کافــه میـــم♡
-
Nazanin Jamali بچه های کنکور تجربی 1400replied to sandiiii on آخرین ویرایش توسط Nazanin Jamali انجام شده
برف را دوست دارم چون فقط بابرف میشود آدمی ساخت که هم درونش سفیدباشد هم بیرونش️ -
بحث پروانگی که میاد وسط همه شمع میشن ...:))
کاش یکیم بود درک میکرد!!!!! -
تنهایی آدم ها
مثل اثر انگشته تنهایی هر کی با بقیه فرق میکنه...
-
ط
خورشید منی ...
پس چرا به همه میتابی... -
- بس که دیوار دلم کوتاه است ، هر که از کوچه تنهایی میگذرد*
به هوای هوسی هم که شده سرکی می کشد و می گذرد
- بس که دیوار دلم کوتاه است ، هر که از کوچه تنهایی میگذرد*
-
-
-
-
-
-
-
-
تا به حال طعم بي خيالي را چشيده اي؟!
ملس است و دلچسب !
چقدر مي نشيند به جانت...
و دلآرام و دلشاد ...
از تمام اتفاقات اطرافت لذت مي بري
از صبح هاي بي تشويش ...
صداي گنجشك ها...
گلدان هاي شمعداني پشت پنجره
از نوشيدن فنجاني چاي ...
با طعم زندگي
و رقص واژه واژه شعر بر لبانت
و در آخر
از سكوت شب هاي بي دغدغه....
بي خيال باش جانم ...
نگذار رد پاي خاطرات ...
روحت را لگد مال كند ...
بگذر از تمام تلخ كامي هاي روزگار
لبخند بزن ...
عميق نفس بكش..
و جان ببخش به ...
تمام لحظه هاي بي جانت
بي خيال باش جانم....#سارا_قبادي
-
:
کنارم باش ، این پاییز ،
کنارم باش ، می ترسم ...
خزان را دوست دارم من ، ولی بی تو ؛
خیابان ، کوچه ها ، این شهر ، این پاییز ؛
تو را بدجور کم دارد !
بدون تو ؛
گلوی آسمان ها ؛ درد می بارد ،
صدای خش خش این برگ ها بی تو ؛
صدای نابهنجاریست باور کن ؛
به بانگِ مرگ می مانَد !
اگر باشی ،
اگر همراهِ من باشی ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانم ...
کنارت ، چای می چسبد ؛
به وقتِ شامگاهان ، در هوای سرد و بارانی ...
کنارت کوچه ها زیبا ،
درختان ، آسمان ، گنجشک ها زیبا ،
کنارت بازهم دیوانه ی باران و پاییزم ...
کنارم باش ماهِ من ،
که با تو چای می چسبد ،
که با تو عاشقی کردن ، دویدن ، شهر در پاییز را دیدن ؛
که با تو کافه گردی ، شعر خواندن ، مبتلا بودن ؛
در این پاییز ، می چسبد ،
عجب پاییز ، می چسبد !
کنارِ تو ؛
خزان زیباترین فصل است ، می دانی ؟!|نرگس صرافیان|
-
پاییز شده است و غروبهای دلگیر زیادی در پیش،
پاییز شده است و شبهای بلند بسیاری در راه،
پاییز شده است و خاطرات سالهای از یادرفته در کمین...
عطر نارنگی است که در مشام می پیچد و باد پاییزی است که در کوچههای بغضآلود،
ابرها آغوش داغ خورشید را ربوده و باران است که میبارد. عشق است که در هوا میچرخد و مهر است که بر زمین میریزد.
پاییز شده است و کوله بار خاطرههامان بر دوش،
پاییز شده است و چتر آرزوهامان بر سر
پاییز شده است و ماعاشقانِ همیشهی پاییزیم،
هرچند سرد باشد و ابرآلوده و غم انگیز... -
در بهترین حالتِ ممکن خواهی بود ؛
وقتی که با خودت کنار آمده باشی ...
با خودت که کنار بیایی ؛ دلیلی برای آشفتگی و خشم ، نمی یابی ، تفاوت ها را درک می کنی ، نظرهای مخالف را می شنوی ، از بی منطق بودن ها متعجب می شوی اما خم به ابرو نمی آوری و سعی نمی کنی همه چیز و همه کس را تغییر دهی ، چون به نظم ، آرامش و انسجام درونی رسیده ای .
و جان نمی کَنی برای اثبات عقایدت ، چون آنها را برای آرامش و حالِ خوبِ خودت می خواهی ،
و جان نمی کنی برای اثبات خودت ، چون خودت را همینگونه که هست ، پذیرفته ای و برایت مهم نیست دیگران از یک آدم ، چه انتظاری دارند . چون باور داری که اولویت ؛ انتظار تو از کسی ست که می خواهی باشی !
تو خودت را دوست خواهی داشت و اگر تغییری مثبت و رو به جلو داشته باشی ، فقط و فقط برای آدمِ بهتری شدن خواهد بود ، آدمی بهتر از روزِ قبل شدن ... نه برای بهتر از دیگران بودن ، چون تو در رقابت با کسی نیستی !
با خودت که کنار بیایی ، دنیا زیباتر از چیزی می شود که فکرش را می کردی .
دیگر دلت نمی گیرد از آدم هایی که هم باور و هم فکر تو نیستند و اتفاقاتی که برخلاف میل تو می افتند ،
دیگر دلت نمی گیرد از بدی های گاه گاه و مشکلات مقطعی ،
دنیا راهِ خودش را می رود و طبیعی است که همه چیز مطابق باورهای تو نباشد ! یک دنیاست و میلیاردها آدم ، میلیاردها سلیقه و میلیاردها هدف !
تو در دنیای خودت به خوب بودنت ادامه می دهی ، باورهایت را به سمت بهتر شدن می بری و اجازه نمی دهی حساسیت های بیهوده ، روزهای تو را تباه کنند .
روزی که با خودت کنار بیایی خواهی دید که زندگی آنقدرها که فکر می کردی پیچیده نیست !
و در بهترین حالت ممکن خواهی بود ،
و در بهترین حالت ممکن خواهی زیست ...|نرگس صرافیان|