به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام و عرض ادب خدمت همهی حضار و آلایی های عزیز
چه اونا که قدیمیان چه اونا که مدت زیادی از عضویتشون نمیگذره
من هی صبر کردم ببینم کسی کاری انجام میده یا نه که دیدم نههههه
بعد تاپیک یلدای 1400 این یکی رو هم خودم باید بزنم.
برم سراغ اصل مطلب
یلدای همگی مبارک🍉🍎🍏🌰
بارگیری (7).jpeg
دوتا آرزو دارم براتون
Jowhareh_galleries_2_poster_0c46d860-a276-4422-956b-af6536ff6614.jpeg
اولیش اینکه ایشالا عمر غم و غصه هاتون مث آخرین شب بهار کوتاه باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_f70f2191-a8a1-4ecf-8160-5507f2947cd8.jpeg
و دومیش اینکه ایشالا عمر شادی ها و خنده هاتون مث شب یلدا بلند باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_ed4ca36e-adad-40a6-b3c8-403f12382fbf.jpeg
تو این شب بازار فال حافظ حسابی داغه
و نمیشه این شب رو بدون حافظ گذراند
115.jpg
اینم از فال حافظ من
شما هم اگه دوست داشتید برای خودتون و رفیقاتون از حافظ فال بگیرید و این تاپیک رو هم مزین کنید به اشعار زیبا و تبریک هاتون
.
و در آخر:
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان
شب یلدا، شب کنار هم بودنها بر شما مبارک
.
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون 😀
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن 😀 )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
alireza_ysf75 فااطمه بهاره M.an
اخراج نشوم صلوات 😂
به نام خالق هستی🧡
.
🌸سوال:
غر نزدن از پاره کردن زنجیر هم سخت تره مگه میشه غر نزنیم ؟
🌸پاسخ:
برای همه اولش سخته ولی وقتی عادت میشه برات درست می شه
خود به خود...
همون داستان ترک عادت هست.
معمولا بعد از گذشت بیست و یک روز ذهن و یا بدن عادتش تغییر می کنه ،
اگر شما بیست و یک روز هر روز نیم ساعت ورزش کنی روز بیست و دوم بدنت خود به خود احساس نیاز به ورزش می کنه ؛
مثلا عادت میکنی بیست و یک روز هر روز نیم ساعت کتاب بخونی روز بیست و دوم اگه قطعش کنی ،کلافه ای.
چه کاری رو دوست داری انجام بدی ولی تا حالا هی پشت گوش انداختی .و فکر کردی سخته؟
همونو تلاش کن بیست و یک روز انجامش بدی...تغییر عادتهای غذایی تغییر عادت های رفتاری ؛ ایجاد یه تحول جدید تو زندگی ...کار با ذهن راحته فقط باید عین خودش زبر و زرنگ باشی و گولشو نخوری...
غلبه بر حس غر زدن و ساکت کردن ذهن کار دشواریه؛
بنویسید منم هم می نویسم. ..نمی شه که از هیچ چیز نارحت نشد ،اما بهترین کار نوشتن و دور انداختنه؛ 🌸
دور انداختن یعنی چی؟
یعنی دیگه از درون من رفته بیرون ...
🌸تصمیم گرفتم که این چالش رو با هم شروع کنیم اولش سخته ولی شدنیه چون خودم تجربه کردم
امیدوارم واستون مفید باشه
⚠️ این کار درواقع به آرامش ذهنمون خیلی کمک میکنه...
این چالش رو به همه از جمله کنکوری ها پیشنهاد میکنم..
در صورت انجام،هر روز اینجا اعلام کنید✅
یا علی
🍃🌺🍃
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-ریاضی-کنکور-1402
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
خب خب Ladies and gentlemen, my dear compatriots😂
سلام
لطفا هندزفری ها حاضر😍
Your browser does not support the audio element.
