-
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور .
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور .
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .مهدی اخوان ثالث
-
من آن توام مرا به من باز مده..!
-
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان راکاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان راهمه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
تا دگر عیب نگویند من حیران رالیکن آن نقش که در روی تو من میبینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن راسعدی
-
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ویران اگر نمیکنی آباد کن مراحیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعدهٔ دروغ، دلی شاد کن مراپیوسته است سلسلهٔ خاکیان به هم
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مراشاید به گرد قافلهٔ بیخودان رسم
ای پیر دیر، همتی امداد کن مراگشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی
دیوانهٔ قلمرو ایجاد کن مرابی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار
چون سرو و بید ازثمر آزاد کن مرادارد به فکر صائب من گوش عالمی
یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مراصائب تبریزی
-
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند -
**ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم**
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ، به همین باغ بلوربه همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
که سراغش ز غزلهای خودم می گیریبه همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به همبه تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو
به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی توبه نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوتشبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده استدر من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من استیک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اشآه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شدهدر من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من استیک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویشرعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده استآی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوشآری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بوداینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده استآن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه توییبماند به یادگار :)))
-
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شماعزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شماکس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شمابخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر
زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شماحافظ
-
زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من -
نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا
که پیچ و تاب به زنجیرها کشیده مراچو جام اول مینا، سپهر سنگیندل
به خاک راهگذر ریخت ناچشیده مراچو آسیا که ازو آب گرد انگیزد
غبار دل شود افزون ز آب دیده مرارهین وحشت خویشم که میبرد هر دم
به سیر عالم دیگر، دل رمیده مرانثار بوسهٔ او نقد جان چرا نکنم؟
که تا رسیده به لب، جان به لب رسیده مراصائب تبریزی
-
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کُند مادرِ تو با من جنگ
هر کُجا بیندم از دور کُند
چهره پر چین و جبین پُر آژنگ
با نگاهِ غضب آلود زند
بر دلِ نازکِ من تیرِ خدنگ
مادرِ سنگدلت تا زندهست
شهد در کامِ من و توست شَرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ تو را
تا نسازی دلِ او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بیخوف و درنگ
روی و سینۀ تنگش بدری
دل برون آری از آن سینۀ تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا بَرد ز آینۀ قلبم زنگ
عاشقِ بیخرد ناهنجار
نه، بل آن فاسقِ بیعصمت و ننگ
حُرمتِ مادری از یاد ببُرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصدِ سرمنزلِ معشوق نمود
دلِ مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دمِ در به زمین
و اندکی سُوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بیفرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
«آه دست پسرم یافت خراش
آه پای پسرم خورد به سنگ»ایرج میرزا
-
لا غَرْوَ إِنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَ شَيْخُهُ
قَدْ كانَ خَيْراً مِنْ حُسَيْن وَ أَكْرَمافَلا تَفْرَحُوا يا أَهْلَ كُوفَةَ بِالَّذِی
أُصيبَ حُسَيْنٌ كانَ ذلِكَ أَعْظَماقَتيلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسي فِداؤُهُ
جَزاءُ الَّذِي أَرْداهُ نارُ جَهَنَّمـاعلی بن حسین
شگفتآور نیست اگر حسین کشته شد و پدر بزرگوارش (علی) ، که به از حسین بود، او نیز کشته شد؛
ای اهل کوفه! شادمان نباشید به این مصیبت که بر حسین وارد شد که این مصیبتی است بزرگ؛
جانم فدای آن که در کنار نهر فرات شهید شد، و کیفر آن کس که او را کشت آتش جهنم است.
پ.ن : شعر مربوط به پایان خطبه امام سجاد(ع) در کوفه هست .
منبع : الاحتجاج ، طبرسی ، ج 2 ، ص 117 – 119
بحارالانوار ، مجلسی ، ج 45 ، ص 112 – 113 -
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاستما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواستفرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواستچه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است نه از خون شماستاین چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاستحافظ
-
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاستهر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاستآن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاستهر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاستبازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاستعقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاستساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاستحافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاستحافظ
-
خار در پیراهن فرزانه میریزیم ما
گل به دامن بر سر دیوانه میریزیم ماقطره گوهر میشود در دامن بحر کرم
آبروی خویش در میخانه میریزیم مادر خطرگاه جهان فکر اقامت میکنیم
در گذار سیل، رنگ خانه میریزیم مادر دل ما شکوهٔ خونین نمیگردد گره
هر چه در شیشه است، در پیمانه میریزیم ماانتظار قتل، نامردی است در آیین عشق
خون خود چون کوهکن مردانه میریزیم ماهر چه نتوانیم با خود برد ازین عبرتسرا
هست تا فرصت، برون از خانه میریزیم مادر حریم زلف اگر نگشاید از ما هیچ کار
آبی از مژگان به دست شانه میریزیم ماصائب تبریزی
-
یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما
در دل دوزخ بهشت جاودان داریم مادر چنین راهی که مردان توشه از دل کردهاند
ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم مامنزل ما همرکاب ماست هر جا میرویم
در سفرها طالع ریگ روان داریم ماچیست خاک تیره تا باشد تماشاگاه ما؟
سیرها در خویشتن چون آسمان داریم ماقسمت ما چون کمان از صید خود خمیازهای است
هر چه داریم از برای دیگران داریم ماهمت پیران دلیل ماست هر جا میرویم
قوت پرواز چون تیره از کمان داریم ماگر چه غیر از سایه ما را نیست دیگر میوهای
منت روی زمین بر باغبان داریم ماگر چه صائب دست ما خالی است از نقد جهان
چون جرس آوازهای در کاروان داریم ماصائب تبریزی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
دیدی دوسداری یه اتفاقی بی افته
یه زندگی متفاوت داشته باشه
یه دوره از زندگیت یه راهی رو انتخاب کردی و الان دوس داری برگردی و انتخابش نکنی
میگی کاش این کارو نکرده بودم!
