کافــه میـــم♡
-
نوشتهشده در ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۵:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفت: تو که به آرزوهات نمیرسی! پس چرا براشون تلاش میکنی؟؟ گفتم: توهم که اخرش میمیری پس چرا زندگی میکنی؟؟:)
...
-
نوشتهشده در ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۵:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگه کسی بهت گفت تو هیچی نمیشی بهشون بگو تو قدت خیلی کوتاهه با هدفام نمیرسی
-
نوشتهشده در ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۹:۰۵ آخرین ویرایش توسط ZDM انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلهای گنجشکی
با حرف میمیرند؛
گنجشکها در برف میمیرند.
دکتر علیرضا فولادی -
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۱۳:۵۲ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
-
واقعیت این است که ما از فراق و فقدان گذر نمیکنیم
تنها غبار زمان را تماشا میکنیم
که نه چندان مهربان اما کارآمد
پوستهای از مدارا روی رنج و زخم و اندوه ما میکشد
مثل برچسب شکستنی
روی کارتن پر از خردهشیشههای یک لوستر باشکوه
اما بسیار شکسته...
هر فقدان
ردپای خودش را روی برف روح باقی میگذارد
ردی زبر و قاطع و قطعی...
از سفر رنج که برمیگردی
در جای نامعلومی از مدار عمرت
از قطار تکدر طولانی پیاده میشوی
خوششانس باید باشی که گمشدگی
سهم همیشگی تو از کیک وابستگیهای عاطفی نشود...اما چرا دوباره به استقبال آسیبها میرویم؟
چگونه است که با زخمهای تازه و کهنه
باز شوق رقصی سرخوشانه داریم در میانهی میدان؟
بلاخواهی چگونه در کلمات ما پنهان است
وقتی لبخند تازهای را ستایش میکنیم؟
فکر میکنم تمام جادوی عبور
از خارزار بلا و کسب تمنای دلدادگی
در کشف ساده و ناگفتهی انسان است
رنج، زیباست. رنج، زیبایی است...
همین اواخر زنی که چشمهایش برکهی ماهیان رنگی بود
برایم میگفت چگونه حاضر شده
به آتش دردِ "تماشای یار با غیر" بدود
تا سهمش را از مجاورت محبوب ناممکن
-گرچه اندک-
از دهان ملتهب هیولای دوری بدزدد
دزد زیبایی بود زن
دزدی که رنج تا عمق استخوان دلش رفته بود و قشنگش کردهبود.آموختهام انسان موجودی است متناقض
تنها
مایل به تنهایی
و ترسان از تنهایی
و نیز در برابر علاقه بسیار آسیبپذیر
آونگی میان دوری و نزدیکی است
میان وصل و فراق، جمع و تنهایی
بوسه و سیلی
آفتاب و ابر
خوشبختانه اغلب ما بسیار فراموشکاریم
عذابها را زود از یاد میبریم
باز به آتش میدویم
تا کی آخرین ضربه محکمتر باشد
از دستی مهربانتر....
آنگاه لابد وقتش شده خاکستری سرد شویم بر باد
از دل و دیده و یاد برویم
دم رفتن
آن جمله جادویی آخر را زیر گوش باد زمزمه کنیم
بله، میارزید
لذتش به رنجهایش میارزید...
#حمید سلیمی -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۲۰ آخرین ویرایش توسط aynaz masoumi انجام شده
تصادف کرده بود
تو دستش یه کاغذ بود
توش نوشته بود:
تقصیر راننده نبود:) -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط aynaz masoumi انجام شده
_بابا تو چته؟
این همه پول،تیپ،قیافه..!!!!
چرا بند کردی به این یکی؟؟!!!
+گیرم!!
:(( -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
لنتی دلم میخاد کنارم باشی حرفام دیگه نوشتنی نیس
🪶
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از رفتن کسى ناراحت نشید لاشیا ک ماندگار نیستند(:
️
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دنبال کسی باش... که دنبال تو باشد
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۳۵ آخرین ویرایش توسط aynaz masoumi انجام شده
اتل متل جدائی عروسکم کجایی؟
گاو حسن پریشون یه دل دارم پر از خون
عشقم رفته هندستون خونم شده قبرستون
یه عشق دیگه بردار یه دنیا غصه بردار
اسمشو بذار بچگی تا آخر زندگی
آچین و واچین تموم شد عمر منم حروم شد !! -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگ از من خوشت نمیاد خب مهم نیس:) آخه م جوری رفتار نمیکنم ک هر کسی خوشش بیاد
-
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۸:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیم!
شاید رنگ مورد علاقه ی یکدیگر نباشیم
اما روزی برای کامل کردن نقاشیمان؛
دنبال هم خواهیم گشت ...
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به بعضیا باید گفت
یکم از خرجایی که را صورتت میکنی
خرجه شخصیتت کن…
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ببین چجوری سوزندمت که هنوز داری دود پس میدی
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۳:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
منم یه عالمه بن بست تو سرم یه عالمه زخمه گندس رو پرم