Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. غیر درسی
  4. ماه عسل ماهکِ آلا🌟
پناه دل 🌱
_ Reza __
بعضی وقت‌ها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمی‌دونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعه‌ای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیه‌هایی از قرآن که آرامش‌بخشن و همین‌طور فیلم‌ها، عکس‌ها یا جمله‌هایی که می‌تونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظه‌های سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
غیر درسی
هرچی تودلته بریز بیرون۶
JuDiJ
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
موسیقی کده🎵
MmdasnM
از نظر من موسیقیای خوب و آروم میتونن خیلی رو تمرکز تاثیر بزارن موسیقی های خوبتون رو اینجا به اشتراک بزارید تا بقیه هم ازش لذت ببرن
غیر درسی
| گالری روح نواز🫀✨ |
AinoorA
سلااامممم هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون... بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه... بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن بعضیاشون غمگینن بعضیا بی حس و بی حالن بعضیا خیلیی شادن اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین.. دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @ریاضیا @تجربیا @انسانیا @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم) و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه منتظر عکس های زیباتون هستم
غیر درسی
ته تقاریِ تابستون:)
ari_14A
سلام سلام امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه خیلی وقت بود تاپیک تولد برای کسی نزدم ولی خب اوشون فرق دارن هم اینک هم ماهِ خودمه:)هم اینک یکی از آدمایی بود ک از اینجا برام موند. تولدِ @Aqua اوشونه. همونجا‌که‌شایع‌میگه: بهترین‌رفیق‌منی پایه‌ثابتی،شریک‌غمی بعید میدونم دیگه مثل تو ببینه زمین از خوبِ خیلیا خیلی بهتری:)🫂 سنت از خیلیا کمتر بود ولی معرفتت از خیلیا بیشتر. خلاصه ک امیدوارم امسال بشه همونی ک میخوای چون میدونم چقد براش تلاش کردی و چقد لایقشی آرزوهات برات خاطره شن🤍️ @Michael-Vey @Narges_ @ماهلین-سایتمون @Zahra2020 @Anzw-18 @Ainoor @Ramos9248 @Hhh-Hh دیگ بقیه یادم نیست اگه کسی میدونین تگ کنین مرسی ازتون🤌
غیر درسی
♥شعردانه♥
banooB
درود آلایی های خوب راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم با احترام بانو پ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی] @دانش-آموزان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل
غیر درسی
گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
Mr. PerfectM
سلام دوستان هدفم از زدن این تاپیک اینکه: شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم لطفا شما هم در این مسیر یارا باشید. تا حداقل شبی یه قطره از اقیانوس علم را به معلومات خود بیافزاییم.
غیر درسی
کاف‍ــه می‍ـــم♡
sandiiiiS
سلام به یاران ج‍ــان به %(#ff00ff)[ک‍ـــافه می‍ـــم] خوش اومدین.. توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[مت‍ــن های ادب‍ــی] بفرستین ما نمیتونستیم توی تاپیک شع‍ــردانه متن ادبی بفرستیم توی تاپیک خ‌ــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن همگی خوش اومدین.. %(#0000ff)[اسپم ممنوعه] و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن @M-an %(#7f7fff)[_________________________________] خب خب دعوت میکنم از : @خانوم @dlrm @اکالیپتوس @revival @گونش @Saahaar @sheyda-fkh @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
غیر درسی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
mriawM
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
غیر درسی
*پادکستجات*
dlrmD
%(#1fb5ad)[سلام رفیق رفقا]:) حال دلاتون آروم... همون طور که از اسم تاپیک پیداست این تاپیک مخصوص "%(#b51f1f)[پادکست]" هستش:) این تاپیک رو زدیم که از این به بعد توی تایمایی که حسِ درستون نیست و حال گوش کردن به هیچ آهنگی رو ندارین،پادکست های اینجا رو پلی کنید، سرتون رو بذارید روی دستتون و چشماتون رو ببندین و یکم ریلکس کنید:) این تاپیک جای آهنگ %(#d66666)[نیست] ما آهنگ هامون رو اینجا میذاریم این تاپیک جای شعر %(#d66666)[نیست] ما شعرهامون رو اینجا میذاریم اینجا صرفا تاپیکیِ برای دکلمه و پادکست هایی که به نظرتون میتونه حالِ دل رو خوب کنه و شایدم چند دقیقه ای به فکر وابدارتمون:)) حتی این پادکست هارو میشه شب قبل خواب هم گوش داد و جای فکر کردن به مشکلات روزانه یکم غرق متن و صدای گوینده شد:) پس... بسم الله دعوت می کنم از: @ادمین هامون @ناظم های منظممون:)) @همیار های باهوشمون @فارغ-التحصیلان-آلاء که چقدم بح بح @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا که خیلی خفنیم :)) @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا که شمام خفنید :)) @رتبه-های-انجمن-آلاء که موجب افتخارمونین @خیرین-کوچک-دریا-دل که آلاء رو به شما هم مدیونیم:) و همه ی @دانش-آموزان-آلاء تشکر هم بکنم از @آسمان-آبی واسه مهربونیش و پیشنهاد خفنش جات جات و امیدوارم تاپیک رو نبندن بچه های بالا @ادمین
غیر درسی
قشنگ‌ترین تعریف
S.daniyal hosseinyS
بیاید بگید ببینم قشنگ‌ترین تعریفی که تاحالا یه شخصی ازتون کرده چی بوده؟ (امیدوارم تاپیکش پر از جملات جذابِ ذوق‌دار بشه) @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
آشپزی🍽🥞🎂
م
سلام و درود به همه لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون رو با هم به اشتراک بذاریم و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین دعوت میکنم از: @soniaaa @Anzw-18 @Gharibe-Gomnam @roghayeh-eftekhari @chichak-am @حامد-صباحی @حمید-صباحی @m-hmt @sania-Andiravan @z-Gheibi و بقیه دوستان @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا @ریاضیا @انسانیا
غیر درسی
دسکتاپ و والپیپر
D
سلام به همه. دوست داشتید والپیپر، تم گوشی/کامپیوتر، و اسکرین شات از دسکتاپتون رو اینجا به اشتراک بذارید.
غیر درسی
پیرِ طوس
mr.vinyzoM
Topic thumbnail image
غیر درسی
قان قان قان! 🚙🚦
Michael VeyM
هاااعییی آقا به پیشنهاد @Neo..... تصمیم گرفتم که براتون از طریقه گواهی نامه گرفتن بگم البته اینم بگم که همه اینا با توجه به شهر خودمون و آموزشگاهی که من ثبت نام کردم هست.. ممکنه شهر شما فرق داشته باشه نمیدونم اول از همه که برای ثبت نام رفتیم آموزشگاه. بهم گفتن باید کتاب آیین نامه رو برای کلاسای تئوری داشته باشم. حالا چه بخری چه از قبل داشته باشی. منم چون نداشتم خریدم. بعد گفتن که باید اول بری احضار هویت و معاینه چشمی برای احضار هویت، رفتیم پلیس +۱۰ . فقط یه چیز مهم که باید حواستون باشه اینه کهههه.. اونجا ازتون قراره عکس بگیرن. از این عکس یهوییا مثل کارت ملی مثل من نشین همینجوری برین الان عکس من یجوریه که انگار ام کلثومم نه پرنیا خلاصه به خودتون برسین و دخترا با خودتون مقنعه ببرین که از مقنعه شپشوی اونا استفاده نکنین. برای احضار هویت تاجایی که یادمه حتی ازتون میخوام که اسمتونو به انگلیسی بنویسین پس اگه نمیدونین املای انگلیسی اسمتونو، حتما یاد بگیرین چون دیگه ثبت میشه و تغییر نمیشه داد. بعد اینجا یه مبلغی هم ازتون پول میگیرن برای معاینه چشمی هم که میگن کجا برین. اونجا هم ازتون گروه خونیتونو میپرسن (همینجوری شفاهی میپرسن پس مطمئن باشین از گروه خونیتونو. من خودم پارسال که رفته بودم، اشتباه گفته بودم و چند روز پیش تصحیح کردم). خلاصه درست بگین چون مهمه فرض کنین خدایی نکرده تصادف کنین بر حسب همین گروه خونیتونو میفهمن. بعد حالا معاینه چجوریه؟ یه معاینه چشمی میکنن.. (اگه عینکی باشین با عینک). بعد مثلا میگن با پاشنه راه برو و اینا. دقیق یادم نیست همه رو چون پارسال انجام دادم. اینجا هم یه مبلغی ازتون میگیرن. (اینسری رفتم برای همون تصحیح گروه خونی، رو دیوار زده بود ۲۴۰ هزار تومن فکر کنم. البته تصحیح گروه خونی هزینه ای نداشت.) حالا که اینکارا رو کردین اموزشگاه زمان کلاسای تئوری رو میگه. اگر درست یادم باشه، ۸ جلسه کلا کلاس تئوری دارین که ۲ جلسش فنیه. (البته فنیش هم تئوریه). هر کلاس فکر کنم ۱ ساعته بود. بعضی آموزشگاه ها هم تئوریاشون اختیاره میتونین نرین ولی خب برا ما که اجباری بود. اینم بگم که مثلا آموزشگاه ما برای شهریه (که در حال حاضر ۸۶۰۰ تومنه تقریبا)، یه مقدارشو گرفت و گفت میتونین بقیه‌شو بعدا تا جلسه ۶م کلاس عملیتون بدین بدین. حالا که کلاس تئوری تموم شد، نوبت کلاس عملیه. جلسه آخر تئوری خودشون از ما پرسیدن اگه مربی خاصی مد نظرتون هست بگین. و خانما اگه مربی آقا میخوان، باید حتما یه همراه که درجه اول هم باشه داشته باشن. منم که گفتم خانم باشه بعدش، مربی بهتون زنگ میرنه باهم هماهنگ میکنین برای کلاسای عملی. کلاسای عملی ۱۲ جلسه حدودا ۲ ساعته هست کلا. (البته ۲ ساعت باهاتون تمرین نمیکنن‍️ واسه من که مربیم ۱ ساعت و نیم تمرین میکرد‍️‍️‍️). ۱ جلسش هم تمرین تو شبه (که میگن اختیاریه و میتونین همون تو روز تمرینش کنین) این ۱۲ جلسه هم به سلیقه مربیتونه که چجوری آموزش بده. برا من که تا ۳ جلسه اول، همه چیز یعنی دنده ۱ و ۲ و ۳ و پارک دوبل و دور دو فرمونه رو یاد داد و بقیه جلسات تمرین و تکرار بود. جلسه آخر هم تنرین تو شب بود که چراغای ماشین رو بهم یاد داد. تو جلسه آخر، رفتیم آموزشگاه و باز از ما علاوه بر شهریه ای که دادیم پول خواستن یه ۵۰۰ و خوردی و یه ۲۰۰ و خوردی. جمعا ۸۳۵ میشد اگر یادم باشه.. برای کارکس ماردکس و این چرت و پرتا‍️ بعد به ما گفتن فلان روز برو فلان جا برای آزمون آیین نامه برای آیین نامه که اصلا کتابی نخوندم. یه فایل هست ۲۰ سری آزمون آیین نامه اصلی توش هست. آزمونش ۳۰ سواله هست و تا ۳ غلط مجازی. بیشتر از ۳ تا، رد میشی و دوباره باید بری آموزشگاه یه فیش ۱۰۰۰ تومنی ازشون بگیری تا هفته بعد امتحان بدی. منم همون فایل رو خوندم و تو آزمون، یکی از همون سری هایی که تو فایل بود افتاد دست من و با ۱ غلط قبول شدم. یه نکته هم بگم که به هر نفر رندوم برگه ها رو داد یعنی تو و بغل دستیات برگه مشابهی ندارین‌. یکی از اون ۲۰ سری به هر کدومتون اقتاده. پس خیلی به فکر تقلب از بقیه نباشین اما خود سرهنگه افسره چیه، خلاصه اونی که میخواست ازمون آزمون بگیره قبل شروع امتحان چند تا سوال پر تکرار رو به ما رسونده بود و سر آزمون به بچه ها کمک میکرد هر چند به من کمک نکرد گگگ بعد دوباره رفتیم آموزشگاه برای گرفتن نوبت آزمون شهری. ۲۵۰ تومن باز از ما پول گرفتن بخاطر هزینه ماشین آزمون که ما این پول رو دادیم و روز آزمون رفتیم محل قرار من و افسر بار اول، افتادم با آشغال ترین و ملعون ترین افسر قائمشهر که به حروم خوریش معروفه. نفر آخر نشستم پشت فرمون. دو قدم رفتم جلو گفت بزن دنده دو منم گاز دادم و زدم، بعد یهو گفت گاز کم دادی. ردی :| هر چی هم گفتم آقا شما بزار من یکم برم مگه میشه ۱۰ مترم نرفتم منو رد کنی که اوشون گوشش بدهکار نبود. خلاصه، وقتی بار اول رد بشی، یه جلسه تمرین اجباری داری. (بحاطر همینه که بار اول معمولا رد میکنن). ماهم رفتیم آموزشگاه یه ۶۰۰ هزار تومن برای تمرین و یه ۲۵۰ هزار تومن برای هزینه ماشین آزمون و یه ۱۰۰۰ تومن برای رد شدنم ازمون گرفتن یه جلسه تمرینم رفتیم و باز هفته بعد رفتیم آزمون این سری هم که متاسفانه استرس فراواااان داشتم. نفر اول کنار افسر نشستم و قشنگ قفل کرده بودم‌. تا نشستم گفت اون جلو ماشینه رو دوبل بگیر. منم رفتم ولی خب دوبلم خراب شد و خوردم به جدول و همونجا پیادم کرد. امااا این سری برای ۱ جلسه تمرین اختیاری زد که منم نرفتم و خودم با ماشینم تمرین کردم. رفتیم باز آموزشگاه و ۲۵۰ هزار تومن برا ماشین و ۱۰۰۰ تومن برا رد شدنم گرفت. بعد اومدیم برای سری سوم سری سوم من زرنگ بازی دراوردم. آزمونم ۱۰ شروع میشد منم ۶ صبح با ماشین خودمون رفتم تمرین. که استرسم کمتر شد. بعدشم ۱ ساعت قبل آزمون پروپرانول با دوز ۱۰ هم خوردم که دیگه محکم کاری بشه و بخاطر استرس رد نشم سری سوم، نفر دوم رفتم. اول از همه بگم چون از سری پیش ترس داشتم که پارک دوبلو خراب کنم، از بچه ها روش پارک دوبلشونو پرسیدم. بعد با یه گروه از بچه ها که همونجا رفیق شده بودیم هماهنگ شدیم که با چه ترتیبی بریم بشینیم. (بعضی افسرا میگن هر کی میخواد بشینه. اما بعضیا از رو لیستشون به ترتیب میخونن). خلاصه نفر اول دوبل رفت ماشینو و قبول شد (البته با اینکه بار اولش بود و اولش خورد به جدول، افسر بهش گفت بهت یه فرصت دیگه میدم و همینو دوباره برو. دوباره رفت و قبولش کرد). افسر بهم گفت همینو از پارک خارج شو و دوباره دوبل برو. منم همینکارو کردم و حتی وسطش خاموش کردم (چون ماشینش کولرش روشن بود و خب، فشار زیادی به ماشین اومده بود و نباید طبق عادتم با نیم کلاچ خالی عقب میرفتم. تو اینجور مواقع حتما باید یه ذره گاز داد). منم اصصصلا خودمو نباختم و با ریلکسی تمام دنده رو خلاص کردم و دوباره استارت زدم و پارکمو کامل کردم. و قبول شدم بعد قبولی، رفتم آموزشگاه کاردکس اینامو تحویل دادم و حدس بزنین چی شد؟ بااااز هم ۲۴۵ هزار تومن ازم پول گرفتن بخاطر هزینه پست گواهی نامه بعد گفتن ۱ ماه تا ۱.۵ ماه دیگه میاد که ماهم الان منتظریم ببینیم ایشالله موقع اومدن گواهی نامه هم ازمون پولی میگیرن یا نه حالا فعلا این مقدار تجربه رو داشته باشین تا فکر کنم ببینم چه جزئیات دیگه ای یادمه شماهم سوالی داشتیم حتتتما بپرسییین و راننده های دیگه حتما تجربیاتتونو در اختیار بزارین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-پزشکی @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
خط خط یه گردو 😍❤
اکالیپتوسا
Topic thumbnail image
غیر درسی
ایران رو به یاد بیار!
Michael VeyM
Topic thumbnail image
غیر درسی
چالش 20 حقیقت
مهربونم
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه . من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن ) پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره.... حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟ این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم. **اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین ! خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید @alireza_ysf75 @فااطمه @بهاره @M.an اخراج نشوم صلوات
غیر درسی
آواز🎼🎧
FarhaddF
این تاپیک صرفا برای تجمیع قطعات ضبط شده ای هستش که در موسیقی کده و تودلی پراکنده ان و به توصیه یکی از دوستان تصمیم گرفتم با نهایت احترام به همه شما حضرات، تاپیک رو ایجاد کنم.. اگر دوست عزیزی هم صدای خوبشون رو خواستن به اشتراک بزارن، شایق ایم به شنیدن
غیر درسی
دانلود آزمون های آزمایشی
C
سلام یه سوال دارم دانلود آزمون های آزمایشی قلمچی و... قانونیه؟ که بشینیم تحلیل کنیم و نکته و تست من توی سایت قلمچی قسمتی پیدا نکردم که آزمون هاشو آرشیو شده بزاره ، ولی توی سایت های دیگه بود بنابراین باید بپرسم قانونیه یا نه؟
غیر درسی