کاش این تصمیم رو نگرفته بودم
و یا کاش فلان کارو میکردم🫠
و ته ذهنت یه گوشه ای یه رویایی داری یه رویا از یه زندگی ایدهآل
اون زندگی ایده آل همیجوری کشکی نرفته اونجا
هیچ فکری هیچ طرز نگرشی هیچ احساسی همینجوری و بی دلیل بوجود نیومده
برای هر یه چیز خوبی که اون زندگی داره یه بار یه جای از زندگی چیزی رو تجربه کردی که باعث شده اون زیبایی رو بخوای در واقع متوجه اون بشی
و الا تا تجربه نکرده بودی حتی از وجود همچنین چیزی بیخبر بودی
تا بی پولی رو تجربه نکرده باشی قدر پولدار بودن رو نمیدونی
تا خونه حیاط دار داشته باشی توی اون زندگی ایدهآل خونه حیاط دار جایی خاصی نداره
تا حسرت چیزی رو نداشته باشی نمیتونی زندگی بدون اون حسرت رو آرزو کنی
یه چیز بخوام ازت؟
فکر کن وسط اون زندگی ایدهآلی و اونجا تماما برای توعه
فقط یه چیزی که هست اینه که تجربیات و احساسات و افکاری که الان داری رو اونجا نداری
فکر میکنی چه فرقی با الانت داره
خیلی خوشحال تری؟
تویی که تجربه خونه بدون حیاط رو نداشتی بخاطر اینکه الان خونه ای که توشی یه حیاط خیلی زیبایی داره چقدر خوشحالی؟ نمیگم ناراضی هستی احتمالا خیاطتتون رو دوس داری ولی اون شوق داشتنش رو دیگه نداری( البته که این فقط یه مثل خیلی کوچیکیه)
در عوضش رنگ خواسته هات عوض میشه
تا تشنگی رو تجربه نکنیم قدر ابو
تا شکست رو تجربه نکنیم قدر پیروزی رو
و
و
خلاصه قدر چیزایی که میخواییم رو بدونیم چون برای اینکه اینا بوجود بیان کم رنج و سختی و کاستی کشیده نشده
و اینکه کاش اینجوری میشد هم زیاد نگیم
حکمت اینکه اون اتفاق افتاد اینه که الان چیزی واسه خواستن هدفی برای زندگی عیبی برای درست کردن ..دلیلی برای فردا صبح بیدار شدن داری
اون زندگی رویایی یکی دیگه از دلایلی که اونجا.. یه گوشه از ذهن من و تو هست هم اینه که بدستش بیاری.. تلاش کنی تا بدستش بیاری
چیزی که در موردش حرف میزنم ممکنه یه احساس باشه که میخوای داشته باشی
یه زندگی لوکس/ساده ای باشه که میخوای داشته باشی
یه نوع حرف زدن راه رفتن و حتی تفکری باشه که دوس داری ایجادش کنی
باید اون زندگی رو برای خودت درست کنی و نگی ای کاش فلان کارو نمیکردم/یا میکردم
چون هیچ سمانه ای جز اونی الان اینجاست و داره این متن رو مینویسه، لایق زندگی ایدهآلی که الان میخواد داشته باشه، نیست
میفهمی که چی میگم؟
این چیزی بود که من از کتاب کتابخانه نیمه شب یاد گرفتم ♡
البته کامل برداشت شخصی من بود
و چقدر بهش نیاز داشتم...
دوس داشتم این نوشته رو مثل هزاران حرفی که داشتم و بیانش نکردم، پاکش کنم
ولی چون توی ایدهآل من یه دختری هست که کمتر برای کارای خواسته و نکردش پشیمونه.(نه الانی که کلی حرف نزده و پشیمونی بابتشون رو داره) . پس همینجوری که هست میزارم اینجا بمونه
یه قدمِ شده کوچولو ولی رو به جلو برای من:)
شاید برای حتی یه نفر دیگه که گذرش افتاده اینجا و این نوشته رو خونده مفید باشه
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه بچهها
امروز اومدم با یه تاپیک جذاب! برای بچههای جذابتر!
خب امسال هم داره تموم میشه دوستان (واقعا؟!)
کلی اتفاق افتاد امسال برای هرکدوممون .. خوب، بد، زشت، حتی جلف! ️
اینجا قراره از ترینهای سال 403 بنویسیم. دوستاتونو تگ کنین و بگین که هرکسی «چی ترین» بوده ..
از خوبیای همدیگه بگین البته اخلاقای بد رو هم لحاظ کنین که پررو نشن دیگه
سال نو رو هم از همینجا پیشاپیش تبریک میگم بهتون امیدوارم سال خوبی داشته باشین
لایک و کامنت و معرفی به دوستاتون فراموش نشههه
@دانش-آموزان-آلاء
سلام سلام
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام
خلاصه سلام
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد @ma-a بود
خب سوال
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟
اینبار یه کم فرق میکنه
چه فرقی ؟؟
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین
@دانش-آموزان-آلاء ️
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@انسانیا