یه شب طولانی🍁
کنار اونایی که🍁
دوسشون داری 🍁
و دوست دارن و 🍁
تو خوشحالی🍁
جای یه چنتا مسافر قدیمی پیش ما خالی🍁
آخ تو شب یلدای منی🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره 🍁
و هندونه شیرینیش کم میاره پیش بوسه های تو🍁
که غم نداره🍁
غم نداره🍁
غم نداره🍁
آخ تو شب یلدای منی 🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره🍁
و🍁
هندونه شیرینیش کم میاره🍁
پیش بوسه های تو🍁
که جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
تو مثل بارونی تو دل مهمونی🍁
دلمو دلمو دلم میمیره🍁
واسه تو که جونی🍁
تو این شب یلدا که نمیشه فردا🍁
دلمو دلمو دلم میره با تو تا ته رویا🍁
خب
021c2912-89cd-45e1-b88a-ad38f80a617b-image.png
اینو من دیشب تو تودلی دیدم گرسنم شد😋 🙄 😞
به قول سونیا خانوم چون من دیدم باید شما هم ببینین😂 😂
poster_d6064d7f-fc3a-4006-aeae-2c89947e9a9c.jpeg
به مناسبت این شب همایونی
تمام پولایی که ازتون گرفته بودم برمیگردونم ...😂 😂
1f12510d-401e-4da5-afb9-1e6aef3f5ac5-image.png
خدمت شما🤩 🤩
2e26c2ea-eeb3-4adb-819c-244699f7f099-image.png
کرسی شب یلدااا= بهشت❤ ❤
و اما
Your browser does not support the audio element.
🕺🏻 🕺🏼😍 😂 😂
__
حیفه از بانو طوفان متنی نداشته باشیم تو تاپیک با قلم زیباشون💯
چقدر این شب یلدا را دوست دارم !
بهانه ی موجه و دلپذیری که بانیِ تجدید دیدارهاست ، که با لبخندی ، نفس نفس زنان ، از فاصله های دور می رسد ، دست های تنها مانده میانِ مشغله های روزگار را می گیرد و به واسطه ی احساسی عمیق و چند هزارساله ، آدم ها را دور هم جمع می کند .
یلدایی که ته تغاریِ پاییز است و نو رسیده ی خوش یُمن و دلبرانه ی زمستان ،
یلدایی که عاشق است ...
که سرآغازِ جاودانه ترین لبخند هاست ،
سرآغازِ گرم بودن و گرما بخشیدن در دلِ سردترین شب ها و بی فروغ ترین روزها ...
این یلداهای با هم بودن فرصت خوبی ست ؛
فرصتی برای شستنِ غبارِ رخوت و تنهایی از آینه ی دل ،
فرصتی برایِ دوست داشتن و دوست داشته شدن ،
به بلندایِ یک دقیقه ،
به وسعتِ یک عمر ...
یلداتون پیشاپیش مبارک🌸 💐 💫 🌿 🌟 🍁 🌈 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
سلام دوستان وقت شما به خیر
برای اینکه یه کلاس خلاق و پویا باشه اساتیدتون چه کاری انجام میدن؟
یه کار خلاقانه که کلاس رو سرگرم کنه چه کاری هست به نظر شما ؟
سوال پرسیدن و بحث کردن و ... منظورم نیست
مثلا درس دادن از روی پاور
درس دادن از روی فیلم
مصاحبه کردن و مستند ساختن
بازی کردن سر کلاس
خلاصه کنم یه چیز خیلی خلاقانه واسه ارائه درس گردشگری اسلامی میخوام
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام و درود به همه 🌻❤
لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه
این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون
رو با هم به اشتراک بذاریم
و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم
و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی
پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید
و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین
دعوت میکنم از:
@soniaaa
Anzw 18
Gharibe Gomnam
@roghayeh-eftekhari
chichak am
@حامد-صباحی
@حمید-صباحی
m.hmt
@sania-Andiravan
z Gheibi
🌻🌻
و بقیه دوستان
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
توضیحات کامل درباره خوابگاه در این تاپیک !