ماه عسل ماهکِ آلا🌟

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده غیر درسی
15 دیدگاه‌ها 4 کاربران 279 بازدیدها 5 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • MAHAkM آفلاین
    MAHAkM آفلاین
    MAHAk
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط M.ba78 انجام شده
    #1

    سسسلام🖐🏻 دووووستای گل آلایی👸 🤴 امیدوارم حال دلتوون عالیه عااالی باشه🌈 توی این چند سال زندگیمون خیلی اتفاقای تلخ و شیرین⚡ ناراحت کننده و ذوق مرگ کننده🌟 برامون اتفاق افتاده💓 و حتمااا یه تجربه ی خیییلی خییلی بزرگ به ما داده،یا شاید معجزه ی خدا رو توی یکی از اون اتفاقا دیدید💚 یه دوست عااالی اومده و بهتون کمک کرده یا شایدم خودتون دست خودتون رو گرفتید و به خودتون کمک کردید✨ 🌈 و اتفاق هایی مثل اینایی ک گفتم براتون پیش اومده و از شما یه استادپر تجربه ساخته..دوووست دارم اگه کسی همچین اتفاقی براش افتاده بیاد اینجا و براموون تهریف کنه و قهرمان داستان ما باشه شاید یه دوست عزیزی دقیقا توی همون شرایط قبلی شما باشه و باخوندن داستان شما کلی امید بگیره یا اگه توی موقعیت شما قرار گرفت بدونه چیکار باید انجام بده..😃دوست دارم اینجا یه چی شبیه ماه عسل آقای علیخانی بشه 😅🌈 🌟 🌺همه با هم برای هم🌈 ستاره ی آرزوتون درخشان درخشان♥ 💚 تاپیکمون متفاوت انجمنمون عسل💚 💚

    دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    11
    • MAHAkM آفلاین
      MAHAkM آفلاین
      MAHAk
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #2

      همیشه از تنهایی شروع کردن میترسیدم ولی الان شروع کردم به ایجاد این تاپیک و امیدوارم بچه ها همراهی کنند و ضایع نشم😂 ♥ 💚 اگرم همراهی نکردید بعد کنکور خودم میام چون تجربه هایی زیادی دارم🌈

      دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      5
      • MAHAkM آفلاین
        MAHAkM آفلاین
        MAHAk
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #3

        دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @خانوم-وكيل gol narges my name sandiii پیروز @هرکی دلش خاست😹 🌈

        دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        3
        • unlimitedU آفلاین
          unlimitedU آفلاین
          unlimited
          تجربی
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #4

          سلام تاپیک هیجان انگیزیه😅 🤩 با اجازتون شروع کنندش باشم 🙋🏻 😌
          میخوام از یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیم که نمیدونم نجات پیدا کردنم معجزه بود یا سوء تفاهم😐🤣 براتون بگم : این ماجرای نفس گیر😥 برمیگرده به یکی از وحشتناک ترین سوتیایی که تا حالا دادم و حتی تا مدتها دوست نداشتم دربارش با کسی صحبت کنم🙄😂 اما اینجا میخوام با شجاعت دربارش بگم😐 البته بگماا قهرمانی در کار نیست😑 فقط درس زندگی گرفتم از ماجرا👌🏻
          من یه بار حواسم نبود دیدم یه شیشه که فکر میکردم توش شربته رو میزمونه فکر کنم تشنمم بود با چه اشتیاقی نصفشو سر کشیدم ...دیدم خیییــلی تلخـه🤢 شیشه رو برگردوندم ، دیدم الکل بوده اونم از نوع متانولش😐 یه جمله نوشته بود 😰 😰 : از نوشیدن این مایع %(#ff0000)[جدا] خود داری شود نوشیدن این مایع باعث مرگ و کوری میشود (بعدم نوشته بود دور از دسترس اطفال قرار گیرد😏) تازه از این علامتام👈🏻 ☠ بزرگ کنارش کشیده بود😫
          خلاصه اونجا بود که کل زندگیم جلو چشمم مرور شد 😔 حتی فکرشم نمیکردم قرار باشه این پایان من باشه🤔 به این زوودی تو این سن و سال (16 سالم بود😄 ) جوون مرگ بشم بعدم علتم مرگم این باشه😐
          شاید خنده دار به نظر بیاد ولی اون موقع باورم شده بود هیچ راهی برای برگشت وجود نداره حتی فکر میکردم به ساعت نمیکشه😂 اما ترجیح میدادم بمیرم ولی کور نشم چون اون موقع بود که تازه فهمیدم از نعمت بیناییم اون طور که باید استفاده نکردم و نمیتونم با نداشتنش وجدانمو قانع کنم که تا اون موقع ازش درست استفاده کرده بودم😢 ، جالبتر اینکه اون روز با مامانم دعوام شده بود و از یه طرفم اعصابم بابت یه سری مسائل داغون بود و به خودم میگفتم من چقدر بدبختم کاش بمیرم راحت شم🤦🏻♀ 😆 ولی اون موقع فهمیدم نباید این حرفو میزدم چون من خیلی چیزایی نداشتم که برای از دست دادنشونون نگران بودم😞 هنوز کلییی امید و آرزو و راه نرفته داشتم اصلا باید از خیلیا از جمله مامانم خصوصا بابت اون روز حلالیت میگرفتم🙏🏻 ولی تقریبا شب بود و شاید حتی نمیشد به کسی زنگ زد و ازشون دلجویی کرد فقط و فقط از خدا خواستم کسایی که از دستم به نحوی ناراحت شدن منو ببخشن😖 حتی دعا میکردم کسی نفهمه علت مرگم چی بوده😑☹ برای همین به مامان و بابامم چیزی نگفتم که با این کار وحشتناک من سکته نکنن حداقل چون میگفتم دیگه کاری از دست کسی بر نمیاد جز خود خدا👆🏻 ✨... زمان خیییلی سخت میگذشت و من نمیدونستم چطوری قراره با همه چیزایی که یه عمر قدرشونو نمیدونستم خداحافظی کنم.اون روز تا چن ساعت تا قبلش همه حقا رو به خودم میدادم ولی اون موقع بود که فهمیدم من خیلی تند رفتم...به اشتباهاتم پی بردم ، به قضاوتام یا حتی مسئولیتام ، به کارایی که باید انجام می دادم و انجام ندادم و یا حتی به کارایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم😕 خیلی سردرگم بودم😵 انگار همه دنیا دور سرم میچرخید ، دست و پام سرد شده بود ، بغض گلومو گرفته بود . خییلی خدا رو التماس میکردم که کمکم کنه♥ چون تنها راه نجات رو فقط خودش می دیدم...(و مطمئنم که کمکم کرد چون اون لحظه خیلی بیشتر حضورشو حس کردم💖 و انگار یه آرامش عجیبی گرفتم🙂 😇) ...
          .
          .
          .
          .
          .
          البته بماند که بعد فهمیدم تاریخ الکلهه هم گذشته بود یا فکر کنم از نوع تقلبیش بود😐 هرچند هنوز شک دارم چون من فقط سعی کردم با آب خوردن خیییلی زیاد خودمو نجات بدم🤣🤣 ولی معجزه 💫 یا یه سوء تفاهم ساده😝 هرچی اسمشو میشه گذاشت مهم اینه که اطمینان دارم همچین اتفاقی برای زندگیم لازم بود☺ اصلا ضروری بود... خیلی چیزا از همون لحظات یاد گرفتم حتی تا هفته ها و ماه ها باور نمیکردم سالمم و دارم رو پاهای خودم راه میرم و همش منتظر بودم یه اتفاق غیر منتظره ای دیر یا زود بیفته و همین باعث شد یه مدت خیلی بیشتر از قبل مراقب رفتارم باشم. این تاپیکم باعث شد من یاد این ماجرا بیفتم و یکم تو رفتارام تجدید نظر کنم😁

