-
شاید..اما بعضی وقتا اینقدر بیخبری هم خوب نیس ..انگار از ی جای دیگه اومدی..اطرافیان قبولت نمیکنند..
-
شاید..اما بعضی وقتا اینقدر بیخبری هم خوب نیس ..انگار از ی جای دیگه اومدی..اطرافیان قبولت نمیکنند..
کوثر جلالی من کلا نظر آدمای دورو برم واسم مهم نیست
بذار دلیلشم با یه داستان واست توضیح بدم
میگن یه کوه باشکوه و عظیمی بود که تو اون کوه یه عقاب اونجا زندگی میکرد. تو لونه ی عقابه ۴ تا دونه تخم بزرگ عقاب بود.یه روز زمین لرزه ای اومد و باعث لرزش صخره ها و سر خوردن یکی از اون تخما به سمت پایین کوه شد.تخم عقاب داخل مزرعه ی مرغ ها و خروسا افتاد.مزرعه هم دقیقا پایین کوه بود. باتوجه به غریزه ای که مرغ و خروسا داشتن میدونستن که باید از تخمه مراقبت کنن . پس واسه همین یکی از مرغ های مسن و قدیمی مزرعه داوطلب نگهداری از تخم بزرگ شد.
تخم شکست و یه جوجه عقاب زیبا از داخلش اومد بیرون . با تولد جوجه عقاب این حس که یه جوجه مرغه بهش تلقین شد. خیلی زود عقاب باور کرد که هیچ چیزی بیشتر از بقیه نداره و اون هم مثل سایرین فقط یه مرغه.عقاب خونه و خونواده اش رو دوس داشت اما روح اون چیزی بیشتر از جایی بود که داخلش قرار داشت. روزی وقتی که با سایر دوستان مرغیش داشت در مزرعه بازی میکرد. یک دفعه به آسمون نگاه کرد و متوجه یک گروه عقاب تو اسمون شد.عقاب فریادی بلند زد و اشکی در چشماش جاری شد و آرزو کرد که کاش میتونست مثل اونا تو اسمون اوج بگیره.یکی از مرغها که حرف اونو شنید خندید و گفت:《تو نمیتونی با اونا پرواز کنی،تو یه مرغی و مرغها نمیتونن تو آسمون اوج بگیرن و پرواز کنن》
عقاب همچنان به افق خیره شده بود و پرواز عقاب ها رو تماشا میکرد. خانواده واقعی اون اون بالا بودن و اون آرزو میکرد که کاش میتونست با اونا باشه. هر وقت که رویای عقاب قصه ی ما اونو وسوسه میکرد که اوج بگیره،ولی اون با خودش میگفت که اینکار شدنی نیست،فراموشش کن تو یه مرغی و مرغ ها نمیتونن پرواز کنن. بعد از مدتی طولانی زندگی به عنوان یه مرغ،عقاب مانند یک مرغ مرد و از دنیا رفت.
دانش-آموزان-آلاء -
کوثر جلالی من کلا نظر آدمای دورو برم واسم مهم نیست
بذار دلیلشم با یه داستان واست توضیح بدم
میگن یه کوه باشکوه و عظیمی بود که تو اون کوه یه عقاب اونجا زندگی میکرد. تو لونه ی عقابه ۴ تا دونه تخم بزرگ عقاب بود.یه روز زمین لرزه ای اومد و باعث لرزش صخره ها و سر خوردن یکی از اون تخما به سمت پایین کوه شد.تخم عقاب داخل مزرعه ی مرغ ها و خروسا افتاد.مزرعه هم دقیقا پایین کوه بود. باتوجه به غریزه ای که مرغ و خروسا داشتن میدونستن که باید از تخمه مراقبت کنن . پس واسه همین یکی از مرغ های مسن و قدیمی مزرعه داوطلب نگهداری از تخم بزرگ شد.
