سلام.
توی این تاپیک میخوام براتون کلهم اجمعین سجع رو آموزش بدم که دیگه نه من ترس این رو داشته باشم که بلدین یا نه، نه خودتون.
باید بگم که از یک جایی به بعدِ این معلومات مختص بچههای انسانیه. پس از همین الآن بگم. اگه میخواین بگین که ما که رشتهٔ فلانیم چرا باید اینا رو بخونیم، باید بدونین که همیشه دونستن بهتر از ندونستنه. همونطور که امسال توی آزمون نهایی بچهها سؤال سجع اومد و بچهها بلدش نبودن.
بریم سراغ توضیحات:
🔵 خود واژهٔ سجع به معنای آواز فاخته و قمریه.
🔵 به نثری که سجع داشته باشه، میگیم نثر مُسَجَّع یا آهنگین.
🔵 نثر آهنگین نثریه که مثل شعر از موسیقی و قافیه برخورداره. یعنی چی؟ نمونههاش رو توی کتاب با نثرهای سعدی زیاد دیدین.
«منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت»
ما سه نوع سجع داریم:
سجع مطرف، متوازی و متوازن.
(بچهها حواستون باشه کسی از بچههای تجربی و ریاضی انتظار نداره اسم سجعها رو بلد باشن. من فقط میخوام اینا رو با اسم و منظم یاد بگیرین تا قاطی نکنین. اینکه سجع رو بشناسین و تشخیص بدین عبارتی سجع داره مهمه. نه اینکه دقیقا اسمش رو هم بیان کنین)
توضیحات هرکدوم از سجعها:
🟢 سجع متوازی:
سجع متوازی زمانی اتفاق میوفته که کلمات سجع هم در وزن یکسان باشن و هم در قافیه (حروف پایانی)
(اگه براتون سواله که وزن چیه، مقدمات تاپیکی که من درمورد وزن دارم رو بخونین 👇🏻
https://forum.alaatv.com/post/2473397 )
مثلا:
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همهجا کشیده.
IMG_20240726_154458.jpg
با توجه به عکس دقت کنین بچهها:
۱) پس دقیقا انگار با یک بیت شعر و درواقع دو مصرع مواجهیم. برای همین کلمات رو زیر هم نوشتم.
۲) توی این جملات «رحمت و نعمت»،«همهجا و همه را» و «کشیده و رسیده» سجع متوازی دارن.
۳) کلمات «خوان و باران» و «بیدریغش و بیحسابش» هم سجع دارن ولی سجع متوازی نه. (جلوتر متوجه میشین چه نوع سجعی دارن)
🟢 سجع مطرف:
سجع مطرف زمانی اتفاق میوفته که کلمات فقط از لحاظ حروف قافیه یکسان باشن و از لحاظ وزنی، وزن یکسانی نداشته باشن.
مثلا:
محبت را غایت نیست. از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست.
IMG_20240726_154522.jpg
با توجه به تصویر دقت کنین بچهها:
۱) «غایت و نهایت» سجع مطرف ایجاد کردن. چون وزنشون یکی نیست ولی حروف پایانیشون قافیه ایجاد میکنه.
۲) «نیست» مثل ردیف شعری عمل میکنه.
۳) عبارت «از بهر آنکه» در جملهٔ اصلی رو ننوشتم. چرا؟ چونکه قیده. لزومی نداره بنویسیمش. میخوایم سجع دو عبارت رو بررسی کنیم.
۴)«محبوب و محبت» هیچ سجعی ندارن.
🟢 سجع متوازن:
سجع متوازن زمانی اتفاق میوفته که کلمات وزنشون یکی باشه ولی حروف پایانی یکسانی نداشته باشن.
مثلا
گاه از دیدن خط مکتوب مُنتعش و گاه از ندیدن روی مطلوب مُشتعل
IMG_20240726_154539.jpg
با توجه به تصویر دقت کنین بچهها:
۱) کلمات «مشتعل و منتعش» و «خط و روی» دارای سجع متوازن هستن.
۲) کلمات «مطلوب و مکتوب» دارای سجع متوازی هستن.
این سه نوع سجع و تمام.
دیگه با دونستن این موارد، باید بتونین در مقابل نثرهایی که چشمتون بهش میخوره، آمادهٔ پیدا کردن سجع باشین و سجع براتون چیز عجیب و دور از ذهنی نباشه.
میتونین به عنوان تمرین، سجعهای عبارت «منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت» رو توی کامنتای پست بنویسین.