          🟣🔵🟢🟡🟠🔴برو جایی که رویاهـ❤ـات تو رو میبرن🔴🟠🟡🟢🔵🟣

          MAHAkM مليكابانوم 2 پاسخ آخرین پاسخ
          8
          • unlimitedU unlimited

            سلام تاپیک هیجان انگیزیه😅 🤩 با اجازتون شروع کنندش باشم 🙋🏻 😌
            میخوام از یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیم که نمیدونم نجات پیدا کردنم معجزه بود یا سوء تفاهم😐🤣 براتون بگم : این ماجرای نفس گیر😥 برمیگرده به یکی از وحشتناک ترین سوتیایی که تا حالا دادم و حتی تا مدتها دوست نداشتم دربارش با کسی صحبت کنم🙄😂 اما اینجا میخوام با شجاعت دربارش بگم😐 البته بگماا قهرمانی در کار نیست😑 فقط درس زندگی گرفتم از ماجرا👌🏻
            من یه بار حواسم نبود دیدم یه شیشه که فکر میکردم توش شربته رو میزمونه فکر کنم تشنمم بود با چه اشتیاقی نصفشو سر کشیدم ...دیدم خیییــلی تلخـه🤢 شیشه رو برگردوندم ، دیدم الکل بوده اونم از نوع متانولش😐 یه جمله نوشته بود 😰 😰 : از نوشیدن این مایع %(#ff0000)[جدا] خود داری شود نوشیدن این مایع باعث مرگ و کوری میشود (بعدم نوشته بود دور از دسترس اطفال قرار گیرد😏) تازه از این علامتام👈🏻 ☠ بزرگ کنارش کشیده بود😫
            خلاصه اونجا بود که کل زندگیم جلو چشمم مرور شد 😔 حتی فکرشم نمیکردم قرار باشه این پایان من باشه🤔 به این زوودی تو این سن و سال (16 سالم بود😄 ) جوون مرگ بشم بعدم علتم مرگم این باشه😐
            شاید خنده دار به نظر بیاد ولی اون موقع باورم شده بود هیچ راهی برای برگشت وجود نداره حتی فکر میکردم به ساعت نمیکشه😂 اما ترجیح میدادم بمیرم ولی کور نشم چون اون موقع بود که تازه فهمیدم از نعمت بیناییم اون طور که باید استفاده نکردم و نمیتونم با نداشتنش وجدانمو قانع کنم که تا اون موقع ازش درست استفاده کرده بودم😢 ، جالبتر اینکه اون روز با مامانم دعوام شده بود و از یه طرفم اعصابم بابت یه سری مسائل داغون بود و به خودم میگفتم من چقدر بدبختم کاش بمیرم راحت شم🤦🏻♀ 😆 ولی اون موقع فهمیدم نباید این حرفو میزدم چون من خیلی چیزایی نداشتم که برای از دست دادنشونون نگران بودم😞 هنوز کلییی امید و آرزو و راه نرفته داشتم اصلا باید از خیلیا از جمله مامانم خصوصا بابت اون روز حلالیت میگرفتم🙏🏻 ولی تقریبا شب بود و شاید حتی نمیشد به کسی زنگ زد و ازشون دلجویی کرد فقط و فقط از خدا خواستم کسایی که از دستم به نحوی ناراحت شدن منو ببخشن😖 حتی دعا میکردم کسی نفهمه علت مرگم چی بوده😑☹ برای همین به مامان و بابامم چیزی نگفتم که با این کار وحشتناک من سکته نکنن حداقل چون میگفتم دیگه کاری از دست کسی بر نمیاد جز خود خدا👆🏻 ✨... زمان خیییلی سخت میگذشت و من نمیدونستم چطوری قراره با همه چیزایی که یه عمر قدرشونو نمیدونستم خداحافظی کنم.اون روز تا چن ساعت تا قبلش همه حقا رو به خودم میدادم ولی اون موقع بود که فهمیدم من خیلی تند رفتم...به اشتباهاتم پی بردم ، به قضاوتام یا حتی مسئولیتام ، به کارایی که باید انجام می دادم و انجام ندادم و یا حتی به کارایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم😕 خیلی سردرگم بودم😵 انگار همه دنیا دور سرم میچرخید ، دست و پام سرد شده بود ، بغض گلومو گرفته بود . خییلی خدا رو التماس میکردم که کمکم کنه♥ چون تنها راه نجات رو فقط خودش می دیدم...(و مطمئنم که کمکم کرد چون اون لحظه خیلی بیشتر حضورشو حس کردم💖 و انگار یه آرامش عجیبی گرفتم🙂 😇) ...
            .
            .
            .
            .
            .
            البته بماند که بعد فهمیدم تاریخ الکلهه هم گذشته بود یا فکر کنم از نوع تقلبیش بود😐 هرچند هنوز شک دارم چون من فقط سعی کردم با آب خوردن خیییلی زیاد خودمو نجات بدم🤣🤣 ولی معجزه 💫 یا یه سوء تفاهم ساده😝 هرچی اسمشو میشه گذاشت مهم اینه که اطمینان دارم همچین اتفاقی برای زندگیم لازم بود☺ اصلا ضروری بود... خیلی چیزا از همون لحظات یاد گرفتم حتی تا هفته ها و ماه ها باور نمیکردم سالمم و دارم رو پاهای خودم راه میرم و همش منتظر بودم یه اتفاق غیر منتظره ای دیر یا زود بیفته و همین باعث شد یه مدت خیلی بیشتر از قبل مراقب رفتارم باشم. این تاپیکم باعث شد من یاد این ماجرا بیفتم و یکم تو رفتارام تجدید نظر کنم😁

            MAHAkM آفلاین
            MAHAkM آفلاین
            MAHAk
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #5

            unlimited در ماه عسل ماهکِ آلا🌟 گفته است:

            سلام تاپیک هیجان انگیزیه😅 🤩 با اجازتون شروع کنندش باشم 🙋🏻 😌
            میخوام از یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیم که نمیدونم نجات پیدا کردنم معجزه بود یا سوء تفاهم😐🤣 براتون بگم : این ماجرای نفس گیر😥 برمیگرده به یکی از وحشتناک ترین سوتیایی که تا حالا دادم و حتی تا مدتها دوست نداشتم دربارش با کسی صحبت کنم🙄😂 اما اینجا میخوام با شجاعت دربارش بگم😐 البته بگماا قهرمانی در کار نیست😑 فقط درس زندگی گرفتم از ماجرا👌🏻
            من یه بار حواسم نبود دیدم یه شیشه که فکر میکردم توش شربته رو میزمونه فکر کنم تشنمم بود با چه اشتیاقی نصفشو سر کشیدم ...دیدم خیییــلی تلخـه🤢 شیشه رو برگردوندم ، دیدم الکل بوده اونم از نوع متانولش😐 یه جمله نوشته بود 😰 😰 : از نوشیدن این مایع %(#ff0000)[جدا] خود داری شود نوشیدن این مایع باعث مرگ و کوری میشود (بعدم نوشته بود دور از دسترس اطفال قرار گیرد😏) تازه از این علامتام👈🏻 ☠ بزرگ کنارش کشیده بود😫
            خلاصه اونجا بود که کل زندگیم جلو چشمم مرور شد 😔 حتی فکرشم نمیکردم قرار باشه این پایان من باشه🤔 به این زوودی تو این سن و سال (16 سالم بود😄 ) جوون مرگ بشم بعدم علتم مرگم این باشه😐
            شاید خنده دار به نظر بیاد ولی اون موقع باورم شده بود هیچ راهی برای برگشت وجود نداره حتی فکر میکردم به ساعت نمیکشه😂 اما ترجیح میدادم بمیرم ولی کور نشم چون اون موقع بود که تازه فهمیدم از نعمت بیناییم اون طور که باید استفاده نکردم و نمیتونم با نداشتنش وجدانمو قانع کنم که تا اون موقع ازش درست استفاده کرده بودم😢 ، جالبتر اینکه اون روز با مامانم دعوام شده بود و از یه طرفم اعصابم بابت یه سری مسائل داغون بود و به خودم میگفتم من چقدر بدبختم کاش بمیرم راحت شم🤦🏻♀ 😆 ولی اون موقع فهمیدم نباید این حرفو میزدم چون من خیلی چیزایی نداشتم که برای از دست دادنشونون نگران بودم😞 هنوز کلییی امید و آرزو و راه نرفته داشتم اصلا باید از خیلیا از جمله مامانم خصوصا بابت اون روز حلالیت میگرفتم🙏🏻 ولی تقریبا شب بود و شاید حتی نمیشد به کسی زنگ زد و ازشون دلجویی کرد فقط و فقط از خدا خواستم کسایی که از دستم به نحوی ناراحت شدن منو ببخشن😖 حتی دعا میکردم کسی نفهمه علت مرگم چی بوده😑☹ برای همین به مامان و بابامم چیزی نگفتم که با این کار وحشتناک من سکته نکنن حداقل چون میگفتم دیگه کاری از دست کسی بر نمیاد جز خود خدا👆🏻 ✨... زمان خیییلی سخت میگذشت و من نمیدونستم چطوری قراره با همه چیزایی که یه عمر قدرشونو نمیدونستم خداحافظی کنم.اون روز تا چن ساعت تا قبلش همه حقا رو به خودم میدادم ولی اون موقع بود که فهمیدم من خیلی تند رفتم...به اشتباهاتم پی بردم ، به قضاوتام یا حتی مسئولیتام ، به کارایی که باید انجام می دادم و انجام ندادم و یا حتی به کارایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم😕 خیلی سردرگم بودم😵 انگار همه دنیا دور سرم میچرخید ، دست و پام سرد شده بود ، بغض گلومو گرفته بود . خییلی خدا رو التماس میکردم که کمکم کنه♥ چون تنها راه نجات رو فقط خودش می دیدم...(و مطمئنم که کمکم کرد چون اون لحظه خیلی بیشتر حضورشو حس کردم💖 و انگار یه آرامش عجیبی گرفتم🙂 😇) ...
            .
            .
            .
            .
            .
            البته بماند که بعد فهمیدم تاریخ الکلهه هم گذشته بود یا فکر کنم از نوع تقلبیش بود😐 هرچند هنوز شک دارم چون من فقط سعی کردم با آب خوردن خیییلی زیاد خودمو نجات بدم🤣🤣 ولی معجزه 💫 یا یه سوء تفاهم ساده😝 هرچی اسمشو میشه گذاشت مهم اینه که اطمینان دارم همچین اتفاقی برای زندگیم لازم بود☺ اصلا ضروری بود... خیلی چیزا از همون لحظات یاد گرفتم حتی تا هفته ها و ماه ها باور نمیکردم سالمم و دارم رو پاهای خودم راه میرم و همش منتظر بودم یه اتفاق غیر منتظره ای دیر یا زود بیفته و همین باعث شد یه مدت خیلی بیشتر از قبل مراقب رفتارم باشم. این تاپیکم باعث شد من یاد این ماجرا بیفتم و یکم تو رفتارام تجدید نظر کنم😁

