی کردیم
توی مدرسه ما زنگ اول زنگ صبحانس که فطیر و پنیر و چای میفروشن(الان یه عده دهه هفتادی میان میگن که ما بدبخت بودیم و فلان)زنگ تفریح دوم خیطب میفروشن(خیطب:یه نوع غذاس که لای خمیر سیبزمینی میزارن میپزن البته گوشت هم میزارن ولی مال ما فقط سیب زمینیه)بلاخره اونو خوردیم با جمعی از نزدیکان گفتیم بیاین امروز دو تا دوغ هم بخوریمدوغ رو که خوردیم اثراتش کم کم نمایان شد چشا داشت میرفت رو هم که زنگ خورد زنگ سوم رو با اثرات خفیف گزروندیم ولی زنگ اخر (زنگ انشا)منم انشا ننوشته بودم ولی بازم به طرز عجیبی استرس نداشتمکلا میگم من خیلی تو این موارد راحتمصندلیه من دورترین نقطه به معلمه و گوشه کلاسه با حالت نیمه دراز کش خوابیدم و سه نفرم کنارم خواب بودن(البته معلم نمیبینه چطوری نشستیم)یهو معلمه داد زد:عادلی امروز نظر نمیدیا راجب انشا
منم دیدم هیچی نفهمیدم از انشای طرف گفتم آقا ما از اونا نیستم که راجب انشای بقیه نظر بدیم(به سبک کتاب مردی به نام اوه)همونجوری مستحضریدتوی مدرسه حتی ترک دیوار هم خنده دارهکلاس نیز ترکید و معلم فهمید که ما از اوناش نیستیم و دوباره به خواب مشغول گشتیم(کلا تو خونه چیز باحالی رخ نمیده واس همین مدرسه رو میگم:این روز شنبه بود)
امروز که دیگه غوغا بود ما رو بخاطر کاری که بنده مرتکب شدم یه ماه از زنگ ورزش و فوتبال دستی(الان باز همون عده دهه هفتادی دوباره اعتراض میکنن)محروم کردن و منم همه روزه بخاطر این مورد عنایت و رحمت دوستان قرار میگیرمامروز گفتن بخاطر اینکه 4 تا توپ گم شده کل کلاس ها محرومنتوی صف کلاس ما داشتن بندری میزدنبلاخره زنگ اول شیمی داشتیم البته که شیمی چه عرض کنم بیشتر زنگ املاست معلم کتابو باز میکنه میخونه ما هم مینویسیم البته من بازم نمینویسمبلاخره زنگ اول با پرسیدن درصد های درخشان قلم چی به پایان رسیدزنگ دوم دینی داشتیمبازم همونجور که مستحضرید دینی برای اونایی که ردیف عقب و دور از معلم میشینن بهترین زنگ مدرسه اس ما هم اون عقب دوباره به تحلیل فیلم های جدید و اندکی خواب مشغول شدیمزنگ سوم دوباره همون بساط دیروز بر پا بود دوغ رو که وارد معده کردیم خمیازه ها شروع شدو دیگه اخرای کلاس سه نفری که کنار من بودن از شدت خستگی ناله میکردنتازه عجیب اینجاست سه نفری که کنار همیم و اصلا به درس کاری نداریم رتبه های یک تا سوم شهر رو تشکیل میدیمزنگ رو که زدن پران پران به پایین رفتیم و توی سایه نشسته و ادامه فیلم های جدید رو تحلیل کردیمزنگ اخر دیگه واویلا بود آمادگی دفاعی داشتیم با همون معلم دینی اونم انصافا کلشو منگ بودیماینم از امروز
باید یه تاپیک بزنم خاطرات مدرسه رو توش بنویسمندید پدید خودتونید وگرنه من که هر روز به همچین تاپیکایی دعوت میشم -
روز ۴ ام
امروز یه سری داروهای گیاهی به شدت تلخ رو خوردم. اینجوری که اول کلی نبات داخلش حل میکردم. بعدش بینیمو میگیرفتم که نفس نکشم. همه لیوانو یه دفعه میدادم بالا.بعدشم دوتا آب نبات مینداختم تو دهنم .خیلیییی تلخ بود
روز خوبی بود خداروشکر
هفته های خوشحالیه دیگه بخندین عههه
negaarin
گلنار
خیلی وقته رفتین.. -
سلام-)
روز دوم . میخواستم دیشب بنویسم نشد .