موفق باشین ♥
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
PicsArt_06-08-06.32.26.jpg
PicsArt_06-08-06.32.42.jpg
PicsArt_06-08-06.34.27.jpg
نگاه که میکنم، سؤالی رو نیازی نیست که توضیح اضافهتر بدم. اما حتما به نمونه سؤالات نگاه کنید بچهها. آگاهی داشته باشید از اینکه با چی طرف خواهید بود بهتون کمک میکنه.
اگر سؤالی بود بپرسید بچهها
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@یازدهم
@دوازدهم
PicsArt_06-08-06.31.37.jpg
PicsArt_06-08-06.31.54.jpg
PicsArt_06-08-06.32.14.jpg
PicsArt_06-08-06.33.29.jpg
PicsArt_06-08-06.34.09.jpg
توضیحاتی که احساس میکنم نیازه بگم:
سؤال ۱۵) -
سؤال ۱۶) برای مورد ب اگر کنایه رو هم نوشته باشید و مصحح باانصاف باشه میتونه نمره رو بهتون اختصاص بده. علاوه بر اینکه این پاسخنامه هم درحال حاضر پاسخنامهٔ قطعی آزمون نیست و ممکنه کنایه هم به این پاسخنامه اضافه بشه.
سؤال ۱۷) اصلا صورت سؤال داره تقلب میده. آرایهٔ بارز حماسه جز اغراق چیه؟!
سؤال ۱۸) -
سؤال ۱۹) -
سؤال ۲٠) -
سؤال ۲۱) بخایید دندان به دادن کین یعنی با دندان نفرت جوید. با کنایه بخوایم بگیم، یعنی از طرف نفرتزده شد.
از فرط هیجان لُکّه دویدن... لُکّه دویدن جوریه که نه میدوی نه قدم میزنی. یک جور شوق و ذوقی داخلش هست. تند راه رفتن رو میگن.
سؤال ۲۲) صبح این مطلب رو به بچهها توضیح دادم. هستم و مستم در صورت سؤال قافیهست. پس قالب مثنویه. یکی از بچهها گفت خب ممکنه بیت اول یک غزل باشه. حرف درستیه. اما صورت سؤال چهار کلمهٔ مهم داره. «لیلی و مجنون» و «داستان منظوم». حتی اگر ندونید کل لیلی و مجنون مثنویه، اینکه بدونید با داستان منظوم طرفید، به قطع با مثنوی طرفید. بهترین و درستترین قالب برای داستانهای بلند نوشتن مثنویه. با قالبهای دیگه به هیچ وجه نمیشه داستان طولانی نوشت. دلیلش هم مشخصه. تمام شدن قافیه.
پس سر امتحان مهمتر از هرچیز دیگه اینه که حواس جمع باشین.
سؤال ۲۳)«حضور سنگین». «جواب تلخ».
سؤال ۲۴) -
سؤال ۲۵) -
سؤال ۲۶) -
سؤال ۲۷) عذرخواهم ولی قسمت الفش واقعا وحشیه =))))
و باقی قسمتا آنچنان عجیب نیستن. خصوصا که اگر وزن اشعار رو بشناسید، کما اینکه من قبلا هم تاپیکش رو زدم، به راحتترین شکل ممکن گزینهٔ جیم رو جواب میدین.
درنهایت به عقیدهٔ من ۸ سؤال آسون، ۳ سؤال متوسط و ۲ سؤال سخت توی این قسمت وجود داره و این رو برای دوستانی مینویسم که بیخود و بیجهت استرس دارن!
سؤالی بود بپرسید بچهها
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@یازدهم
@دوازدهم
PicsArt_06-08-06.29.40.jpg
PicsArt_06-08-06.31.16.jpg
PicsArt_06-08-06.33.00.jpg
این سؤالات چون بیشتر جنبهٔ حفظ کردنی داره و نه تحلیلی و درواقع خود پاسخنامه برای پاسخ گرفتن کفایت میکنه، من خیلی توضیح خاصی ندارم. صرفا مطالبی که احساس کنم لازمه مرور کنم براتون رو بازگو میکنم.
سؤال ۱) حواستون به تیپ سؤال باشه بچهها. من خودم اول موقع خوندن فکر کردم باید در حد عبارت دو کلمه پیدا کنم که ترادف معنایی دارن.
سؤال ۲) گَشَن معنی فلح، نر هم میده ولی اینجا معنی انبوه داره.
سؤال ۳) -
سؤال ۴) حواستون هم باشه که سَباحت یعنی شنا کردن
سؤال ۵) حواستون باشه که مُهْمَل یعنی حرف پوچ و بیارزش، اراجیف... که اصلا شکل خوندنش هم با مَحمِل فرق داره.