            سسلام عزیزم🌈 اختیار دارید بانو🌈 میگن همیشه جوری زندگی کن که فکر کنی امروز دیگه زندگیت تموم میشه و شاید یه ثانیه دیگه زنده نباشی اونوقته که قدر تموم داشته هات رو میدونی و بیخیال نداشته هات میشی و لذت میبری✨ من خودم هر وقت یاده این جمله میفتم با هرکی که قهر کردم آشتی میکنم😹 ممنون ک وقت گذاشتی و نوشتی عزیز جان💚

            دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

            unlimitedU 1 پاسخ آخرین پاسخ
            5
            • MAHAkM MAHAk

              unlimited در ماه عسل ماهکِ آلا🌟 گفته است:

              سلام تاپیک هیجان انگیزیه😅 🤩 با اجازتون شروع کنندش باشم 🙋🏻 😌
              میخوام از یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیم که نمیدونم نجات پیدا کردنم معجزه بود یا سوء تفاهم😐🤣 براتون بگم : این ماجرای نفس گیر😥 برمیگرده به یکی از وحشتناک ترین سوتیایی که تا حالا دادم و حتی تا مدتها دوست نداشتم دربارش با کسی صحبت کنم🙄😂 اما اینجا میخوام با شجاعت دربارش بگم😐 البته بگماا قهرمانی در کار نیست😑 فقط درس زندگی گرفتم از ماجرا👌🏻
              من یه بار حواسم نبود دیدم یه شیشه که فکر میکردم توش شربته رو میزمونه فکر کنم تشنمم بود با چه اشتیاقی نصفشو سر کشیدم ...دیدم خیییــلی تلخـه🤢 شیشه رو برگردوندم ، دیدم الکل بوده اونم از نوع متانولش😐 یه جمله نوشته بود 😰 😰 : از نوشیدن این مایع %(#ff0000)[جدا] خود داری شود نوشیدن این مایع باعث مرگ و کوری میشود (بعدم نوشته بود دور از دسترس اطفال قرار گیرد😏) تازه از این علامتام👈🏻 ☠ بزرگ کنارش کشیده بود😫
              خلاصه اونجا بود که کل زندگیم جلو چشمم مرور شد 😔 حتی فکرشم نمیکردم قرار باشه این پایان من باشه🤔 به این زوودی تو این سن و سال (16 سالم بود😄 ) جوون مرگ بشم بعدم علتم مرگم این باشه😐
              شاید خنده دار به نظر بیاد ولی اون موقع باورم شده بود هیچ راهی برای برگشت وجود نداره حتی فکر میکردم به ساعت نمیکشه😂 اما ترجیح میدادم بمیرم ولی کور نشم چون اون موقع بود که تازه فهمیدم از نعمت بیناییم اون طور که باید استفاده نکردم و نمیتونم با نداشتنش وجدانمو قانع کنم که تا اون موقع ازش درست استفاده کرده بودم😢 ، جالبتر اینکه اون روز با مامانم دعوام شده بود و از یه طرفم اعصابم بابت یه سری مسائل داغون بود و به خودم میگفتم من چقدر بدبختم کاش بمیرم راحت شم🤦🏻♀ 😆 ولی اون موقع فهمیدم نباید این حرفو میزدم چون من خیلی چیزایی نداشتم که برای از دست دادنشونون نگران بودم😞 هنوز کلییی امید و آرزو و راه نرفته داشتم اصلا باید از خیلیا از جمله مامانم خصوصا بابت اون روز حلالیت میگرفتم🙏🏻 ولی تقریبا شب بود و شاید حتی نمیشد به کسی زنگ زد و ازشون دلجویی کرد فقط و فقط از خدا خواستم کسایی که از دستم به نحوی ناراحت شدن منو ببخشن😖 حتی دعا میکردم کسی نفهمه علت مرگم چی بوده😑☹ برای همین به مامان و بابامم چیزی نگفتم که با این کار وحشتناک من سکته نکنن حداقل چون میگفتم دیگه کاری از دست کسی بر نمیاد جز خود خدا👆🏻 ✨... زمان خیییلی سخت میگذشت و من نمیدونستم چطوری قراره با همه چیزایی که یه عمر قدرشونو نمیدونستم خداحافظی کنم.اون روز تا چن ساعت تا قبلش همه حقا رو به خودم میدادم ولی اون موقع بود که فهمیدم من خیلی تند رفتم...به اشتباهاتم پی بردم ، به قضاوتام یا حتی مسئولیتام ، به کارایی که باید انجام می دادم و انجام ندادم و یا حتی به کارایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم😕 خیلی سردرگم بودم😵 انگار همه دنیا دور سرم میچرخید ، دست و پام سرد شده بود ، بغض گلومو گرفته بود . خییلی خدا رو التماس میکردم که کمکم کنه♥ چون تنها راه نجات رو فقط خودش می دیدم...(و مطمئنم که کمکم کرد چون اون لحظه خیلی بیشتر حضورشو حس کردم💖 و انگار یه آرامش عجیبی گرفتم🙂 😇) ...
              .
              .
              .
              .
              .
              البته بماند که بعد فهمیدم تاریخ الکلهه هم گذشته بود یا فکر کنم از نوع تقلبیش بود😐 هرچند هنوز شک دارم چون من فقط سعی کردم با آب خوردن خیییلی زیاد خودمو نجات بدم🤣🤣 ولی معجزه 💫 یا یه سوء تفاهم ساده😝 هرچی اسمشو میشه گذاشت مهم اینه که اطمینان دارم همچین اتفاقی برای زندگیم لازم بود☺ اصلا ضروری بود... خیلی چیزا از همون لحظات یاد گرفتم حتی تا هفته ها و ماه ها باور نمیکردم سالمم و دارم رو پاهای خودم راه میرم و همش منتظر بودم یه اتفاق غیر منتظره ای دیر یا زود بیفته و همین باعث شد یه مدت خیلی بیشتر از قبل مراقب رفتارم باشم. این تاپیکم باعث شد من یاد این ماجرا بیفتم و یکم تو رفتارام تجدید نظر کنم😁

              سسلام عزیزم🌈 اختیار دارید بانو🌈 میگن همیشه جوری زندگی کن که فکر کنی امروز دیگه زندگیت تموم میشه و شاید یه ثانیه دیگه زنده نباشی اونوقته که قدر تموم داشته هات رو میدونی و بیخیال نداشته هات میشی و لذت میبری✨ من خودم هر وقت یاده این جمله میفتم با هرکی که قهر کردم آشتی میکنم😹 ممنون ک وقت گذاشتی و نوشتی عزیز جان💚

              unlimitedU آفلاین
              unlimitedU آفلاین
              unlimited
              تجربی
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #6

              MAHAk
              👌🏻 👌🏻 کاملا درسته😌 خواهش عزیزم🌹

              🟣🔵🟢🟡🟠🔴برو جایی که رویاهـ❤ـات تو رو میبرن🔴🟠🟡🟢🔵🟣

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • پیروزپ آفلاین
                پیروزپ آفلاین
                پیروز
                دانشجویان پیراپزشکی دانشجویان درس خون
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #7