تخم شکست و یه جوجه عقاب زیبا از داخلش اومد بیرون . با تولد جوجه عقاب این حس که یه جوجه مرغه بهش تلقین شد. خیلی زود عقاب باور کرد که هیچ چیزی بیشتر از بقیه نداره و اون هم مثل سایرین فقط یه مرغه.عقاب خونه و خونواده اش رو دوس داشت اما روح اون چیزی بیشتر از جایی بود که داخلش قرار داشت. روزی وقتی که با سایر دوستان مرغیش داشت در مزرعه بازی میکرد. یک دفعه به آسمون نگاه کرد و متوجه یک گروه عقاب تو اسمون شد.عقاب فریادی بلند زد و اشکی در چشماش جاری شد و آرزو کرد که کاش میتونست مثل اونا تو اسمون اوج بگیره.یکی از مرغها که حرف اونو شنید خندید و گفت:《تو نمیتونی با اونا پرواز کنی،تو یه مرغی و مرغها نمیتونن تو آسمون اوج بگیرن و پرواز کنن》
عقاب همچنان به افق خیره شده بود و پرواز عقاب ها رو تماشا میکرد. خانواده واقعی اون اون بالا بودن و اون آرزو میکرد که کاش میتونست با اونا باشه. هر وقت که رویای عقاب قصه ی ما اونو وسوسه میکرد که اوج بگیره،ولی اون با خودش میگفت که اینکار شدنی نیست،فراموشش کن تو یه مرغی و مرغ ها نمیتونن پرواز کنن. بعد از مدتی طولانی زندگی به عنوان یه مرغ،عقاب مانند یک مرغ مرد و از دنیا رفت.
دانش-آموزان-آلاءramses kabir چقدر دردناک..باور انسان چیزیه ک جهت میده ب زندگیش..اینطور فهمیدم..والبته چیزای دیگه..مرسی
-
چه خوش صبحی دمید امشب...
️
-
اگر ما به حرف مرغ های اطرافمون گوش بدیم مثل اونا زندگی میکنیم و مثل اونا میمیریم . ولی درصورتی که توی وجود همه ی ما یه عقابی هست.
-
اگر ما به حرف مرغ های اطرافمون گوش بدیم مثل اونا زندگی میکنیم و مثل اونا میمیریم . ولی درصورتی که توی وجود همه ی ما یه عقابی هست.
ramses kabir درسته.قبول دارم...
-
ramses kabir درسته.قبول دارم...
کوثر جلالی هیچ وقت حرف بقیه واسم اونقدر مهم نبود ک دست از ارزشهام بردارم..شاید کم میاوردم بیخیال میشدم اما میدونستم هنوز برام ارزشه و ی روز حتما برمیگردم و دنبالش میکنم..بعضی جاها شاید مخالفت اطرافیان انگیزمو بیشتر میکرد..
-
من خودم شخصه کتاب زیاد میخونم و پیشنهاد میدم که حتما کتاب های مستر دارن هاردی رو مطالعه کنید که فوق العادن و ادمو به حدی وصف نشدنی به زندگی امید وار تر میکنن که قابل تصور نیست مخصوصا کتابایی مثل اثر مرکب و امسال تکرار نخواهد شد
-
من خودم شخصه کتاب زیاد میخونم و پیشنهاد میدم که حتما کتاب های مستر دارن هاردی رو مطالعه کنید که فوق العادن و ادمو به حدی وصف نشدنی به زندگی امید وار تر میکنن که قابل تصور نیست مخصوصا کتابایی مثل اثر مرکب و امسال تکرار نخواهد شد
ramses kabir مرسی از پیشنهادتون..
-
این داستان رو هم از کتاب امسال تکرار نخواهد شد اقتباس کردم
-
کتاب خودت باش دختر را تصمیم دارم بگیرمم..خلاصه اهل مطالعه هستم اما کنکور فعلا مجال نمیده..امیدوارم بعد کنکور ی سبد خرید بردارم و کلی کتاب بگیرم بخونم..
-
کتاب خودت باش دختر را تصمیم دارم بگیرمم..خلاصه اهل مطالعه هستم اما کنکور فعلا مجال نمیده..امیدوارم بعد کنکور ی سبد خرید بردارم و کلی کتاب بگیرم بخونم..