اینم بگم که به صفیر هم دقت کنید. صفیر یعنی آواز و بانگ، سفیر یعنی رسول و فرستاده.
سؤال ۶) تفاوت زهاب و ذهاب رو هم در نظر داشته باشین. ذهاب یعنی رفتن.
سؤال ۷) اینجا محضر یعنی «استشهادنامه». درحال حاضر دچار تحول معنایی شده. پس برای همین با «اختلاف» اتفاق یکسانی داره.
سؤال ۸) اصلا صفت بیانی چیه؟!
صفت بیانی صفتیه که چگونگی، حالت، فاعلی یا مفعولی بودن یک اسم رو برای ما توضیح میده که چند شکل داره:
صفت ساده: مثل خوب، مهربان، آسوده و...
صفت فاعلی:
فاعلیها از ترکیب بن مضارع افعال با پسوندهایی مثل «ـَنده، گار، گر، ار، ان و...» ساخته میشه. مثل چی؟
آفریدگار، بیننده، گوینده، کارگر و الی آخر...
صفت مفعولی:
این دفعه رو بن ماضی رو داریم و به آخرش «ـه» اضافه میکنیم. مثل چی؟
نوشته، گفته، پخته، سوخته و الی آخر...
صفت نسبی:
وقتی به کار میره که چیزی رو به کسی نسبت بدیم. معمولا هم اسامی و ضمایر با پسوندهای «ان، گان، یان، ی و...» ترکیب میشن. مثل چی؟
ایرانی، سیاهی، نامی، قربانی و الی آخر...
الآن توی مثالای بالا، اینجوری میشه:
منسوب به ایران
منسوب به سیاه
منسوب به نام
منسوب به قربان
صفت لیاقت:
لیاقت هم وقتیه که داریم به چیزی لیاقت چیزی رو اطلاق میکنیم. معمولا با همون «ی» به کار میره. یه طورایی، انگار داریم لیاقت رو بهش نسبت میدیم! مثل چی؟
خوردنی، دیدنی، بوسیدنی، بوئیدنی و الی آخر...
حالا برگردیم به سؤال!
یک رو ببینید:
سحرزاد
زخمدار
جهانآفرین
نیلیپوش
به سه تای آخری میگیم صفت مرخم. یعنی چی؟ مرخم یعنی دمبریده.
اینا در اصل صفت فاعلی بودن. به این شکل:
زخمدارنده
جهانآفریننده
نیلیپوشنده
و اون آخرشون حذف شده. پس اینا یه نوع صفتن و سحرزاد جوابه.
و توی مورد ب
ایرانی
کبریایی
شکاری
صفت نسبی هستن.
درحالی که قطعا نورانی به معنی منسوب به نوران نیست.
سؤال ۹) -
سؤال ۱٠) -
سؤال ۱۱) -
سؤال ۱۲) الف) صادقانه بخوام بگم خود من سر جلسه اگه با این سؤال مواجه بشم درود میفرستم بر اموات طراح. چونکه اصلا مشخص نیست دقیقا داره چی میپرسه و چی میخواد! بگذریم...
ب) واو وا ربطه.
زره لخت لخت است و قبا چاک چاک است.
ج) -
سؤال ۱۳) -
سؤال ۱۴) -
آسون یا سخت بودن سؤالا رو میخواستم مشخص کنم که الکی دلتون نلرزه از سؤالا.
ولی خب به نظزم توی قلمروی زبانی و املا سختی و آسونی مشخص کردن غلطه. چونکه بسته به حفظیاتتونه و ممکنه از مطالعه و دانش مطالعاتی بیاد. اما سر دو قلمروی بعدی مشخص میکنم...
اگر سؤالی بود بپرسید.
@یازدهم
@دوازدهم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
مفاهیم ادبی به زبان ساده
-
Saudade 19
wow!!!!!!!!
