هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
احساس می کنم دارم تمام داشته هام را می بازم . آدم هام را / لحظه هایی که میشود تویش بخندم را ... من دارم می بازم و فقط نگاه میکنم حتی تلاش هم نمی کنم که فردا روزی بتوانم به خودم بگویم هی دختر تو جنگیدی !
نه
من
من نمی جنگم... نجنگیدم... سعی هم نکردم حتی
...
فقط تماشا کردم ... و آدم هام... روزهام یک به یک
رفتند ... من هیچ کاری نکردم من نشستم ... تماشا
...
کردم ... حتی چشم هام را هم نبستم .
مهم نبود زن کناریم در مورد من و اشکهایم چه فکری
میکرد... -
روزگار همیشه بریک قرار نمی ماند دارد، روز و شب دارد ،تاریکی دارد. کم دارد... بیش دارد...
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده تمام میشود... بهار می آید
نگاهم می افتد به خط خودم که گوشه ی همین صفحه نوشته ام از یک جایی به بعد، حال آدم خوب نمیشود...
حرفم را پس میگیرم... خودکار را عسلی کنار تخت برمیدارم
از یک جایی به بعد آدم آرام میگیرد... بزرگ میشود... بالغ میشود... پای تمام اشتباهاتش می ایستد... سنگینی تصمیمی را که خودش گرفته گردن دیگری نمی اندازد...دنبال مقصر نمیگردد... قبول میکند گذشته اش را .... انکارش نمیکند... نادیده اش نمیگیرد... حذفش نمیکند... اجازه میدهد هر چه هست... هرچه بوده، در همان گذشته بماند... حالا باید آینده را بسازد... از نو... به نوعی
دیگر...
درک میکند مشکلات زندگی را باید پذیرفت... شاید تمام نشوند... اما میرسد روزی که بتوان تحملشان کرد.
یاد میگیرد زندگی یک موهبت ،است غنیمت است، نعمت است... قدرش را بداند و آن را فدای آدمهای بی مقدار
نکند
همه ی اینها را که فهمید یک آرامشی می آید مینشیند توی دلش...توی روح و روانش... اینجای زندگی همان جایی است که دولت آبادی گفته... اصلا از یک جایی به بعد حال
آدم خوب میشودد -
@AmirReza-Bhb چرا خجالت؟
-
@AmirReza-Bhb
میشه خواهشا ریپ بی مورد نزنید ؟ این رفتارت واقعا رو اعصابه -
@ABR_DJ
حالا بعدا میگم بهت... -
@AmirReza-Bhb آها اوکیه
-
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر میکنم هستی -
میدونی یکی از بدترین قسمت های داستان اینه
به کسی که باهاش دعوات شده اشتباهی زنگ بزنی مزخرفه
تازه کسی که خیلی بی ادبانه باهات حرف زده
واقعا بده