                سلام
                من وقتی کلاس نهم بودم یه معلم ریاضی فوق العاده داشتم به اسم خانم مقدسی💖 که با تک تک دانش آموزا رابطه دوستانه برقرار میکرد
                منی که تقریبا با ریاضی قهر بودم تازه فمیدم ریاضی چه نعمتیه
                خلاصه انقدر با هم دوست شدیم که کتاب رد و بدل میکردیم و کلی حرف میزدیم با هم بعدش پیشنهاد داد ک بیشتر درس بخونم تا تیزهوشان قبول شم منم که عاشقش بودم گفتم چشم
                درس خوندمو شدم بچه ترکتور خون مدرسه🚜
                اون سال بین یه جمعیت زیاد تک رقمی شدم و در حالی ک تیزهوشان فقط 10 نفر میخواست قبول شدم
                البته جاتون خالی انقدر معلم ریاضی امسالم بد بود(آقای ف. ع) که تلافی نهمو سرم دراورد😒

                قوی باش مثل یک لبخند،پر از بغض🙂

                MAHAkM پیروزپ 2 پاسخ آخرین پاسخ
                5
                • پیروزپ پیروز

                  سلام
                  من وقتی کلاس نهم بودم یه معلم ریاضی فوق العاده داشتم به اسم خانم مقدسی💖 که با تک تک دانش آموزا رابطه دوستانه برقرار میکرد
                  منی که تقریبا با ریاضی قهر بودم تازه فمیدم ریاضی چه نعمتیه
                  خلاصه انقدر با هم دوست شدیم که کتاب رد و بدل میکردیم و کلی حرف میزدیم با هم بعدش پیشنهاد داد ک بیشتر درس بخونم تا تیزهوشان قبول شم منم که عاشقش بودم گفتم چشم
                  درس خوندمو شدم بچه ترکتور خون مدرسه🚜
                  اون سال بین یه جمعیت زیاد تک رقمی شدم و در حالی ک تیزهوشان فقط 10 نفر میخواست قبول شدم
                  البته جاتون خالی انقدر معلم ریاضی امسالم بد بود(آقای ف. ع) که تلافی نهمو سرم دراورد😒

                  MAHAkM آفلاین
                  MAHAkM آفلاین
                  MAHAk
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #8

                  پیروز تشکر ویژه از خانوم مقدسی عزیز و دوست داشتنی خدا حفظشون کنه 🌺 💚 و یه در😂 خواست ویژه از آقای ف ع برای خوب بودنشون😂 مرسی که وقت گذاشتی عزیز جان💚

                  دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

                  پیروزپ 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  3
                  • MAHAkM MAHAk

                    پیروز تشکر ویژه از خانوم مقدسی عزیز و دوست داشتنی خدا حفظشون کنه 🌺 💚 و یه در😂 خواست ویژه از آقای ف ع برای خوب بودنشون😂 مرسی که وقت گذاشتی عزیز جان💚

                    پیروزپ آفلاین
                    پیروزپ آفلاین
                    پیروز
                    دانشجویان پیراپزشکی دانشجویان درس خون
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #9

                    MAHAk خواهش میکنم🌺

                    قوی باش مثل یک لبخند،پر از بغض🙂

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    3
                    • MAHAkM آفلاین
                      MAHAkM آفلاین
                      MAHAk
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #10

                      فارغ-التحصیلان-آلاء

                      دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      2
                      • unlimitedU unlimited

                        سلام تاپیک هیجان انگیزیه😅 🤩 با اجازتون شروع کنندش باشم 🙋🏻 😌
                        میخوام از یکی از عجیب ترین اتفاقات زندگیم که نمیدونم نجات پیدا کردنم معجزه بود یا سوء تفاهم😐🤣 براتون بگم : این ماجرای نفس گیر😥 برمیگرده به یکی از وحشتناک ترین سوتیایی که تا حالا دادم و حتی تا مدتها دوست نداشتم دربارش با کسی صحبت کنم🙄😂 اما اینجا میخوام با شجاعت دربارش بگم😐 البته بگماا قهرمانی در کار نیست😑 فقط درس زندگی گرفتم از ماجرا👌🏻
                        من یه بار حواسم نبود دیدم یه شیشه که فکر میکردم توش شربته رو میزمونه فکر کنم تشنمم بود با چه اشتیاقی نصفشو سر کشیدم ...دیدم خیییــلی تلخـه🤢 شیشه رو برگردوندم ، دیدم الکل بوده اونم از نوع متانولش😐 یه جمله نوشته بود 😰 😰 : از نوشیدن این مایع %(#ff0000)[جدا] خود داری شود نوشیدن این مایع باعث مرگ و کوری میشود (بعدم نوشته بود دور از دسترس اطفال قرار گیرد😏) تازه از این علامتام👈🏻 ☠ بزرگ کنارش کشیده بود😫
                        خلاصه اونجا بود که کل زندگیم جلو چشمم مرور شد 😔 حتی فکرشم نمیکردم قرار باشه این پایان من باشه🤔 به این زوودی تو این سن و سال (16 سالم بود😄 ) جوون مرگ بشم بعدم علتم مرگم این باشه😐
                        شاید خنده دار به نظر بیاد ولی اون موقع باورم شده بود هیچ راهی برای برگشت وجود نداره حتی فکر میکردم به ساعت نمیکشه😂 اما ترجیح میدادم بمیرم ولی کور نشم چون اون موقع بود که تازه فهمیدم از نعمت بیناییم اون طور که باید استفاده نکردم و نمیتونم با نداشتنش وجدانمو قانع کنم که تا اون موقع ازش درست استفاده کرده بودم😢 ، جالبتر اینکه اون روز با مامانم دعوام شده بود و از یه طرفم اعصابم بابت یه سری مسائل داغون بود و به خودم میگفتم من چقدر بدبختم کاش بمیرم راحت شم🤦🏻♀ 😆 ولی اون موقع فهمیدم نباید این حرفو میزدم چون من خیلی چیزایی نداشتم که برای از دست دادنشونون نگران بودم😞 هنوز کلییی امید و آرزو و راه نرفته داشتم اصلا باید از خیلیا از جمله مامانم خصوصا بابت اون روز حلالیت میگرفتم🙏🏻 ولی تقریبا شب بود و شاید حتی نمیشد به کسی زنگ زد و ازشون دلجویی کرد فقط و فقط از خدا خواستم کسایی که از دستم به نحوی ناراحت شدن منو ببخشن😖 حتی دعا میکردم کسی نفهمه علت مرگم چی بوده😑☹ برای همین به مامان و بابامم چیزی نگفتم که با این کار وحشتناک من سکته نکنن حداقل چون میگفتم دیگه کاری از دست کسی بر نمیاد جز خود خدا👆🏻 ✨... زمان خیییلی سخت میگذشت و من نمیدونستم چطوری قراره با همه چیزایی که یه عمر قدرشونو نمیدونستم خداحافظی کنم.اون روز تا چن ساعت تا قبلش همه حقا رو به خودم میدادم ولی اون موقع بود که فهمیدم من خیلی تند رفتم...به اشتباهاتم پی بردم ، به قضاوتام یا حتی مسئولیتام ، به کارایی که باید انجام می دادم و انجام ندادم و یا حتی به کارایی که نباید انجام میدادم و انجام دادم😕 خیلی سردرگم بودم😵 انگار همه دنیا دور سرم میچرخید ، دست و پام سرد شده بود ، بغض گلومو گرفته بود . خییلی خدا رو التماس میکردم که کمکم کنه♥ چون تنها راه نجات رو فقط خودش می دیدم...(و مطمئنم که کمکم کرد چون اون لحظه خیلی بیشتر حضورشو حس کردم💖 و انگار یه آرامش عجیبی گرفتم🙂 😇) ...
                        .
                        .
                        .
                        .
                        .
                        البته بماند که بعد فهمیدم تاریخ الکلهه هم گذشته بود یا فکر کنم از نوع تقلبیش بود😐 هرچند هنوز شک دارم چون من فقط سعی کردم با آب خوردن خیییلی زیاد خودمو نجات بدم🤣🤣 ولی معجزه 💫 یا یه سوء تفاهم ساده😝 هرچی اسمشو میشه گذاشت مهم اینه که اطمینان دارم همچین اتفاقی برای زندگیم لازم بود☺ اصلا ضروری بود... خیلی چیزا از همون لحظات یاد گرفتم حتی تا هفته ها و ماه ها باور نمیکردم سالمم و دارم رو پاهای خودم راه میرم و همش منتظر بودم یه اتفاق غیر منتظره ای دیر یا زود بیفته و همین باعث شد یه مدت خیلی بیشتر از قبل مراقب رفتارم باشم. این تاپیکم باعث شد من یاد این ماجرا بیفتم و یکم تو رفتارام تجدید نظر کنم😁

                        مليكابانوم آفلاین
                        مليكابانوم آفلاین
                        مليكابانو
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #11

                        unlimited من پستتو واسه مامانمم خوندم خيلي عالي بود

                        🍉

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        5
                        • مليكابانوم آفلاین
                          مليكابانوم آفلاین
                          مليكابانو
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #12

