کافــه میـــم♡
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ژنرال؛ تو میشی اولین نفری که اخرین بار که عاشقش شدم.
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هیچ آدمی اشتباهی وارد زندگی ما نمیشه! هر آدمی یک رسالتی داره، رسالت پرده برداشتن از حماقتها، نقطه ضعفها، بیعقلیها و حتی خصلتهای بد و خوب ما!
اگر ضربه میخوریم در واقع از خودمون، خوشباوریها، بدجنسیها و حتی حماقتهای خودمون میخوریم! آدمها وسیلهن برای شناخت ما به خودمون... -
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
در
خیالم
با
خیالت
بی خیالِ
عالمم
تا
که
هستی
در
خیالم،
با
خیالت؛
خوش
خیالِ
عالمم -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۲۲:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۲۳:۲۸ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
یعنی برای عزیز شدن...
باید بمیریم؟(:
- هومتانیم
-
نوشتهشده در ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۲۳:۳۳ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
روانشناسی نشون داده:
اگه کسی ظاهرا سرد و بیاحساسه وجودش سراسر قلبه
اگه کسی روت حساسه و زود از کارات عصبی میشه یعنی براش مهمی و دوستت داره
اگه کسی زودرنجه یعنی به محبت نیاز داره
اگه کسی خستهاس یعنی زیاد منتظر بوده
اگه کسی چیزی رو زیاد بروز نمیده بیاحساس نیست فقط زیادی اعتماد کرده و ضربه خورده
یعنی میخوام بگم هر ایرادی توی هرکسی دیدی سعی کن درکش کنی چون پشت هر بد اخلاقیش یه دلیل منطقی وجود داره- کاش یکم همدیگرو درک کنیم^^
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی یه روزی
یه جایی
خیلی قشنگ میشه تهش.
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا اون دنیا
قراره تو ما رو ببخشی
یا ما تو رو؟
-
نوشتهشده در ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوست داشتم دوستم داشته باشی
چنان که من میخواهمت
بی وقفه و بی دلیل
دوست داشتم باد باشم و بپیچم لای گیسوانت
به تمنای بوسه های بی گناه
دوست داشتم دریای تو باشم
قویِ سیاهِ مست
که در آغوش من بخرامی بی هراس توفان ها.
دوست داشتم خورشید آذرماه باشم که از پس ابرها به سمت تو قد بکشم
به سمت نوازش کردن شانه های برهنه ات کنار پنجره.
دوست داشتم گنجشک خیس زیر باران باشم
که ببینی و دلت ضعف برود
و چند ثانیه بعد یادت برود
چند ثانیه یادت بماند.
دوست داشتم فقط امشب را پسر سرماخورده ات باشم
که دست بگذاری روی پیشانی ملتهبم
مرا ببوسی و نگرانم باشی
دوست داشتم کلاغ آواره دور از خانه ای باشم
که همیشه و در همه قصه ها راهش به خانه تو برسد
به امن مجاورت تو
دوست داشتم مردی باشم در فیلمی که دوست داری
مرا هرچند وقت یک بار ببینی
دوست داشتم کمی از سهم تو باشم از دنیا
تمام سهم من باشی از دنیا
اما نشد.
نشد
و هیچکس نمی داند در این کلمه کوتاه سه حرفی
چه دردها پنهان کرده ام....| حمید سلیمی |
-
نوشتهشده در ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ۱۴:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم خیلی برات تنگه..
همین:_)
-
نوشتهشده در ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۱۳:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اماآخرینصفحهیداستانمان،
منتظرامضایتوست -
دلم خیلی برات تنگه..
همین:_)
نوشتهشده در ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۱۸:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ᴼᴸᴰ-ˢᴼᵁᴸ ی دوست داشتم اسمش سایه بود ی روز کلاس زبان تموم شد دم در کانون ایران بودیم که اون کسی که باهاش قهر بود از کنارمون رد شد میدونی ...... اون لحظه داد زد
فلانی ....دل تنگی اولین مرحله ی فراموشیه منن دلم برات تنگ شده همین..
به نظرم حرف ترسناکی زد حالا ب نظرم اگ میخوای فراموشش کنی ب دل تنگت ادامه بده ولی اگ نمیخوای فراموشش کنی سعی کن هر کاری کنی حتی توی رویاهات داشته باشید تا دلتنگش نشی .....=)
-
@ᴼᴸᴰ-ˢᴼᵁᴸ ی دوست داشتم اسمش سایه بود ی روز کلاس زبان تموم شد دم در کانون ایران بودیم که اون کسی که باهاش قهر بود از کنارمون رد شد میدونی ...... اون لحظه داد زد
فلانی ....دل تنگی اولین مرحله ی فراموشیه منن دلم برات تنگ شده همین..
به نظرم حرف ترسناکی زد حالا ب نظرم اگ میخوای فراموشش کنی ب دل تنگت ادامه بده ولی اگ نمیخوای فراموشش کنی سعی کن هر کاری کنی حتی توی رویاهات داشته باشید تا دلتنگش نشی .....=)
نوشتهشده در ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۱۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMoonchild
من
دلتنگِ چهره ای هستم
کِ
نمیدونم خاک با اون چِ کرده^^
... -
Moonchild
من
دلتنگِ چهره ای هستم
کِ
نمیدونم خاک با اون چِ کرده^^
...نوشتهشده در ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ᴼᴸᴰ-ˢᴼᵁᴸ پس باهاش زندگی کن توی رویاهات ... فراموشش نکن
-
سارا M 0 انسان حتی جایز الخطا هم نیست بلکه ممکن الخطاست
-
نوشتهشده در ۱ مرداد ۱۴۰۲، ۱۵:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شنیده بودم قلب هر کس به اندازه
مشت گره کرده اش است
مشت می کنم
و خیره می شوم
به انگشتهای گره خورده ام
دستم را می چرخانم و دور تا دورش
را نگاه می کنم
چقدر کوچک و نحیف باید باشد قلبم
در عجبم از این کوچک نحیف
که چه به روزم آورده
وقتی تنگ می شود
میخواهم زمین و زمان را بهم بدوزم
وقتی می شکندچنگ می اندازد به گلویم
و نفس را سخت می کند.
وقتی که میخواهد و نمی تواند
موج موج اشک می فرستد سراغ چشمهایم
در عجبم از این کوچکِ نحیف . .
#احمدشاملو
-
نوشتهشده در ۱ مرداد ۱۴۰۲، ۲۱:۲۶ آخرین ویرایش توسط Ramos9248 انجام شده
یه روزی بین تموم تنهاییا برمیگردی خودتو بغل میکنی و از خودت معذرت خواهی میکنی که یه روز بقیه رو به خودت ترجیح دادی:))
-
نوشتهشده در ۲ مرداد ۱۴۰۲، ۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط بابونــــه انجام شده