-
نوشتهشده در ۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خشکید و کویر لوت شد دریامان
امروز بد و از آن بدتر فردامان
زین تیره دلان دیوصفت مشتی شمر
چون آخرت یزید شد دنیامان
(اخوان ثالث) -
خیرین کوچک دریا دلنوشتهشده در ۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حرفهــــا دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست
چــــه کنــم؟ حـرف دلــــــم را بزنــــم یا نزنــم؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیــــر قول دلــــــم آیا بزنــم یا نزنــم؟
گفته بودم کـه به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میــــوهی حوا بزنم یا نزنم ؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشـــم تمنا بزنــــم یا نزنــــم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنـــم یا نزنـــم؟ هـــا؟! بزنـــم یا نزنـــم؟(بگو دیگه لامصب :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: بوسه بر لب های سرخت بزنم یا نزنم!!؟
)
"قیصر امین پور" و "ع.ش"
-
نوشتهشده در ۳ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سايه شدم، و صدا كردم:
كو مرز پريدن ها، ديدن ها؟ كو اوج «نه من» ، دره «او» ؟و ندا آمد: لب بسته بپو.
مرغي رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهايي تنها باد!
دستم در كوه سحر «او»مي چيد، «او» مي چيد.
و ندا آمد: و هجومي از خورشيد.
از صخره شدم بالا. در هر گام، دنيايي تنهاتر، زيباتر.
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
آوازي از ره دور: جنگل ها مي خوانند؟
و ندا آمد: خلوت ها مي آيند.
و شياري ز هراس.
و ندا آمد: يادي بود، پيدا شد، پهنه چه زيبا شد!
« او» آمد، پرده ز هم وا بايد، درها هم.
و ندا آمد: پرها هم.#سهراب سپهری
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودی
چون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا
ابرت نبات بارد جورت حیات آرد
درد تو خوش گوارد تو درد را مپالا
ای عشق با توستم وز باده تو مستم
وز تو بلند و پستم وقت دنا تدلی
#مولانا جان -
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۷:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۷:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۷:۵۰ آخرین ویرایش توسط مبیناااااا انجام شده
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تـازه مــرا آشنا کندپاییز میرسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کنداو میرسد که از پس نه ماه انتظار
راز ِ درخت باغچـــه را برملا کنداو قول داده است که امسال از سفر
اندوههــای تازه بیــارد ، خـدا کنداو میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قـول داده است بـه قــولش وفا کندپاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کندشاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را بخاطر او جا به جا کندتقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کندخش خش ... ، صدای پای خزان است،
یک نفر در را بـــه روی حضــرت پاییــــز وا کند... -
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زیبا ترین شعری که دیدم و بهش هم رسیدم :
**تاتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد**
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز آی و
دلِ تنگِ مرا
مونسِ جان باش ...#حضرت_حافظ
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کودکیام را دوست داشتم
روزهایی که به جای دلم
سرِ زانوهایم زخم بود ...! -
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جرعه به جرعه میدهم
شعر به نوش دلبرمدل که نکرد اثر به او
شـعر کند مگر اثر#حافظ
-
نوشتهشده در ۴ مهر ۱۳۹۷، ۲۰:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
گاه می پرسند از من عاشقش هستی هنوز؟
بی تفاوت بودنم را گریه می ریزد به هم -
دیروز پریشانی خود را به تو گفتم
امروز پریشان تر از آنم که توان گفت
"علایی آشتیانی" -
باد آسايش گيتي نزند بر دل ريش
صبح صادق ندمد تا شب يلدا نرود
"سعدي" -
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
"حمید مصدّق"