ممنونم خیلی برام جالب بود تشکر -
@mitra-ism-rahmani
بله کلا دو تا معنی میده این رباعی
که یکیش دیدگاه شما هست(که جسارتا من باهاش موافق نیستم)
یکیش هم اعتراضی هست نسبت به بلاتکلیفی و برنامگی جهان، اینکه یه مشت کوزه معلوم نیست چرا ساخته شدن و برای چی ساخته شدن و نهایتا به کجا خواهند رسید...و کسی هم نیست که جوابگو باشه
خب دوستان لطفا در همین حد از توضیح راضی باشید وگرنه تاپیک و میزنن قفل میکنن -
Saudade 19 چه جسارتی نظرات متفاوته دیگه
میشه درصد خلوص خیام تاپیک را کمتر کنید ؟ البته اگه امکانش هست
بیشتر بریم سراغ سعدی و حافظ و صائب و خاقانی و مولانا و.. که بیشترم تو کنکور میاد ؟ -
@mitra-ism-rahmani
آره خودمم این تو فکرم بود
فعلا که کلا سه چهار تا شعر بیشتر نگفتیم...ولی اوایل سعی کردم چیزایی بگم که صرف نظر از به درد کنکور خوردن و نخوردن، یه کم جذاب(و البته جنجالی!) باشه فقط تا دوستان بیشتر مشتاق ادبیات بشن
از این به بعد میریم تو فاز صوفی و سماع و عرفان اینا من برم اون کلاه مخروطی و خرقه ام رو بیارم -
Saudade 19 کی ها میذارید شعر رو ؟ یه زمان مشخص بگید چون بچه ها اصولا برا انجمن زمانبندی میذارن که معتاد نشن
-
@mitra-ism-rahmani
از این به بعد بیشتر همین حوالی شب از ده به بعد اینا
راستش تو فکر این بودم ول کنم تاپیک و
ولی همین دو سه نفری هم که مشتاقانه دنبال میکنن انگیزه میده بهم که ادامه بدم
ایشالا مفید واقع شه -
Saudade 19 خب ببخشید الان جواب میدم بجای دیشب چون من کلا در ترک انجمن 20 روز 20 روز یه سر زدن بودم ولی تاپیک خیلی خوبه حیفم میاد از دست بدم برای همین من هفتگی میام سه شنبه به سه شنبه
و در کل ممنون بابت تاپیک و نکات و وقتی که میذارید ^_^ -
-
-
@mitra-ism-rahmani
سعی میکنم سه شنبه ها تاپیک و خالی نذارم (: -
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت آن چه بودَش
بِنَماند هیچَش اِلّا هوسِ قمارِ دیگراین بیت زیبا از مولانا تا ساعاتی دیگر بررسی خواهد شد
دوستان اگه نظری راجب مفاهیم عمیق این بیت و منظور شاعر دارن میتونن بیان کنن -
Saudade 19 تشکر ^_^
Saudade 19 در مفاهیم ادبی به زبان ساده گفته است:
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت آن چه بودَش
بِنَماند هیچَش اِلّا هوسِ قمارِ دیگراین بیت زیبا از مولانا تا ساعاتی دیگر بررسی خواهد شد
دوستان اگه نظری راجب مفاهیم عمیق این بیت و منظور شاعر دارن میتونن بیان کنناینو چاوشی هم خونده ولی خب زیاد قشنگ نبود
نظرم اینه که : خوشبحال کسی که تو قمار عشق همه چیزیو که داشت از دست داد و فقط یه چیز براش موند اونم عشق و علاقه ش به دوباره عاشق شدن -
Saudade 19
سلام من به اندازه شما و بقیه تو ادبیات خوب نیستم اما به نظرم مفهوم این شعر اینه:
خوشا بحال کسی که اون قدر عاشقه و برای هدفش و معشوقش مصمم هست که اگر همه چیزش رو در این راه از دست بده باز هم هوس و سودای عشق و اندیشه ی اون کار تو سرش هست و این اوج علاقه مندی به چیزی رو نشون میده⚘ -
خُنُک آن قمار بازی که بِباخت آن چه بودَش
بِنَماند هیچَش اِلّا هوسِ قمارِ دیگرمولانا، دیوان شمس تبریزی؛ غزل 1085
برداشت آزاد:
خیلیاتون شعر زیبای "به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم" رو شنیدید.این شعر و همچنین بیت مولانا این مفهوم رو برای ما تداعی میکنن که ما با قماری از جنس دیگر روبرو هستیم نه اون چیزی که تو قمارخونه ها رایجه. در واقع عارف ها دید دیگر نسبت به این موضوع دارن...مثل همون موضوع شراب و ساقی و میخانه و ...
اما این قمار دقیقا به چه صورتی هست؟
این قمار، یک قمار عاشقانه هست که در اون برای اینکه برنده بشی باید خودت رو ببازی
بله درست خوندید! اما این دقیقا یعنی چی؟
سرگذشت مولانا و شمس و اون دیدار تاریخی بین این دو رو خیلیاتون شنیدید.مولانا یه عالم فرهیخته بود که وقتش پر بود از مجالس درس و وعظ و شمس هم یه جهانگرد بود که دنیارو می گشت تا کسی رو پیدا کنه که بتونه حرفای عمیقش رو درک کنه.