امم دیرو هم روز باحالی بود سر صبح رفتم حیاط بعد ی دفه ای گفتم اعع چطوری پسر چقد خوشتیپ شدی امرو .مامانم میگ کیو میگی "//گفتم این گل حسن یوسف دیگ.چن رو بود پژمرده شده بود امرو خیلی خوب شده.مامانم میگ حالا چرا اسمشو گذاشتی پسر .منم گفتم اول از همه اسمش پسرونس بعدشم هر جوری حساب کردم گلش از هیچ لحاظی شبیه دختر نبود دیگ.:/ ی ساعت داشتم گل رو نیگا میکردم و میگفتم نیگا اینجوری و میخندیدم خلاصه گل خوبیه ازش راضیم:///////چ گل مظلومیه .
امم اها سر صبح تلویزیون فیلم مورد علاقمو نشون داد خیلی خوشحال شدم .ندیدمش ولی حس خوبی بود.
امم رادیو امرو هم خیلی جالب بود مجری رادیو ی ساعت داشتن در مورد ی موضوع حرف میزدن و اطلاعات میدادن ک هند اینجوریه نمدونم کلی چیزای دیگ بعدش اخر صحبتاشون برداشتن گفتن حالا میتونین تماس بگیرین و بگین ک این اطلاعات درست بود یا ن://کم مونده بود گوشی رو بکوبم ب کلم خخ والا ا:/ بعدش یکم وایستادن هیشکی زنگ نزد خخخ اخرش یه نفر زنگ زد گفت درست بود:/منم گفتم ن پس اشتباه بود اخه این چ سوالیه ک میپرسین مگ میشه ادم ی ساعت توضیح بده بد بگه غلطه://///سر صبحی داستان داشتیما البته هنو صبح نشده بود.کلیم ب این داستان خندیدیم.
امم عصر هم خیلی خوب بود منو مامانو و حدی و ماشینو ا همه مهم تر .اره همون...موزیک^^
دیرو همش دمبال اهنگای شاد بودم دلم پوکید اینقد اهنگ شاد گوش نکردم://
اهنگ دل دیوونه احمد سعیدی هم ک دیگ جای خودش و خوندن حدیم ی طرف دیگ . احساس میکرد ا خواننده هم بهتر میخونه ولی نمیدونس صداش داره اذیت میکنه ما رو خخخخخ صداش جز اینکه ب اهنگ خطو خش بندازه چیزی نداشت همه اهنگا رو هم میخوند .اخرش مامانم گف من بخونم بهتر میخونم .ی ساعت داشتیم میخندیدیم خخ.