کوثر جلالی موفق باشید
-
کوثر جلالی موفق باشید
ramses kabir مرسی از وقت گذاشتنتون.هم چنین
-
کوثر جلالی من کلا نظر آدمای دورو برم واسم مهم نیست
بذار دلیلشم با یه داستان واست توضیح بدم
میگن یه کوه باشکوه و عظیمی بود که تو اون کوه یه عقاب اونجا زندگی میکرد. تو لونه ی عقابه ۴ تا دونه تخم بزرگ عقاب بود.یه روز زمین لرزه ای اومد و باعث لرزش صخره ها و سر خوردن یکی از اون تخما به سمت پایین کوه شد.تخم عقاب داخل مزرعه ی مرغ ها و خروسا افتاد.مزرعه هم دقیقا پایین کوه بود. باتوجه به غریزه ای که مرغ و خروسا داشتن میدونستن که باید از تخمه مراقبت کنن . پس واسه همین یکی از مرغ های مسن و قدیمی مزرعه داوطلب نگهداری از تخم بزرگ شد.
تخم شکست و یه جوجه عقاب زیبا از داخلش اومد بیرون . با تولد جوجه عقاب این حس که یه جوجه مرغه بهش تلقین شد. خیلی زود عقاب باور کرد که هیچ چیزی بیشتر از بقیه نداره و اون هم مثل سایرین فقط یه مرغه.عقاب خونه و خونواده اش رو دوس داشت اما روح اون چیزی بیشتر از جایی بود که داخلش قرار داشت. روزی وقتی که با سایر دوستان مرغیش داشت در مزرعه بازی میکرد. یک دفعه به آسمون نگاه کرد و متوجه یک گروه عقاب تو اسمون شد.عقاب فریادی بلند زد و اشکی در چشماش جاری شد و آرزو کرد که کاش میتونست مثل اونا تو اسمون اوج بگیره.یکی از مرغها که حرف اونو شنید خندید و گفت:《تو نمیتونی با اونا پرواز کنی،تو یه مرغی و مرغها نمیتونن تو آسمون اوج بگیرن و پرواز کنن》
عقاب همچنان به افق خیره شده بود و پرواز عقاب ها رو تماشا میکرد. خانواده واقعی اون اون بالا بودن و اون آرزو میکرد که کاش میتونست با اونا باشه. هر وقت که رویای عقاب قصه ی ما اونو وسوسه میکرد که اوج بگیره،ولی اون با خودش میگفت که اینکار شدنی نیست،فراموشش کن تو یه مرغی و مرغ ها نمیتونن پرواز کنن. بعد از مدتی طولانی زندگی به عنوان یه مرغ،عقاب مانند یک مرغ مرد و از دنیا رفت.
دانش-آموزان-آلاءramses kabir در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
کوثر جلالی من کلا نظر آدمای دورو برم واسم مهم نیست
بذار دلیلشم با یه داستان واست توضیح بدم
میگن یه کوه باشکوه و عظیمی بود که تو اون کوه یه عقاب اونجا زندگی میکرد. تو لونه ی عقابه ۴ تا دونه تخم بزرگ عقاب بود.یه روز زمین لرزه ای اومد و باعث لرزش صخره ها و سر خوردن یکی از اون تخما به سمت پایین کوه شد.تخم عقاب داخل مزرعه ی مرغ ها و خروسا افتاد.مزرعه هم دقیقا پایین کوه بود. باتوجه به غریزه ای که مرغ و خروسا داشتن میدونستن که باید از تخمه مراقبت کنن . پس واسه همین یکی از مرغ های مسن و قدیمی مزرعه داوطلب نگهداری از تخم بزرگ شد.
تخم شکست و یه جوجه عقاب زیبا از داخلش اومد بیرون . با تولد جوجه عقاب این حس که یه جوجه مرغه بهش تلقین شد. خیلی زود عقاب باور کرد که هیچ چیزی بیشتر از بقیه نداره و اون هم مثل سایرین فقط یه مرغه.عقاب خونه و خونواده اش رو دوس داشت اما روح اون چیزی بیشتر از جایی بود که داخلش قرار داشت. روزی وقتی که با سایر دوستان مرغیش داشت در مزرعه بازی میکرد. یک دفعه به آسمون نگاه کرد و متوجه یک گروه عقاب تو اسمون شد.عقاب فریادی بلند زد و اشکی در چشماش جاری شد و آرزو کرد که کاش میتونست مثل اونا تو اسمون اوج بگیره.یکی از مرغها که حرف اونو شنید خندید و گفت:《تو نمیتونی با اونا پرواز کنی،تو یه مرغی و مرغها نمیتونن تو آسمون اوج بگیرن و پرواز کنن》
عقاب همچنان به افق خیره شده بود و پرواز عقاب ها رو تماشا میکرد. خانواده واقعی اون اون بالا بودن و اون آرزو میکرد که کاش میتونست با اونا باشه. هر وقت که رویای عقاب قصه ی ما اونو وسوسه میکرد که اوج بگیره،ولی اون با خودش میگفت که اینکار شدنی نیست،فراموشش کن تو یه مرغی و مرغ ها نمیتونن پرواز کنن. بعد از مدتی طولانی زندگی به عنوان یه مرغ،عقاب مانند یک مرغ مرد و از دنیا رفت.
