هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
انقدر گلوم درد میکنه حتی نمیخام نفس بکشم.
دیشب تا صبح هم بخاطر تهوع نخوابیدم-_-
از لحاظ روحی هم نیاز دارم یه خرس بزرگ و بغل کنم فیلم کره ای ببینم یه ظرف پر پفک ارگانیک جلوم باشه -
انقدر گلوم درد میکنه حتی نمیخام نفس بکشم.
دیشب تا صبح هم بخاطر تهوع نخوابیدم-_-
از لحاظ روحی هم نیاز دارم یه خرس بزرگ و بغل کنم فیلم کره ای ببینم یه ظرف پر پفک ارگانیک جلوم باشهAbnormal
امیدوارم زودتر خوب شین -
انقدر گلوم درد میکنه حتی نمیخام نفس بکشم.
دیشب تا صبح هم بخاطر تهوع نخوابیدم-_-
از لحاظ روحی هم نیاز دارم یه خرس بزرگ و بغل کنم فیلم کره ای ببینم یه ظرف پر پفک ارگانیک جلوم باشهAbnormal
سلام
خوب هستین؟
انشالله که هر چه زودتر خوب بشین -
Matin Mousavi 1 ای جان
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Fargol-Sh من سکته اینجا رو میکنم آخرش
-
–رییس اگه الان اقدام نکنیم اون بچرو میکشن
+ولی اگه الان گیر طعمشون بیفتیم ۵۰ تا بچه دیگرو میفرستن رو هوا
–ینی میگین اون بچه باید بمیره؟
+یکی بیشتره یا پنجاهتا؟
قیافه ریئس از هر احساسی خالی شده بود..در حالیکه کشته شدن آن کودک را تماشا میکرد دستور شروع نجات عملیات پنجاه کودک دیگر را داد.
عملیات که به اتمام رسید همه آنها را دستگیر کردیم اما ریئس آن شب نگذاشت کسی تحویل مامورها داده شود.
او نشست و با تنها کودک قربانی آن شب در آغوشش تکه تکه شدن تکههای زبالهایی که خود را انسان نامیدند تماشا میکرد.سگهای خودش انها را از هر طرف مانند عروسکهای پنبهای میدریدند.
همیشه معتقد بود خوب یا بد قضاوت کسی با او نیست،
دلیل رفتار رییس را نفهمیدم تا دوستم که مانند من نظارهگر آن صحنه وحشیانه بود با صدایی لرزان گفت:
سخته از بین زندگی بچه خودتو پنجاهتا بچه دیگه یکی رو انتخاب کنی! حتی نمیدونم کارش درست بود یا غلط...اون اصلا شبیه آدما نیست....نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
من واقعیت این داستان رو شنیدم البته بین دوتا برادر -
-
–رییس اگه الان اقدام نکنیم اون بچرو میکشن
+ولی اگه الان گیر طعمشون بیفتیم ۵۰ تا بچه دیگرو میفرستن رو هوا
–ینی میگین اون بچه باید بمیره؟
+یکی بیشتره یا پنجاهتا؟
قیافه ریئس از هر احساسی خالی شده بود..در حالیکه کشته شدن آن کودک را تماشا میکرد دستور شروع نجات عملیات پنجاه کودک دیگر را داد.
عملیات که به اتمام رسید همه آنها را دستگیر کردیم اما ریئس آن شب نگذاشت کسی تحویل مامورها داده شود.
او نشست و با تنها کودک قربانی آن شب در آغوشش تکه تکه شدن تکههای زبالهایی که خود را انسان نامیدند تماشا میکرد.سگهای خودش انها را از هر طرف مانند عروسکهای پنبهای میدریدند.
همیشه معتقد بود خوب یا بد قضاوت کسی با او نیست،
دلیل رفتار رییس را نفهمیدم تا دوستم که مانند من نظارهگر آن صحنه وحشیانه بود با صدایی لرزان گفت:
سخته از بین زندگی بچه خودتو پنجاهتا بچه دیگه یکی رو انتخاب کنی! حتی نمیدونم کارش درست بود یا غلط...اون اصلا شبیه آدما نیست....نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهKosar A003
گاهی اتفاق هایی تو دنیا میوفته...
که عجیبه خدا اجازه میده اتفاق بیفته!"فیلم مسیر سبز"
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Farzam-Yousefi ممنونم
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Hamed-s سلام حامد جان
شکر شما خوبین؟
خیلی ممنونم -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگه بهتون هفتاد میلیون بدن بگن تا سال بعد ازش استفاده کن و به سود برس
چه حرکتی میزنین؟ -
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@haniehno هیچ ایده ای نداری ؟
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@haniehno مرسی عزیزدلم
️
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Abnormal رو چه حسابی میدن این پول رو اونوقت؟
-
ی پل برای آرگو بدید برای رضای خدا
-
نوشتهشده در ۱ آبان ۱۴۰۱، ۱۷:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Abnormal
باهاش تو شرکتایه برندینگ معتبر رو یه تجارت بزرگ متمرکز میشم
یا تو بازارایه کوچیکتر ولی با تعداد و تنوع بیشتر شروع به کار میکنم
بستگی بشرایط فرد و مدیریتش تو موقعیتایه مختلف داره -
Abnormal
خداروشکر بد نیستم
رو به راهین ؟