                          نهم كه بودم دقيقا همين موقعا بود كه يه شب خيلي وحشتناكو پشت سر گذاشتم
                          يه دوستي داشتم كه هنوزم باهاش در ارتباطيم و يكي از صميمي ترين دوستامه طوري كه با هم ديگه تغيير كرديم توي عقايدمون .يه كار اشتباهي انجام داده بود و انقدر خودشو باخته بود كه يه شب ساعتاي ٨ حدودا يادمه سرشب بود به من پي ام داد گفت بيرونه گوشي دوستشم دستش بود توضيح داده بود با دوستش كلاس زبانه و از اونجا برنميگرده خونه 😑 كلاسش ساعت ٨/٥ شروع ميشد ميدونستم تا اون ساعت خودمو نرسونم بهش ديگه دسترسي ندارم بهش چون با گوشي مامانش باهام در ارتباط بود هميشه حرفامون تو مدرسه يا تو راه برگشت بود . من اولش نگرفتم منظورشو فكر كردم ميگه ميخواد خونه كسي بره به مامان باباش خبر نده داشتم بد و بيراه بهش ميگفتم كه فهميدم خانوم قصد داره زندگيشو تموم كنه 😑 انقدر هول كردم كه شايد يكي دو دقيقه كپ كردم هيچ كاري انجام ندادم فكر ميكنم اون لحظه مثل ادمي بودم كه بهم خبر دادن دوستت از دنيا رفته. زدم زير گريه . خواهرم اون موقع نامزد داشت هنوز با ما زندگي ميكرد. به مامانم كه گفتم بايد برم گفت اين وقت شب اجازه نميدم تنها بري خواهرمم باهام اومد. اصن نفهميدم چطوري لباس پوشيديم چطوري رسيديم اونجا. به گوشي درستش زنگ زد خواهرم من كه اصن نميتونستم حرف بزنم اون بهش گفت به دوستم بگه بياد جلوي اموزشگاه ما تو ماشينيم. من با صندل رفته بودم 😂 نميتونستم پياده شم خيلي ضايع بود. بهش علامت داديم بياد تو ماشين. گفتم كلاستو امشب نرو با هم حرف بزنيم گفت برم از خانوم فلاني خدافظي كنم شايد ديگه نبينمش 😑 ولي هواهرم نذاشت فكر كنم گازشو گرفت رفت دقيق با جزئيات يادم نيست ولي يادمه نذاشت بره. اون شب تا ١٢ شب با هم بوديم . خواهرم با خونواده اش تماس گرفت كلي باهاشون حرف زد. مامانُ باباشم اصن روحشونم خبر نداشت😕 خواهرم فقط تماس گرفت گفت نياين دنبالش امشب با ماست جشن تولد مليكاس 😂 يادمه اين دروغشو 😂 اونا هم هي ميگفتن نه كلي اصرار كرد خواهرم. راضي كه شدن اومد نشست توي ماشين . من رفتم عقب شونه هاي دوستمو گرفتم گفتم بريم تولدمو جشن بگيريم گفت من زنده نميمونم ختي تولدتو ببينم 😞 زد زير گريه😥 يادمه كلي تو بغل هم گريه كرديم. خيلي باهم حرف زديم اونشب. بين حرفاي خواهرم يه حرفي بود كه هنوزم كه هنوزه واسم تكون دهنده اس. همسر خواهرم از پرسنل يكي از بيمارستاناي شهرمونه. خواهرم گفت يه روز يه حرفيو ازش شنيده كه مو به تنش سيخ شده. ميگفت توي اورژانس يه موردايي پيش ميومده كه طرف خودكشي كرده بوده و به يه وضعيت پزشكي ميرسيده كه ديگه كاري از دست كسي برنميومده و انگار همه منتظر بودن بميره 😰 بخدا الانم كه فكر ميكنم تنم ميلرزه كه دوست منم ممكن بود به اون حالت برسه. تو اون چند دقيقه مريضا التماس ميكردن كه برشون گردونن 😖 ميگفتن ما فقط برگرديم ديگه اين كارو تكرار نميكنيم 😥😥😥 خيلي برام سخته تصورش. روزاي بعد خيلي با دوستم سر اين حرف اجيم صحبت كرديم. اون شب دوستم رفت خونه و فقط چون دير اومده و قبلش باهاشون هماهنگ نكرده تولد ميره دعواش كردن😅 من چندين بار شده كه توي شرايط سختي بودم و اون لحظه رو تصور كردم و يادم اونده منم يه روز ميميرم بعدش خدا رو شكر كردم كه زنده ام تحمل همه چي واسم اسون تر شده.

                          🍉

                          MAHAkM unlimitedU 2 پاسخ آخرین پاسخ
                          7
                          • مليكابانوم مليكابانو

                            نهم كه بودم دقيقا همين موقعا بود كه يه شب خيلي وحشتناكو پشت سر گذاشتم
                            يه دوستي داشتم كه هنوزم باهاش در ارتباطيم و يكي از صميمي ترين دوستامه طوري كه با هم ديگه تغيير كرديم توي عقايدمون .يه كار اشتباهي انجام داده بود و انقدر خودشو باخته بود كه يه شب ساعتاي ٨ حدودا يادمه سرشب بود به من پي ام داد گفت بيرونه گوشي دوستشم دستش بود توضيح داده بود با دوستش كلاس زبانه و از اونجا برنميگرده خونه 😑 كلاسش ساعت ٨/٥ شروع ميشد ميدونستم تا اون ساعت خودمو نرسونم بهش ديگه دسترسي ندارم بهش چون با گوشي مامانش باهام در ارتباط بود هميشه حرفامون تو مدرسه يا تو راه برگشت بود . من اولش نگرفتم منظورشو فكر كردم ميگه ميخواد خونه كسي بره به مامان باباش خبر نده داشتم بد و بيراه بهش ميگفتم كه فهميدم خانوم قصد داره زندگيشو تموم كنه 😑 انقدر هول كردم كه شايد يكي دو دقيقه كپ كردم هيچ كاري انجام ندادم فكر ميكنم اون لحظه مثل ادمي بودم كه بهم خبر دادن دوستت از دنيا رفته. زدم زير گريه . خواهرم اون موقع نامزد داشت هنوز با ما زندگي ميكرد. به مامانم كه گفتم بايد برم گفت اين وقت شب اجازه نميدم تنها بري خواهرمم باهام اومد. اصن نفهميدم چطوري لباس پوشيديم چطوري رسيديم اونجا. به گوشي درستش زنگ زد خواهرم من كه اصن نميتونستم حرف بزنم اون بهش گفت به دوستم بگه بياد جلوي اموزشگاه ما تو ماشينيم. من با صندل رفته بودم 😂 نميتونستم پياده شم خيلي ضايع بود. بهش علامت داديم بياد تو ماشين. گفتم كلاستو امشب نرو با هم حرف بزنيم گفت برم از خانوم فلاني خدافظي كنم شايد ديگه نبينمش 😑 ولي هواهرم نذاشت فكر كنم گازشو گرفت رفت دقيق با جزئيات يادم نيست ولي يادمه نذاشت بره. اون شب تا ١٢ شب با هم بوديم . خواهرم با خونواده اش تماس گرفت كلي باهاشون حرف زد. مامانُ باباشم اصن روحشونم خبر نداشت😕 خواهرم فقط تماس گرفت گفت نياين دنبالش امشب با ماست جشن تولد مليكاس 😂 يادمه اين دروغشو 😂 اونا هم هي ميگفتن نه كلي اصرار كرد خواهرم. راضي كه شدن اومد نشست توي ماشين . من رفتم عقب شونه هاي دوستمو گرفتم گفتم بريم تولدمو جشن بگيريم گفت من زنده نميمونم ختي تولدتو ببينم 😞 زد زير گريه😥 يادمه كلي تو بغل هم گريه كرديم. خيلي باهم حرف زديم اونشب. بين حرفاي خواهرم يه حرفي بود كه هنوزم كه هنوزه واسم تكون دهنده اس. همسر خواهرم از پرسنل يكي از بيمارستاناي شهرمونه. خواهرم گفت يه روز يه حرفيو ازش شنيده كه مو به تنش سيخ شده. ميگفت توي اورژانس يه موردايي پيش ميومده كه طرف خودكشي كرده بوده و به يه وضعيت پزشكي ميرسيده كه ديگه كاري از دست كسي برنميومده و انگار همه منتظر بودن بميره 😰 بخدا الانم كه فكر ميكنم تنم ميلرزه كه دوست منم ممكن بود به اون حالت برسه. تو اون چند دقيقه مريضا التماس ميكردن كه برشون گردونن 😖 ميگفتن ما فقط برگرديم ديگه اين كارو تكرار نميكنيم 😥😥😥 خيلي برام سخته تصورش. روزاي بعد خيلي با دوستم سر اين حرف اجيم صحبت كرديم. اون شب دوستم رفت خونه و فقط چون دير اومده و قبلش باهاشون هماهنگ نكرده تولد ميره دعواش كردن😅 من چندين بار شده كه توي شرايط سختي بودم و اون لحظه رو تصور كردم و يادم اونده منم يه روز ميميرم بعدش خدا رو شكر كردم كه زنده ام تحمل همه چي واسم اسون تر شده.