دانش-آموزان-آلاءحالا داستانت قشنگ بود اما تو مکتب روانشناسی اقای لورنز رو به اتش کشیدی.
تخم عقاب به حدی گنده هست که هیچ مرغی حتی غریزی هم سراغش نره
عقاب ذاتش عقابه. کما اینکه گرگ ذاتش گرگه. خوی و خصلت های ذاتی رو میشه اصلاح کرد اما نمیشه نابود کرد.
کاری نداریم. داستان جالبی بود -
البته در اینکه حرف دیگران هیچ وقت باعث پیشرفت نمیشه هیچ شکی نیست.
ادم اگر به کاری که میکنه اگر مطمئن باشه حالا هر چند دیر جواب بگیره میدونه نتیجه میده نهایتا حالا هزاری هم بگن که داری وقت هدر میدی.
دور و برمون خیلی ها هستن که فکر میکنن چون نتیجه آنی کسب نمیکنن اونا ادم هایی شکست خورده اند. نمودار موفقیت اولش مثل یه تابع ثابت میمونه بعد از یه مدت طولانی صعودی اکید میشه. این نشون میده که شکست های متعدد زمینه ساز پیشرفت های آینده با جلوگیری از خطا های تکراری احتمالی هستش. -
چند نکته
اول افرادی که قادر نباشن از تاریخ تجربه کسب کنن محکوم به تکرارن پس اگه فرد یه روش رو انتخاب کرد که جواب نداد باید اونو بذاره زمین
دوم هیچ نیرویی قادر نیست مانع فردی بشه که طرز فکر درستی در راه رسیدن به هدفش داره
سوم اینکه افراد باید در زندگیشون تعادل داشته باشن . چون زندگی بدون تعادل روابط رو بادیگران خراب میکنه،سلامتیشون رو میگیره،و اعتقادات رو از بین میبره.زندگی بدون تعادل به قیمت از دست دادن دارایی ها و خوشبختی هاس پس چیزایی رو تو زندگی باید پیدا کنیم که در همه وجوهات زندگی به ما انگیزه بدن چون موفقیت ما بهشون بستگی داره
چهارم ماباید تغییر کنیم چون قطعا اون طرز تفکری که ما رو به اینجا رسونده قطعا نمیتونه به جایی که میخوایم برسیم برسونه
پنجم ما باید به هدفمون ایمان داشته باشیم چون اگر ذهنمون بتونه چیزی رو باور کنه پس میتونه به اون برسه
ششم اینکه ما نباید منتظر بمونیم چون هیچ وقت اون زمان مناسب و درست نمیاد.همین الان بهترین زمان برای عمله
و هفتم اگه شکست خوردیم نا امید نشیم چون بزرگترین افتخار زندگی در نیفتادن نیست؛ایستادنه؛اون هم درست زمانی که می افتیم و شکست میخوریم -
دوستان ممنون میشم به تاپیک فیزیوتراپی سر بزنید
اینجوری که تاپیکای جدید بالای صفحه نمیاد ماهایی که فالوئر نداریم خیلی مظلوم واقع میشیم -
دوستان ممنون میشم به تاپیک فیزیوتراپی سر بزنید
اینجوری که تاپیکای جدید بالای صفحه نمیاد ماهایی که فالوئر نداریم خیلی مظلوم واقع میشیمmaryam111 چرا میان
-
هیع...
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
هاااعییی
آقا به پیشنهاد @Neo..... تصمیم گرفتم که براتون از طریقه گواهی نامه گرفتن بگم
البته اینم بگم که همه اینا با توجه به شهر خودمون و آموزشگاهی که من ثبت نام کردم هست.. ممکنه شهر شما فرق داشته باشه نمیدونم
اول از همه که برای ثبت نام رفتیم آموزشگاه. بهم گفتن باید کتاب آیین نامه رو برای کلاسای تئوری داشته باشم. حالا چه بخری چه از قبل داشته باشی. منم چون نداشتم خریدم.