وقتی شمس، مولوی رو ملاقات کرد به او گفت برای این که به حقیقت عشق دست پیدا کنی باید دل بکنی از همه ی این شهرت و آبرو و شاگرد و مرید و اینا. باید تمام وجودت رو صرف سیر و سلوکت بکنی و از هرچی که داری بگذری. در حقیقت مولانا با دل بریدن از همه تعلقاتِ خودش، معلوم نبود که باز این قمار رو ببره یا نه اما چیزی که مشخص بود این بود که تنها راهی که امکان رسیدن به اون عشق متعالی وجود داره همینه.(شرط لازم و نه کافی)
شاملو در شعری میگه که " نخستین سفرم، باز آمدن بود..."
گاهی به قدری راه رو بیراهه میریم که برای رسیدن به اون مقصدی که در نظر داریم باید 180 درجه تغییر مسیر بدیم و برگردیم همون نقطه 0 کیلومتر و از اونجا شروع کنیم به حرکت...مولانا هم همین گونه بود. شمس به او گفت که باید تمام این مسیر را برگردی و از هرچه که داری بگذری...
قاعده این دنیا مشخصه، اگر میخواهی به چیزی برسی باید از یه چیز دیگه بگذری. یک مثال خوب برای این موضوع، "بینایی چشم" هست. چشم بینا هست و همه رو میتونه ببینه اما خودش رو نه! در حقیقت از دیدن خودش گذشت تا بتونه تمام جهان رو ببینه
اینجا هم همینطوره
مولانا باید میگذشت از خودش و تمام تعلقاتش تا بتونه به معشوق برسه... و دراقع معشوق برای یک عاشق، یعنی همه چیز...
در آخر هم مولانا میگه که تمام خودم رو در این راه گذاشتم وسط و باختم مثل یک پاکباز، اما این قمار به قدری شیرین بود که میخواستم بار دیگر در آن شرکت کنم با این همه افسوس که دیگر چیزی برای باختن نداشتم... گاهی مسافت به قدری برای یک مسافر
لذت بخش هست که هیچگاه نمیخواد به مقصد برسه..."بگیر هر چه را دارم
ببخش هر چه را داری..."
حسین صفاخب چطور بود بچه ها؟
نظری چیزی راجب خود شعر و مفاهیم و برداشت اون دارید میتونید بیان کنید. -
@mitra-ism-rahmani
چاوشی اصلا قدیما یه چیز دیگه بود لامصب...الان افت کرده
ممنون از کامنتتون، نظر منم همینه -
Saudade 19
ممنون از لطفتون.
بله واقعا این کار بحث کردن روی مطالب و.. خیلی میتونه توی فهم عمیق مطالب مفید باشه ممنون. -
Saudade 19
درباره اون بیت دل گرچه در این بادیه ... من رفتم مختارنامه را کامل خوندم ولی پیداش نکردم بین رباعیات
شما اون حاشیه گنجور که اینو گفته بود را یادتون نیست کدوم شعر بود یا نداریدش ؟ -
@mitra-ism-rahmani
https://ganjoor.net/attar/mokhtarname/bb11/sh15/
البته از نظر من مهم تر از گوینده، خود سخن هست (: -
Saudade 19 یه حدیثی هست که میگن به گوینده نگاه نکنید به اونچه که میگه توجه کنید یاد اون افتادم
ولی تاحالا نتونستم به چنین اخلاقی برسم
ممنونم واقعا برام جالب بود !! -
@mitra-ism-rahmani
خواهش میکنم
راجب تحلیل بیت قمارباز نظرتون چیه؟ توضیحات مفید بود؟
خودم یه دور که خوندمش اولش حس کردم همه قیمه ها رو ریختم رو قمارا
ولی کلا دلم میخواد که به بهانه بررسی یک شعر به اشعار و مفاهیم دیگر هم سرک بکشیم و با یک تیر دو نشون بزنیم (: -
Saudade 19 نه خیلی خوب توضیح دادید
راستش از خود شعر که نه ولی از توضیحاتتون یاد یه شعری از ابوسعید ابوالخیر افتادم که قبلا میخواستم برم دنبال معنیش و یادم رفته بود الان داشتم درباره ش سرچ میکردم که اگه واقعا ارتباط داره بگمش این بود :
نردیست جهان که بردنش باختن است
نرادی او به نقش کم ساختن است
دنیا بمثل چو کعبتین نرد است
برداشتنش برای انداختن است