هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
چیچک
جریان چیه؟ -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Ainoor
مشکی کردی؟ -
پرستو بابایی به مادیات توجه ندارم
خب چی بپوشم؟فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهچیچک
کاملا واضحه از اون استیکری که گذاشتی
یعنی من هر وقت خودم درست یاد گرفتم تصمیم بگیرم چی بپوشم تو رو هم راهنمایی می کنم -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Romina 2006
سلاااام فسیل جان -
چیچک
صحیح -
چیچک
کاملا واضحه از اون استیکری که گذاشتی
یعنی من هر وقت خودم درست یاد گرفتم تصمیم بگیرم چی بپوشم تو رو هم راهنمایی می کنمنوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهپرستو بابایی
ینی مشکل همیشگی من همینه 🥲 -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
0-0ftm در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
عاطفه ی بار گف
"ماییم و نیمه جانی، آن هم به لب رسیده"
وِرد زبونم شده."ماییم کنون و نیمه جانی
و آن نیز نهاده بر کف دست"
آره اینطوریاست -
jahad_121
برو همون جایی که عاشقشی حتی اگر تمام دنیا مخالفت بودن تو برو دنبال اونی که عاشقشی
چون حسرتشونمیخوریGharibe Gomnam دقیقا
این رو به همه میگم
موقع تولد ۱۸ سالگیم عموم یه داستانی رو گفت، یاد شرایط خودش افتاد که تنهایی رفت توی یه کافه ای(شهرستانشون هم کوچیک بوده و فکر کنم تنها کافه اونجا بوده اونموقع) تنهایی یه کیک و یه شمع سفارش داد و تنهایی تولد گرفت
گفت اون موقع یبار کنکور داده بوده و قبول نشده بوده و باباشم(پدربزرگم) گفته باید بیای سر کار، اصلا مگه دختری که نشستی خونه درس خوندن؟(البته آخراش دل بابا بزرگم نرم شد و به عموم کمک هم میکرد)، آخرشم عموم رفت مهندسی برق
موقعی که اینو تعریف میکرد، چندروز پیشش رفته بود یه گاوداری
یارو یه عالمه گاو داشت، خونه فلان متری، و ...
عموم میگفت فقط پول گاواش از تمام اموال عموم میزد بالاتر، درحالی که اختلاف سنی ای هم نداشتن
عموم گفت اگه اون موقع بجای دانشگاه پیش بابا بزرگم کار میکرد شاید حتی وضعیت مالی بهتر از اون آقای تو گاوداری داشت، ولی اگه دنبال اون علم نمیرفت همیشه یه جای زندگیش احساس خلع میکرد
میگفت الان که اینجام با اینکه خیلی چیزا ندارم، ولی بازم راضیم که اون راهو انتخاب کردم و رفتم دانشگاه برق خوندممیخوام یه چیزی بگم، یه روزی به یه سنی میرسیم، با چندتا بچه، درحالی که سوار ماشین داریم میریم سرکار، یهو به ذهنمون میاد از این زندگی چی در آوردم؟ این زندگی به چه دردم خورد؟ چرا زندگی کردم؟ برای چی زندگی کردم؟
انشاالله به هر نقطه زندگیتون میرسید و وقتی به عقب نگاه میکنید، یه لبخند بزنید و خوشحال باشید که اینجوری زندگی کردید
مال این دنیا اونقدر ارزش نداره که علاقه تون بیخیال شید -
رتبه یک امسال
از ابوالحسنی هم نچسب تره -
@f-nalist
+من از هیچ پکیجی استفاده نکردم
+متشکرم از پکیج ماز مخصوصا زیست که فامیل هم هستیم -
Gharibe Gomnam دقیقا
این رو به همه میگم
موقع تولد ۱۸ سالگیم عموم یه داستانی رو گفت، یاد شرایط خودش افتاد که تنهایی رفت توی یه کافه ای(شهرستانشون هم کوچیک بوده و فکر کنم تنها کافه اونجا بوده اونموقع) تنهایی یه کیک و یه شمع سفارش داد و تنهایی تولد گرفت
گفت اون موقع یبار کنکور داده بوده و قبول نشده بوده و باباشم(پدربزرگم) گفته باید بیای سر کار، اصلا مگه دختری که نشستی خونه درس خوندن؟(البته آخراش دل بابا بزرگم نرم شد و به عموم کمک هم میکرد)، آخرشم عموم رفت مهندسی برق
موقعی که اینو تعریف میکرد، چندروز پیشش رفته بود یه گاوداری
یارو یه عالمه گاو داشت، خونه فلان متری، و ...
عموم میگفت فقط پول گاواش از تمام اموال عموم میزد بالاتر، درحالی که اختلاف سنی ای هم نداشتن
عموم گفت اگه اون موقع بجای دانشگاه پیش بابا بزرگم کار میکرد شاید حتی وضعیت مالی بهتر از اون آقای تو گاوداری داشت، ولی اگه دنبال اون علم نمیرفت همیشه یه جای زندگیش احساس خلع میکرد
میگفت الان که اینجام با اینکه خیلی چیزا ندارم، ولی بازم راضیم که اون راهو انتخاب کردم و رفتم دانشگاه برق خوندممیخوام یه چیزی بگم، یه روزی به یه سنی میرسیم، با چندتا بچه، درحالی که سوار ماشین داریم میریم سرکار، یهو به ذهنمون میاد از این زندگی چی در آوردم؟ این زندگی به چه دردم خورد؟ چرا زندگی کردم؟ برای چی زندگی کردم؟
انشاالله به هر نقطه زندگیتون میرسید و وقتی به عقب نگاه میکنید، یه لبخند بزنید و خوشحال باشید که اینجوری زندگی کردید
مال این دنیا اونقدر ارزش نداره که علاقه تون بیخیال شیدنوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@تومیوکا-گیو در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
مال این دنیا اونقدر ارزش نداره که علاقه تون بیخیال شید
-
چیچک
وووی ۳ روز بعد تولد مننوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهپرستو بابایی تولد تو هم پیشاپیش مبارک
-
@f-nalist
+من از هیچ پکیجی استفاده نکردم
+متشکرم از پکیج ماز مخصوصا زیست که فامیل هم هستیم@Hamid-s
ابوالحسنی هم اوایل یه همچین چیزایی میگفت
بعدا سر کلاس قضاتی دیدیمش
لایو با آریان حیدری
و.... -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فقط کتابهای درسیمو خوندم کلاس کنکور ثبت نام نکردم
اینو با لحن اون دایناسوره بخونید
یه مشت چرندیات تحویل بقیه میدن -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
aso
سلاااام خوبی چطوری -
نوشتهشده در ۳۰ مرداد ۱۴۰۲، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Marzieh Abouei
سلام ستاره ناهید