بعد گفتن که باید اول بری احضار هویت و معاینه چشمی
برای احضار هویت، رفتیم پلیس +۱۰ . فقط یه چیز مهم که باید حواستون باشه اینه کهههه.. اونجا ازتون قراره عکس بگیرن. از این عکس یهوییا مثل کارت ملی مثل من نشین همینجوری برین الان عکس من یجوریه که انگار ام کلثومم نه پرنیا خلاصه به خودتون برسین و دخترا با خودتون مقنعه ببرین که از مقنعه شپشوی اونا استفاده نکنین. برای احضار هویت تاجایی که یادمه حتی ازتون میخوام که اسمتونو به انگلیسی بنویسین پس اگه نمیدونین املای انگلیسی اسمتونو، حتما یاد بگیرین چون دیگه ثبت میشه و تغییر نمیشه داد. بعد اینجا یه مبلغی هم ازتون پول میگیرن
برای معاینه چشمی هم که میگن کجا برین. اونجا هم ازتون گروه خونیتونو میپرسن (همینجوری شفاهی میپرسن پس مطمئن باشین از گروه خونیتونو. من خودم پارسال که رفته بودم، اشتباه گفته بودم و چند روز پیش تصحیح کردم). خلاصه درست بگین چون مهمه فرض کنین خدایی نکرده تصادف کنین بر حسب همین گروه خونیتونو میفهمن. بعد حالا معاینه چجوریه؟ یه معاینه چشمی میکنن.. (اگه عینکی باشین با عینک). بعد مثلا میگن با پاشنه راه برو و اینا. دقیق یادم نیست همه رو چون پارسال انجام دادم. اینجا هم یه مبلغی ازتون میگیرن. (اینسری رفتم برای همون تصحیح گروه خونی، رو دیوار زده بود ۲۴۰ هزار تومن فکر کنم. البته تصحیح گروه خونی هزینه ای نداشت.)
حالا که اینکارا رو کردین اموزشگاه زمان کلاسای تئوری رو میگه. اگر درست یادم باشه، ۸ جلسه کلا کلاس تئوری دارین که ۲ جلسش فنیه. (البته فنیش هم تئوریه). هر کلاس فکر کنم ۱ ساعته بود. بعضی آموزشگاه ها هم تئوریاشون اختیاره میتونین نرین ولی خب برا ما که اجباری بود.
اینم بگم که مثلا آموزشگاه ما برای شهریه (که در حال حاضر ۸۶۰۰ تومنه تقریبا)، یه مقدارشو گرفت و گفت میتونین بقیهشو بعدا تا جلسه ۶م کلاس عملیتون بدین بدین.
حالا که کلاس تئوری تموم شد، نوبت کلاس عملیه. جلسه آخر تئوری خودشون از ما پرسیدن اگه مربی خاصی مد نظرتون هست بگین. و خانما اگه مربی آقا میخوان، باید حتما یه همراه که درجه اول هم باشه داشته باشن. منم که گفتم خانم باشه
بعدش، مربی بهتون زنگ میرنه باهم هماهنگ میکنین برای کلاسای عملی. کلاسای عملی ۱۲ جلسه حدودا ۲ ساعته هست کلا. (البته ۲ ساعت باهاتون تمرین نمیکنن️ واسه من که مربیم ۱ ساعت و نیم تمرین میکرد️️️). ۱ جلسش هم تمرین تو شبه (که میگن اختیاریه و میتونین همون تو روز تمرینش کنین)
این ۱۲ جلسه هم به سلیقه مربیتونه که چجوری آموزش بده. برا من که تا ۳ جلسه اول، همه چیز یعنی دنده ۱ و ۲ و ۳ و پارک دوبل و دور دو فرمونه رو یاد داد و بقیه جلسات تمرین و تکرار بود. جلسه آخر هم تنرین تو شب بود که چراغای ماشین رو بهم یاد داد.
