-
@ftm-dh مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم /دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
@narjes-hashemi من را به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
-
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۸:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ftm-dh
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیش رو -
@ftm-dh
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیش رونوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم -
@ftm-dh
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیش روpouya hosein pour نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که خوب است و که زشت -
pouya hosein pour
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم@narjes-hashemi مادر موسیقی بهشت همانا صدای توست گوش دلم به زمزمه لای لای توست
-
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ftm-dh ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ....
-
@ftm-dh ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ....
@narjes-hashemi
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزمدارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
-
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
@narjes-hashemi
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزمدارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ftm-dh ما ز یاران چشم یاری داشتیم. خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
-
@ftm-dh ما ز یاران چشم یاری داشتیم. خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmatin shirinkam ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
-
matin shirinkam ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
@narjes-hashemi
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد -
@narjes-hashemi
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد@ftm-dh در " مشاعره " گفته است:
@narjes-hashemi
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباددل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را -
@ftm-dh در " مشاعره " گفته است:
@narjes-hashemi
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباددل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا رانوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهReyhaneh golmohamadi
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند -
Reyhaneh golmohamadi
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برندpouya hosein pour
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق -
Reyhaneh golmohamadi
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برندpouya hosein pour در " مشاعره " گفته است:
Reyhaneh golmohamadi
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برنددوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند -
pouya hosein pour در " مشاعره " گفته است:
Reyhaneh golmohamadi
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برنددوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدندنوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهReyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند -
Reyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدندpouya hosein pour در " مشاعره " گفته است:
Reyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند -
Reyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدندpouya hosein pour در " مشاعره " گفته است:
Reyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدنداز تاثیرات میخانه بوده
*ببخشید اسپمه،تکرار نمیشه -
Reyhaneh golmohamadi
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدندنوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour در کلاس عاشقی یعقوب یادم داده است/ دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتراست..
-
pouya hosein pour در کلاس عاشقی یعقوب یادم داده است/ دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتراست..
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم