-
@ermia-mirzakhani سردرددارم نمیتونم هیچکاری انجام بدم
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهنازنین جمالی 0 عاخیییی🥺انشاالله خوب شه....منم دیروز بدجکر سردرد داشتم
خیلی بدهه🥺
-
ای روزگار
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امیرمحمد یوسفوند نمیبینی؟
-
امیرمحمد یوسفوند نمیبینی؟
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نازنین جمالی 0 عاخیییی🥺انشاالله خوب شه....منم دیروز بدجکر سردرد داشتم
خیلی بدهه🥺
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ermia-mirzakhani اره واقعا دیگه عصابمو بهم ریخته
-
نازنین جمالی 0 عاخیییی🥺انشاالله خوب شه....منم دیروز بدجکر سردرد داشتم
خیلی بدهه🥺
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ermia-mirzakhani مرسی
-
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امیرمحمد یوسفوند تنها حرف زدن خیلی بده...
-
امیرمحمد یوسفوند تنها حرف زدن خیلی بده...
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour منظورم کسی نیست با خودمم
-
امیرمحمد یوسفوند تنها حرف زدن خیلی بده...
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour براد من تنها چرا؟!!
-
امیرمحمد یوسفوند تنها حرف زدن خیلی بده...
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهpouya hosein pour در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
امیرمحمد یوسفوند تنها حرف زدن خیلی بده...
پس ما شلغمیم؟؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن:شلغم باز خوبه با تنهایی میخورنش......پس ما اینجا کلااا هیچیم -
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعییی...
️
️
...برادر پویا ببین نقشمو درست اجرا میکنم؟
-
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نه شما هستید تو حضوری نیستید
-
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
طنز جبهه
یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...
برای خودش یه قبری کنده بود.
شب ها میرفت تا صبح باخدا رازونیاز میکرد.
ما هم اهل شوخی بودیم
یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...
گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم
با بچه ها رفتیم سراغش...
پشت خاکریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند.
دیگه عجیب رفته بود تو حال!
ما به یکی از دوستامون که
تن صدای بالایی داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این که
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه،
بگو: اقراء
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن
و به شدت متحول شده بود
و فکر میکرد براش آیه نازل شده!
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباکرم بخون
شادی روح شهدا بلند صلوات
کپی با ذکر سه صلوات بلند -
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بشینی با چنتا گل حرف بزنی و گریه کنی
ندونی می فهمن یا نه -
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ermia-mirzakhani
انقد اینجوری کن آخرش افسردگی اگه نگرفتی
-
بشینی با چنتا گل حرف بزنی و گریه کنی
ندونی می فهمن یا نهنوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ آخرین ویرایش توسط نازنین جمالی 0 انجام شدهpouya hosein pour توام داری تمرین میکنی مث ارمیا؟؟
-
@ermia-mirzakhani
انقد اینجوری کن آخرش افسردگی اگه نگرفتی
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط Potato انجام شدهنازنین جمالی 0
خیلی تعریفشو شنیدم میگن خیلی بده و فلان
شنیدن کی بود مانند دیدن...ببینیم چگونه است
روی ما نیز تاثیر دارد عایا؟
-
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
pouya hosein pour توام داری تمرین میکنی مث ارمیا؟؟
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهنازنین جمالی 0
نه
من بودم می خوام ببینه یه افسرده واقعی چجوریه؟
شبش شب نیست
از جمع گریزان
و دل هراسان -
نازنین جمالی 0
خیلی تعریفشو شنیدم میگن خیلی بده و فلان
شنیدن کی بود مانند دیدن...ببینیم چگونه است
روی ما نیز تاثیر دارد عایا؟
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ermia-mirzakhani
ارمیا درحال حاظر و گذشتهچند روز بعد