                            MAHAkM آفلاین
                            MAHAkM آفلاین
                            MAHAk
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #13

                            @خانوم-وكيل🌸 مرسی ملیکای عزیزم🌈 ⭐ 🌈 💙

                            دَر حآلِ بآرگُذاری رویآهآی بُزُرگ

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            3
                            • مليكابانوم مليكابانو

                              نهم كه بودم دقيقا همين موقعا بود كه يه شب خيلي وحشتناكو پشت سر گذاشتم
                              يه دوستي داشتم كه هنوزم باهاش در ارتباطيم و يكي از صميمي ترين دوستامه طوري كه با هم ديگه تغيير كرديم توي عقايدمون .يه كار اشتباهي انجام داده بود و انقدر خودشو باخته بود كه يه شب ساعتاي ٨ حدودا يادمه سرشب بود به من پي ام داد گفت بيرونه گوشي دوستشم دستش بود توضيح داده بود با دوستش كلاس زبانه و از اونجا برنميگرده خونه 😑 كلاسش ساعت ٨/٥ شروع ميشد ميدونستم تا اون ساعت خودمو نرسونم بهش ديگه دسترسي ندارم بهش چون با گوشي مامانش باهام در ارتباط بود هميشه حرفامون تو مدرسه يا تو راه برگشت بود . من اولش نگرفتم منظورشو فكر كردم ميگه ميخواد خونه كسي بره به مامان باباش خبر نده داشتم بد و بيراه بهش ميگفتم كه فهميدم خانوم قصد داره زندگيشو تموم كنه 😑 انقدر هول كردم كه شايد يكي دو دقيقه كپ كردم هيچ كاري انجام ندادم فكر ميكنم اون لحظه مثل ادمي بودم كه بهم خبر دادن دوستت از دنيا رفته. زدم زير گريه . خواهرم اون موقع نامزد داشت هنوز با ما زندگي ميكرد. به مامانم كه گفتم بايد برم گفت اين وقت شب اجازه نميدم تنها بري خواهرمم باهام اومد. اصن نفهميدم چطوري لباس پوشيديم چطوري رسيديم اونجا. به گوشي درستش زنگ زد خواهرم من كه اصن نميتونستم حرف بزنم اون بهش گفت به دوستم بگه بياد جلوي اموزشگاه ما تو ماشينيم. من با صندل رفته بودم 😂 نميتونستم پياده شم خيلي ضايع بود. بهش علامت داديم بياد تو ماشين. گفتم كلاستو امشب نرو با هم حرف بزنيم گفت برم از خانوم فلاني خدافظي كنم شايد ديگه نبينمش 😑 ولي هواهرم نذاشت فكر كنم گازشو گرفت رفت دقيق با جزئيات يادم نيست ولي يادمه نذاشت بره. اون شب تا ١٢ شب با هم بوديم . خواهرم با خونواده اش تماس گرفت كلي باهاشون حرف زد. مامانُ باباشم اصن روحشونم خبر نداشت😕 خواهرم فقط تماس گرفت گفت نياين دنبالش امشب با ماست جشن تولد مليكاس 😂 يادمه اين دروغشو 😂 اونا هم هي ميگفتن نه كلي اصرار كرد خواهرم. راضي كه شدن اومد نشست توي ماشين . من رفتم عقب شونه هاي دوستمو گرفتم گفتم بريم تولدمو جشن بگيريم گفت من زنده نميمونم ختي تولدتو ببينم 😞 زد زير گريه😥 يادمه كلي تو بغل هم گريه كرديم. خيلي باهم حرف زديم اونشب. بين حرفاي خواهرم يه حرفي بود كه هنوزم كه هنوزه واسم تكون دهنده اس. همسر خواهرم از پرسنل يكي از بيمارستاناي شهرمونه. خواهرم گفت يه روز يه حرفيو ازش شنيده كه مو به تنش سيخ شده. ميگفت توي اورژانس يه موردايي پيش ميومده كه طرف خودكشي كرده بوده و به يه وضعيت پزشكي ميرسيده كه ديگه كاري از دست كسي برنميومده و انگار همه منتظر بودن بميره 😰 بخدا الانم كه فكر ميكنم تنم ميلرزه كه دوست منم ممكن بود به اون حالت برسه. تو اون چند دقيقه مريضا التماس ميكردن كه برشون گردونن 😖 ميگفتن ما فقط برگرديم ديگه اين كارو تكرار نميكنيم 😥😥😥 خيلي برام سخته تصورش. روزاي بعد خيلي با دوستم سر اين حرف اجيم صحبت كرديم. اون شب دوستم رفت خونه و فقط چون دير اومده و قبلش باهاشون هماهنگ نكرده تولد ميره دعواش كردن😅 من چندين بار شده كه توي شرايط سختي بودم و اون لحظه رو تصور كردم و يادم اونده منم يه روز ميميرم بعدش خدا رو شكر كردم كه زنده ام تحمل همه چي واسم اسون تر شده.

                              unlimitedU آفلاین
                              unlimitedU آفلاین
                              unlimited
                              تجربی
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #14

                              @خانوم-وكيل
                              واقعا تأمل برانگیزه 👏🏻 👏🏻 🌹

                              🟣🔵🟢🟡🟠🔴برو جایی که رویاهـ❤ـات تو رو میبرن🔴🟠🟡🟢🔵🟣

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              3
                              • پیروزپ پیروز

                                سلام
                                من وقتی کلاس نهم بودم یه معلم ریاضی فوق العاده داشتم به اسم خانم مقدسی💖 که با تک تک دانش آموزا رابطه دوستانه برقرار میکرد
                                منی که تقریبا با ریاضی قهر بودم تازه فمیدم ریاضی چه نعمتیه
                                خلاصه انقدر با هم دوست شدیم که کتاب رد و بدل میکردیم و کلی حرف میزدیم با هم بعدش پیشنهاد داد ک بیشتر درس بخونم تا تیزهوشان قبول شم منم که عاشقش بودم گفتم چشم
                                درس خوندمو شدم بچه ترکتور خون مدرسه🚜
                                اون سال بین یه جمعیت زیاد تک رقمی شدم و در حالی ک تیزهوشان فقط 10 نفر میخواست قبول شدم
                                البته جاتون خالی انقدر معلم ریاضی امسالم بد بود(آقای ف. ع) که تلافی نهمو سرم دراورد😒

                                پیروزپ آفلاین
                                پیروزپ آفلاین
                                پیروز
                                دانشجویان پیراپزشکی دانشجویان درس خون
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #15

                                @بیخیال در ماه عسل ماهکِ آلا🌟 گفته است:

                                سلام
                                من وقتی کلاس نهم بودم یه معلم ریاضی فوق العاده داشتم به اسم خانم مقدسی💖 که با تک تک دانش آموزا رابطه دوستانه برقرار میکرد
                                منی که تقریبا با ریاضی قهر بودم تازه فمیدم ریاضی چه نعمتیه
                                خلاصه انقدر با هم دوست شدیم که کتاب رد و بدل میکردیم و کلی حرف میزدیم با هم بعدش پیشنهاد داد ک بیشتر درس بخونم تا تیزهوشان قبول شم منم که عاشقش بودم گفتم چشم
                                درس خوندمو شدم بچه ترکتور خون مدرسه🚜
                                اون سال بین یه جمعیت زیاد تک رقمی شدم و در حالی ک تیزهوشان فقط 10 نفر میخواست قبول شدم
                                البته جاتون خالی انقدر معلم ریاضی امسالم بد بود(آقای ف. ع) که تلافی نهمو سرم دراورد😒

                                ببخشید همین جا میخوام حرفمو پس بگیرم من کم آقای (ف.ع)رو اذیت نکردم
                                بداموزی داره مگرنه میگفتم بدبخت چی از دستم کشید
                                آخی یکم از عذاب وجدانم کم شد

                                قوی باش مثل یک لبخند،پر از بغض🙂

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                3
                                پاسخ
                                • پاسخ به عنوان موضوع
                                وارد شوید تا پست بفرستید
                                • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                • بیشترین رای ها


                                • درون آمدن

                                • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                • اولین پست
                                  آخرین پست
                                0
                                • دسته‌بندی‌ها
                                • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                • جدیدترین پست ها
                                • برچسب‌ها
                                • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                • دوره‌های آلاء
                                • گروه‌ها
                                • راهنمای آلاخونه
                                  • معرفی آلاخونه
                                  • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                  • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                  • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                  • معرفی گروه‌ها
                                  • لینک‌های دسترسی سریع