.
42718713-37c0-4561-8704-99f1d29c2726-image.png
درود بر شما دوستان نازنین 🖐
امیداورم پاینده و تن درست باشید 🍃
در این تاپیک دعوت میکنم از دوستانی که در حال حاضر خوابگاهی هستند یا خوابگاهی بودند یا خوابگاهی خواهند شد ! تا اگر میشه این لطف بزرگ رو بکنن و تجربیات و دانسته هاشون رو به اشتراک بزارن. 🏡
خودم خیلی دوست دارم بدونم چی باید ببریم چی نباید ببریم ! و یکی از دغدغه هام اینه که خوابگاه اتو داره یا نه 😂 ! و اینکه کلا اگه نکته ای میدونن بگن.
سپاس فراوان 🙏 💙 💐
پانوشت : اگه این تاپیک پین بشه یا چیزی که به بیشتر دیدنش کمک کنه خیلی عالی میشه .
@ناظم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@رتبه-های-انجمن-آلاء
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
کافــه میـــم♡
-
دیگران بیرونِ مرا میبینند
و چهَبسا به تصوری که از من دارند،
غبطه میخورند
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند
حتی نزدیکترین کسان من...
تازه، چه میتوانند بکنند؟
در نهایت احساس همدردی!#محمود_دولت_آبادی
-
فروغ فرخزاد میگويد:
در حیرتم از خلقت آب
اگر با درخت همنشین شود، آن را شکوفا میکند
اگر با آتش تماس بگیرد، آن را خاموش میکند.
اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آن را تمیز میکند.
اگر با آرد هم آغوش شود، آن را آماده طبخ میکند.
اگر با خورشید متفق شود، رنگینکمان ایجاد میشود.
ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد.
دل ما نیز بسان آب است . .
وقتی با دیگران است،
زنده و تأثیر پذیر است
و در تنهایی مرده و گرفته است... -
دل ما همیشه شکسته است؛
اما امیدواری هیچ وقت
از جیب چپِ پیراهنمان کم نشد. -
به آهستگی بر روی چمنها دراز میکشد.
اکنون میداند که همه چیز در آهستگی به نتیجه میرسد.
حال میتوانست آفتابِ کم رنگِ پاییزی را بر روی صورتش حس کند، آفتابی همچون نخهای ابریشمیِ گرمی که به «آهستگی» پوست صورتش را نوازش میکنند،
حال میتوانست، خنکی را حس کند،
رطوبتِ سردی را که «آهسته» میخزید و از لباسش عبور میکرد و لرزی بر پوستش میانداخت.
حال میتوانست، «آهسته» درمان شدنش را حس کند،
حضورِ عمیقی که او را با جهانِ کوچک اطرافش متصل میکرد.
جهانی به کوچکیِ یک پارک چند متری با یک درخت چنار و یک نیمکتِ چوبی قدیمی که با چمنهایی تازه کوتاه شده فرش شدهاست.
حال میتوانست آن فضای آرام را در درون قلبش احساس کند، فضایی که او را به آهسته زندگیکردن، آهسته تصمیمگرفتن، آهسته اعتمادکردن، آهسته درمانشدن، آهسته به جلورفتن، آهسته متصلشدن و آهسته منفصلشدن، دعوت میکرد.
اکنون میدانست همهی تغییرات از زمانی شروع شد که او به خودش «اجازه» داد!
اجازه داد خودش باشد
اجازه داد مخالف باشد
اجازه داد خشمگین باشد
اجازه داد تردید داشته باشد
اجازه داد خسته باشد
اجازه داد شاد باشد
اجازه داد کم بیاورد
اجازه داد استراحت کند
اجازه داد دوباره به حرکت ادامه دهد
و از همه مهمتر اجازه داد، تمام اینها «آهسته» اتفاق بیافتد.