شب هم اتفاقات امرو رو مینویسم .~_~
و همچنان تشکر میکنم ا همه ی خوانندگان بهتر ا گل-)))) -
روز پنجمو شیشمو باهم مینویسمم
تقریبا روزای خوبیی بود یعنی همش تو مدرسه خلاصه میشهه شلوغیو شیطنتتو تیکه پروندن و اینا اما دیروز مجبورم بود از خواهر زادم نگه داری کنم باهم خونه تنهااا بودیمم خوابیده بوددیم دو تاا ی بیدار شدم من زودتر گفتم برم اتاقمو جمع کنمم پشت سرم اونم بیدار شد باهام امدد طبق معمول رفت سراغ کتاباو دفترام همشونو پخش پلا کرد منم براش اهنگ شاد باز کردم یکم قر داد و اینا منم مشغول جمع کردن کتابام شدم بعدشش امدم جارو برقی بکشم خاهر زادم رفت سمت گلدونایی اتاقمم منم بهش اخم کردم گفتم دست نزن امد رو ب روم وایساد شپلخ یکی خوابوند تو صورتمم خودم ی لحظهه هنگ کردمم منم خندم گرفته بود ب زور جلوو خندمو گرفتم بهش اخم کردمم خودش فهمید کار بدی کرده کلییییی خودشو لوس کرد تا بخشیدمشش واقعاا این دهه نودیا ما هشتادیا رو میزارن تو جیبشون لنتیااا خیلیییی شلوغنننننننننننن .. پاراساا 1سالو هشت ماهششه و فوق العاده شلوغ گودزیلایی برای خودش
-
روز :raised_hand_with_fingers_splayed_dark_skin_tone:
:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: امروز با یکی از گلای فروم درحد دوجمله حرف زدم، خیلی خوشحال شدم از برخوردش
یکی از زیباترین قسمتهای سریال واکینگ دد(6 از فصل 9 ) رو امروز دیدم. خیلی حس خوبی بهم داد
خانواده و سلامتی از بزرگترین نعمتهای خدان. خداروشکر .. برای همین خیلی خوشحالم مثه همیشه
رااااستی متن ماتان رو خوندم خیلی باحال بود خخ:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: (خدایا منو دوباره بخوابون خیلی فرق کرده دنیا (اصحاب کهف،شووووخی )) -
سلاام-)
اینم ا امرو...روز سوم~
امرو سر صبح میخواستم برم حیاط درو باز کردم ی دفه ای ی گربه اومد جلو پام اینقد ترسیدم خوردم ب در ..چن دیقه وایسادم دوباره رفتم جلو گربه هم اومد جلو ..من ترسیدم اون تفلی هم ترسیده بود خخخ.باز دوباره اومد جلو پام باز کوبیده شدم ب در خخخ بدجورم میخوردم ب در خخ .اخرشم بابام خواب بود چشاشو وا کرد ی نگاه بهم انداخت بدش خوابید .نگاهش پر از این حرف بود.. چته؟//خخخ
منم ی دفه ای گفتم اع برو دیگ نمیزاری رد شیم.خودم ب خودم کلی خندیدم .
امم برا ناهار هم حدی ا مدرسه اومد مژده غذای مورد علاقشو دادم کلی خوشحال شد.
امم همون روز ک رفته بودم حیاط آب پاشی کرده بودم همه جا رو .کتونیاش رو خیس کردم بعدش میخواس بره بیرون گفت اع چرا اینا خیسن منم گفتم کتونی منو بپوش.الان دو سه روزه میره مدرسه کتونیای منو میپوشه://فک کنم هنوزم کفشاش خشک نشدن://کفشای من بهش ساختن خخخخخ.
امم آها امرو قرار بود هر کی ی سوتی ا دوران مدرسش بگه سوتیا ی همه ی طرف سوتی من ی طرف همه میگفتن اقا مام هول میشیم ولی ن در این حد خخ.سوتیای قبل سوتیای من سو تفاهم محض بود لامذهب:// کلی ب این سوتی من خندیدن .دیگ میخواستیم اسید بخوریم خخ://
امم الانم بابام ا اون شیرینی هایی ک دوس دارم برام خرید.بد جوری ب دل میشینن.
اینم ا مرو~*
ممنون ا خوانندگان خوببببب .-. -
روز چهارم
سلام امروز هم مثل بقیه ی روزا خوب بود و به سلامتی داره به پایان میرسه
چی بگم
خب اتفاق خاصی نیفتاد
فقط درس درس درس
که اونم خودتون میدونید دیگه دنیای خوشحالی و سرحالیه:face_with_stuck-out_tongue_closed_eyes:امید وارم شماهم روز خوبی رو پشت سر گذاشته باشید