-
@M-an اخ اخ ببخشید باورکنید حواسم نبود بابونه جان
رعایت میکنم چشم -
reihann مشخصه انقد؟؟
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فعلا دوستان
-
@fatemeh_banoo اره خیلی مشخصه
-
@m-bahrami1378 فعلا عزیزم
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@fatemeh_banoo
یا خدا این قدره؟؟؟؟؟
من الان دیدم فکر میکردم 30 40 صفحه میشه : -
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حرفای کتاب ملت عشق و از اینور اونور خوندم اما کتابشو نخوندم
فکم کنم فقط منم که نخوندم
یه لحظه چشم بهش افتاد دیدم تو صفحه ی صدمم -
@fatemeh_banoo
اذیت شدن من و شما فرق داره نسبیه
ولی ممنون
دانلود میکنم یا اگه بخرم احتمال خوندنم بالاتره و میرم کتابفروشی بگم اقای اوه دارین یا نهdeveloper به نظرم از آپ ها بگیرید با تخفیف پاییزی
بله مطمعنم که دارن کتاب پر فروشیه
از سایت ها هم میتونید سفارش بدیداذیت شدن رو تو شخصیت داستان ببینید
-
developer این که چیزی نیس
شوخی نکنید این واقعا ی کتاب کم حجمه -
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@fatemeh_banoo
4 اثر اسکاول شین ازین کمتر بود : -
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گير كرديم تو يه زندگيه مزخرف و تكراري با يه سري ادم مزخرف تر از اون كه فقط بلدن بگن نكن ، نرو ، نكش ، نبين ، نميشه و هزارتا چيز مسخره ي ديگه ...
گم شديم ميون يه سري ادمايي كه فقط بلدن روي يه خط راست حركت كنن و افكار خودشونو به بقيه بخورونن ...
پدر بزرگ ميگفت :
بچه كه بودم ميگفتن دَرس ! درس ! درس ! درس !
بزرگتر شدم گفتن كنكور دانشگاه بازم درس !
دانشگاه كه تموم شد رفتم سربازي !
از سربازي كه برگشتم رفتم دنبال يه كاري كه اخرم هيچ ربطي به اون درسايي كه تو دانشگاه خوندم نداشت .
هي روز شد شب شد ، روز شد شب شد ، روز شد شب شد ، ديدم شد ٧٠ سالم ...پدر بزرگ پير شده بود ! بدون اينكه بفهمه معني زندگي چيه ...
هميشه اسون ترين راه همينه !
رفتنه يه راهِ مستقيم كه اون افكار بكر و ناياب رو ازمون ميگيره و مارو ميبره توي يه زندگي سرد و كسل كننده كه خودِ واقعيمونو يادمون ميره ...پدر بزرگ مُرد ...!
تهِ همون خط مستقيم ...!
اما من نميخوام مث پدر بزرگ باشم ...
نميخوام گم شم ميون اين همه ادم روي يه خط مستقيم با افكار مرده و از دست رفته ...من فرق دارم ...
ميخوام خودم باشم -
developer من دیگ حرفی ندارم آقای ٱوه
️
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
فعلا همگی
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط اکالیپتوس انجام شده
آنجا یک قهوه خانه بود
اما ننشستم به نوشیدن دوتا استکان چای، چرا؟
دنیا خراب می شد اگر دقایقی آنجا می نشستیم
و نفری یک استکان چای می خوردیم؟
عجله، همیشه عجله!
کدام گوری می خواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام...
« محمود دولت آبادی، روزگار سپری شده مردم سالخورده»
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کسی ۴ اثر فلورانس شین رو خونده؟؟؟
-
آنجا یک قهوه خانه بود
اما ننشستم به نوشیدن دوتا استکان چای، چرا؟
دنیا خراب می شد اگر دقایقی آنجا می نشستیم
و نفری یک استکان چای می خوردیم؟
عجله، همیشه عجله!
کدام گوری می خواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام...
« محمود دولت آبادی، روزگار سپری شده مردم سالخورده»
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط خانوم انجام شدهاکالیپتوس
@MaryaM-_-shنمیدانم این “چیزی شدن” را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. اینهمه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@reza-a اره من خیلی وقت پیشا (تقریبا3_4سال پیش) خوندم اما الان دوباره شروعش کردم
-
نوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
خوبین بچه ها؟؟؟
دلم براتون تنگ شده بود