او همچنان که برروی چمنهای خنک دراز کشیده بود و حرکتِ قدمهای آفتاب کم رنگ پاییزی را بر روی صورتش حس میکرد، به خودش اجازه داد غمگین باشد.
غم به پشت چشمانش دوید،
به اشکهایش اجازه داد فرو ریزند.
دستش را بر روی قلبش گذاشت و به آن هم اجازه داد اندوه را حس کند.
اشکها کم و کمتر شدند.
قلبش آرامتر شد.
زمینی که بدنش را در بر گرفته بود به او کمک کرد اندوهش را درک کند.
حال، «آهستگی»کار خودش را کرد.
او، آهسته به درون بدنش برگشت و به راهی فکر کرد که هنوز باید طی کند.
راهی درونی به سمت آزاد شدن از بندِ جهلی که دیگران با اعتماد به نفس میخواهند به او یاد بدهند.
پس به خودش اجازه داد «آهسته» اما «مصمم» از زمین جدا شود و به سمت امروزش حرکت کند که در قلبش میدانست مسیر به دست آوردن یک مسیر با اصالت و مسیری طولانیست. -
بازنگرد..
که عشقِ من، نیمکتی
در تفرجگاهی عمومی نیست
که هر بار بخواهی آن را ترک کنی
و هر زمان که بخواهی به آن بازگردی..
عذر خواهی نکن،
گلولهیِ شلیک شده باز نمیگردد -
- پیر شدن به سن نیست؛
میدونی کجا میفهمی پیر شدی؟!
وقتی ک یهو به خودت میای؛
میبینی توی جمع همہ دارن میگنُ میخندن؛
ولی تو،بہ یہ گوشہ خیرہ شدیُ رفتی تو خودت...˘˘
- پیر شدن به سن نیست؛
-
رفتارش با آدمها مثل رفتارش با یک گلدان بود.
با ذوق گلدان را میخرید. بهدست میآورد.
بعد در جایی دور از آفتاب میگذاشت و کمکم فراموش میکرد که آبش بدهد. گلدان از بین میرفت. برای همیشه از بین میرفت.از نوشتههای معین دهاز
-
من بنده آن دمم
که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر
و...
من نتوانم.. -
این روزها بیشتر از همیشه، از آدمها احساس خوبی نمیگیرم. حتی آدمهایی که بسیار به من نزدیکند. همگی برایم شبیه یک نمایشنامهای شدهاند که نقاب ها، بازیگر اصلی آن هستند. پایان هر داستان، خوب میفهمم که فقط وسیله ای بودم برای پرکردن تنهاییشان، یا پیش بردن زندگی و آرزوهایشان، یا رسیدن به اهداف و آینده و حال خوبی که برای خود رسم کرده بودند. سال هاست که رسالت من همین است. کمک به آدمها. از همه وجودم. ذرهای هم پشیمان نیستم. با اینکه همیشه میدانستم از همان ابتدا بر چه مبنایی من را استاد، رفیق، عزیز و... خود خطاب میکردند. ولی راستش دیگر توانی ندارم. خستهام. با همه وجودم بعد از پانزده سال خسته ام. زیر این هجمه از بیمعرفتیها، رهاشدگیها، ضربهها و تنهاییها، سختیها و داستانهای آدمهایی که روحم را خشک کرداند، دارم به طرز فجیعی له میشوم. خودم را انگار گم کردهام. دوست دارم از سیاره شما آدم ها بروم.
دلم برای گلم، در سیاره خودم تنگ شده است...