تو جلسه آخر، رفتیم آموزشگاه و باز از ما علاوه بر شهریه ای که دادیم پول خواستن یه ۵۰۰ و خوردی و یه ۲۰۰ و خوردی. جمعا ۸۳۵ میشد اگر یادم باشه.. برای کارکس ماردکس و این چرت و پرتا️ بعد به ما گفتن فلان روز برو فلان جا برای آزمون آیین نامه
برای آیین نامه که اصلا کتابی نخوندم. یه فایل هست ۲۰ سری آزمون آیین نامه اصلی توش هست. آزمونش ۳۰ سواله هست و تا ۳ غلط مجازی. بیشتر از ۳ تا، رد میشی و دوباره باید بری آموزشگاه یه فیش ۱۰۰۰ تومنی ازشون بگیری تا هفته بعد امتحان بدی. منم همون فایل رو خوندم و تو آزمون، یکی از همون سری هایی که تو فایل بود افتاد دست من و با ۱ غلط قبول شدم. یه نکته هم بگم که به هر نفر رندوم برگه ها رو داد یعنی تو و بغل دستیات برگه مشابهی ندارین. یکی از اون ۲۰ سری به هر کدومتون اقتاده. پس خیلی به فکر تقلب از بقیه نباشین اما خود سرهنگه افسره چیه، خلاصه اونی که میخواست ازمون آزمون بگیره قبل شروع امتحان چند تا سوال پر تکرار رو به ما رسونده بود و سر آزمون به بچه ها کمک میکرد هر چند به من کمک نکرد گگگ
بعد دوباره رفتیم آموزشگاه برای گرفتن نوبت آزمون شهری. ۲۵۰ تومن باز از ما پول گرفتن بخاطر هزینه ماشین آزمون که ما این پول رو دادیم و روز آزمون رفتیم محل قرار من و افسر
بار اول، افتادم با آشغال ترین و ملعون ترین افسر قائمشهر که به حروم خوریش معروفه. نفر آخر نشستم پشت فرمون. دو قدم رفتم جلو گفت بزن دنده دو منم گاز دادم و زدم، بعد یهو گفت گاز کم دادی. ردی :| هر چی هم گفتم آقا شما بزار من یکم برم مگه میشه ۱۰ مترم نرفتم منو رد کنی که اوشون گوشش بدهکار نبود.
خلاصه، وقتی بار اول رد بشی، یه جلسه تمرین اجباری داری. (بحاطر همینه که بار اول معمولا رد میکنن). ماهم رفتیم آموزشگاه یه ۶۰۰ هزار تومن برای تمرین و یه ۲۵۰ هزار تومن برای هزینه ماشین آزمون و یه ۱۰۰۰ تومن برای رد شدنم ازمون گرفتن یه جلسه تمرینم رفتیم و باز هفته بعد رفتیم آزمون
این سری هم که متاسفانه استرس فراواااان داشتم. نفر اول کنار افسر نشستم و قشنگ قفل کرده بودم. تا نشستم گفت اون جلو ماشینه رو دوبل بگیر. منم رفتم ولی خب دوبلم خراب شد و خوردم به جدول و همونجا پیادم کرد. امااا این سری برای ۱ جلسه تمرین اختیاری زد که منم نرفتم و خودم با ماشینم تمرین کردم.
رفتیم باز آموزشگاه و ۲۵۰ هزار تومن برا ماشین و ۱۰۰۰ تومن برا رد شدنم گرفت. بعد اومدیم برای سری سوم
سری سوم من زرنگ بازی دراوردم. آزمونم ۱۰ شروع میشد منم ۶ صبح با ماشین خودمون رفتم تمرین. که استرسم کمتر شد. بعدشم ۱ ساعت قبل آزمون پروپرانول با دوز ۱۰ هم خوردم که دیگه محکم کاری بشه و بخاطر استرس رد نشم
سری سوم، نفر دوم رفتم. اول از همه بگم چون از سری پیش ترس داشتم که پارک دوبلو خراب کنم، از بچه ها روش پارک دوبلشونو پرسیدم. بعد با یه گروه از بچه ها که همونجا رفیق شده بودیم هماهنگ شدیم که با چه ترتیبی بریم بشینیم. (بعضی افسرا میگن هر کی میخواد بشینه. اما بعضیا از رو لیستشون به ترتیب میخونن). خلاصه نفر اول دوبل رفت ماشینو و قبول شد (البته با اینکه بار اولش بود و اولش خورد به جدول، افسر بهش گفت بهت یه فرصت دیگه میدم و همینو دوباره برو. دوباره رفت و قبولش کرد). افسر بهم گفت همینو از پارک خارج شو و دوباره دوبل برو. منم همینکارو کردم و حتی وسطش خاموش کردم (چون ماشینش کولرش روشن بود و خب، فشار زیادی به ماشین اومده بود و نباید طبق عادتم با نیم کلاچ خالی عقب میرفتم. تو اینجور مواقع حتما باید یه ذره گاز داد). منم اصصصلا خودمو نباختم و با ریلکسی تمام دنده رو خلاص کردم و دوباره استارت زدم و پارکمو کامل کردم.
