-
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
@Saahaar -
راست گفتی سهراب!!
من هم در تردیدم
من در این عرصه ی آغشته به بغض
لب خندان دیدم...
چشم گریان دیدم...،،
گریه کردم اما....
بارها خندیدم!!
تو به آمار زمین ..."مشکوکی"
من به دلهای زمین..."مشکوکم
-
%(blue)[شهریارا]
گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی درقضا نامهربانی میکند -
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ با هیچ مپیچدانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است
و باقی همه هیچ ... -
من اگه عجیبه رفتارم... و معلوم نیست اصلا کارم ...تو بفهم چمه
فقط تو بلدی حالمو... من جز تو کیو دارم ...تو بفهم چمه
من اگه بهونه میگیرم... و زود از کوره در میرم... تو بفهم چمه
بعضی وقتا از همه سیرم... از این آدما دلگیرم... تو بفهم چمه -
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند
مهر صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند
#حمید مصدق - قصیده آبی خاکستری سیاه (حتما کاملشو بخونین عااااالیه ) -
تا بلوغِ سپیدِ پاییز، دو قدم بیشتر نمانده
میخواهم دستت را بگیرم و پا به پایت
هفت شهر عشق را سفر کنم
برخیز! جاده دارد اسم مارا صدا میزند....