#مهدیپورعبادی -
هدایت کاف یک سال زودتر عاشق شیدا شده بود. همدانشگاهی بودند. هند. سر یکی از کلاسها، شیدا را دیده بود و دچارش شده بود. بهش گفته بود؟ نه. نگفته بود. یک سال عشقش را به روی شیدا نیاورده بود. فقط هر روز توی وبلاگش از شیدا مینوشت. از عادتهایش. از جویدن ته مداد. از ریز شدن چشمهایش موقع خندیدن. از قرمزی رد کش جوراب روی ساق پایش سر کلاس. از همه چیزش. بعدا شیدا یک بار گفت که تصادفا وبلاگ هدایت را دیده و خودش را آنجا خوانده است. خودش، آنطور که از چشمهای هدایت دیده میشد. ریخته بود بهم که چرا تا حالا به رویش نیاورده بود این دچار شدنش را. یک روز دم غروب، هدایت را خفت کرده و برده بود توی سالن ورزش دانشگاه و بهش گفت که وبلاگش را خوانده است. هدایت بهانهی الکی آورده بود که چرا تا حالا بهش نگفته. بهانهی آبگوشتی. جرات نداشت بهش بگوید که دچارش شده است.
اینها مهم نیست. مهم حرفهای شیدای دم غروب توی سالن والیبال بود. به هدایت گفته بود که من وقتی نوشتههایت را خواندم و دچار شدنت را دیدم، تازه فهمیدم که یک سال پیش در رویای تو متولد شدم. بیآنکه بدانم. حق من این بود که بدانم در جهان دیگری به من حق حیات دادهاند. من چقدر این حرفش را دوست داشتم. اینکهآدم ممکن است در رویای یک نفر دیگر به دنیا بیاید و زندگی کند. بدون اینکه خودش هم بفهمد و بداند. ممکن است آنقدر نفهمد که همانجا در رویای دیگری بمیرد و به خاک سپرده شود. بعدها که با هدایت همخانه شده بود، برایش نوشته بود که من زندگی مخفیانهی خودم در رویای تو را به زندگی پیش از آن ترجیح میدادم. کاش فقط زودتر تولدم در شیارهای مغزت را به خودم خبر داده بودی.
بعدترها که هدایت خودش را حلقآویز کرده بود، شیدا تمام آن نوشتهها را چاپ کرد و گذاشت توی یک آلبوم. یک ایمیل برایم فرستاد و عکس آلبوم را ضمیمه کرد بهش. گفت حالا من ماندم و این همه نوشته. من در رویای کسی متولد شدم و قبل از اینکه در رویایش بمیرم، خودش مرد. میدانی این یعنی چی؟ میدانی بقای یک رویای زنده در یک مغز مرده یعنی چه؟ من یک رویای زندهام که زادگاهم را از دست دادهام. رویاها به زادگاهشان زندهاند. کاش لااقل زودتر تولدم را خبر داده بود که یکسال بیشتر در سرزمینش زندگی میکردم.
هدایت رفت. شیدا ماند. دو شیدا ماند. یکی همان بود که هر روز گلهای رز را آب میداد و نان میخرید و رنگ گل لباسش را با رنگ کفشهایش هماهنگ میکرد. یکی دیگر هم شیدایی بود که ته مدادها را میجوید و چشمهایش ریز میشد و زنگ هیچ خانهای را نداشت که بزند و کسی در را برایش باز کند. شیدای سرگردانی که زادگاهش قبل از خودش رفته بود.
| فهیم عطار |
-
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.. -
روزهای سخت
می آیند و می روند
تا مزهٔ قهقه های بلند
از زیر دندان زندگی نرود...
تا طعم نان داغ صبحانهٔ مادر
بوی تکرار و رنگ دلزدگی
به خودش نگیرد
روزهای سخت
می آیند و می روند
که از میان هزاران
همین چند رفیق ناب و
چند یار اصیل برایمان بمانند...
تا گاه گاهی به یادمان بیاورند
که دلبری گل های ارغوانی باغچه
چیز کمی نیست
معجزهٔ بزرگ خداست... -
((= -
مردد
ایستادهام بر سر دوراهی
تنها راهی که میشناسم
راه بازگشت است.عباس کیارستمی
-
-
از اول یک وهم، یک فریب بیش نبودهایم و حالا هم بجز یکمشت افکار پریشان موهوم چیز دیگری نیستیم!
صادق هدایت
-
Smile at the pain
...I love pain