و قبول شدم
بعد قبولی، رفتم آموزشگاه کاردکس اینامو تحویل دادم و حدس بزنین چی شد؟ بااااز هم ۲۴۵ هزار تومن ازم پول گرفتن بخاطر هزینه پست گواهی نامه بعد گفتن ۱ ماه تا ۱.۵ ماه دیگه میاد که ماهم الان منتظریم ببینیم ایشالله موقع اومدن گواهی نامه هم ازمون پولی میگیرن یا نه
حالا فعلا این مقدار تجربه رو داشته باشین تا فکر کنم ببینم چه جزئیات دیگه ای یادمه شماهم سوالی داشتیم حتتتما بپرسییین و راننده های دیگه حتما تجربیاتتونو در اختیار بزارین
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-پزشکی @فارغ-التحصیلان-آلاء
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
@alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an
اخراج نشوم صلوات
خبببب سلاممم چطورین؟
خیلی یهویی ایده ان تاپیک به ذهنم رسید و راستش رو بخواید اصلا چک نکردم ببینم یه همچین چیز فعالی داریم یا نه:)))))
ماجرا از چه قراره؟
آقا اگه هررررر نکته گرامری، اصطلاح، ضرب المثل، لغت یا هرررررررررر چیزِ اینجوریِ انگلیسیِ جالبی خوندین یا بلد بودین بیایین اینجا با هم دیگه به اشتراک بذاریم هر از گاهی🫠
اینکه چقدر و مطلب و نکته ساده است یا پیچیده است واقعا واقعا فرقی نداره و مشکلی ایجاد نمی کنه... خلاصه اینکه راحت باشین...
راحت و فعاااااااااال
دعوت می کنم از: همه تون:)
-کنارهم کلی چیز میز یاد میگیرم:)
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@همیار
@فارغ-التحصیلان-آلاء
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
%(#1fb5ad)[سلام رفیق رفقا]:)
حال دلاتون آروم...
همون طور که از اسم تاپیک پیداست این تاپیک مخصوص "%(#b51f1f)[پادکست]" هستش:)
این تاپیک رو زدیم که از این به بعد توی تایمایی که حسِ درستون نیست و حال گوش کردن به هیچ آهنگی رو ندارین،پادکست های اینجا رو پلی کنید، سرتون رو بذارید روی دستتون و چشماتون رو ببندین و یکم ریلکس کنید:)
این تاپیک جای آهنگ %(#d66666)[نیست] ما آهنگ هامون رو اینجا میذاریم
این تاپیک جای شعر %(#d66666)[نیست] ما شعرهامون رو اینجا میذاریم
اینجا صرفا تاپیکیِ برای دکلمه و پادکست هایی که به نظرتون میتونه حالِ دل رو خوب کنه و شایدم چند دقیقه ای به فکر وابدارتمون:))
حتی این پادکست هارو میشه شب قبل خواب هم گوش داد و جای فکر کردن به مشکلات روزانه یکم غرق متن و صدای گوینده شد:)
پس...
بسم الله
دعوت می کنم از:
@ادمین هامون
@ناظم های منظممون:))
@همیار های باهوشمون
@فارغ-التحصیلان-آلاء که چقدم بح بح
@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا که خیلی خفنیم :))
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا که شمام خفنید :))
@رتبه-های-انجمن-آلاء که موجب افتخارمونین
@خیرین-کوچک-دریا-دل که آلاء رو به شما هم مدیونیم:)
و همه ی @دانش-آموزان-آلاء
تشکر هم بکنم از @آسمان-آبی واسه مهربونیش و پیشنهاد خفنش جات جات
و امیدوارم تاپیک رو نبندن بچه های بالا @ادمین