-
نوشتهشده در ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان
من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان
جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا
خوش خوش خوش خوشم پیش تو ای شاه خوشان#مولانا جان
-
نوشتهشده در ۱۵ شهریور ۱۳۹۶، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
آب منست او نان منست اومثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش#متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش
هر که ز غوغا وز سر سوداسر کشد این جا سر ببریدش
هر که ز صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدشعام بیاید خاص کنیدش
خام بیاید هم بپزیدش
نک شه هادی زان سوی وادیجانب شادی داد نویدش
داد زکاتی آب حیاتی
شاخ نباتی تا به مزیدشباده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش#مولوی
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۴:۳۱ آخرین ویرایش توسط alisoltany انجام شده
توی باغچه ها پاییز اومده پی نامردی
توی کوچه ها نسیم رفته پی ولگردی
توی اسمون,ماه رو دق میده درد بی دردی... -
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۷:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سپاس و شکرِ بیپايان خدا را
برين نعمت که نعمت نيست ما رابسا مالا که بر مردم وبال است
مزيدِ ظلم و تأکيدِ ضلال استسعدی
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سپاس و شکرِ بیپايان خدا را
برين نعمت که نعمت نيست ما رابسا مالا که بر مردم وبال است
مزيدِ ظلم و تأکيدِ ضلال استفاضل نظری
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۸:۰۳ آخرین ویرایش توسط پویا انجام شده
این لحظههای پژمرنده
که نامش عمر و دنیاست،
اگر باشی تو با من،
خوب و جاویدان و زیباست.مهدی اخوان ثالث
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من از عهد آدم تو را دوست دارماز آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مُبهم تو را دوست دارم
#قیصر امین پور
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
دل ز %(#ff0000)[تن] بردی و
در %(#ff0000)[جانی] هنوز
%(#ff0000)[دردها] دادی و
درمانی %(#ff0000)[هنوز]%(#00aeff)[#امیرخسرو_دهلوی]
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۷:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه بر %(#ff0000)[سر] زبانند
و تو در میان %(#ff0000)[جانی]...%(#00c4ff)[#سعدی]
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۷:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
گر %(#ff0000)[تو]
%(#ff0000)[گرفتارم] کنی
من با گرفتاری %(#ff0000)[خوشم] ...️
%(#0091ff)[#مولانا]
-
نوشتهشده در ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلتنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت -
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۵:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
"هیــــچ" اگر سایه پذیرد منم آن "سایه ی هیــــچ"
#خاقانی -
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۵:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[چشم] بد دور
که هم %(#ff0000)[جانی] وهم %(#ff0000)[جانانی]
%(#007bff)[#حافظ] -
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۵:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جلوهی بختِ تو %(#ff0000)[دل] میبرد
از %(#ff0000)[شاه] و گدا
چشم بد دور که هم %(#ff0000)[جانی]
و هم %(#ff0000)[جانانی]%(#0088ff)[#حافظ]
-
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۵:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
%(#ff0000)[سخن] این است
که ما بی %(#ff0000)[تو]،
نخواهیم %(#ff0000)[حیات]..!%(#0073ff)[#حافظ]
-
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
به %(#ff0000)[درمانم] نمیکوشی
نمیدانی مگر %(#ff0000)[دردم]؟%(#0073ff)[#حافظ]
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۲:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری / خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست ( حافظ )
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شعر عشق ژنتیکی سروده ی دکتر سپهر طباطبایی می باشد که در سال 67 در دوره دانشجویی سروده شد و برای اولین بار در کلاس ژنتیک در حضور استاد غیاثوند(از اساتید برجسته ژنتیک کشور) قرائت شد سپس در همان سال در مجله دانشگاه علوم پزشکی یزد به چاپ رسید و پس از آن هم علاوه بر جراید مختلف در کتاب شهد شورستان(انتشارات توس) و مجموعه از بی تو بودن(نشر بهین) چاپ و منتشر شد.
یار من آنکه به دنیا ژنوتیپش یکتاست
فنوتیپ خوش او چون فنوتیپ گلهاست
هست در هر نگهش رمز هزاران ژن عشق
که همه ترجمه رشته ای از "دی ان آ" ست
دوش از بهر دلم عشوه چنان سنتز کرد
که فغان از همه ژن های وجودم برخاست
این یکی کرد جهش وان دگری شد معیوب
کدون زندگیم گشت دچار کم و کاست
گشت معیوب مرا هرچه ژن غالب بود
حالیا! کار من سوخته دل واویلاست
کاریوتیپ من بدبخت چنان قاطی کرد
که گمانم اثرش تا به ابد پابرجاست
گفتم ای یار مکن،شد ژنوتیپم بر باد
خنده ای کرد و بگفت: از فنوتیپت پیداست
گفتم آخر تو مرا آلل صبری بفرست
که از عصیان جهش،بند جنونم بر پاست
ژن امید مرا نوکلئوتیدیست حقیر
ژن جور تو ، ولی ، نوکلئوتیدش صد تاست
پلی پپتید غمت بسکه دراز است ای دوست
بهر آن جان بود در دل تنگی که مراست
گفت باید که به راهم هموزیگوت گردی
هتروزیگوس،تو مباش،ار به دلت الفت ماست
گفتمش: من هموزیگوس نتوانم گشتن
چون نماندست مرا یک اتوزوم سالم و راست
عاشقی را که چنان سندرم عشق دهند
تو تعجب مکن ار اشک غمش چون دریاست
حالیا! زین ژنوتیپی که نصیبم گشته
فنوتیپم به میان همه انگشت نماست
من ندانم که چنین سنگدلی،بی انصافی
از کجا آمده و اصل و تبارش ز کجاست
بهر سلول حیات اینهمه،پپتید بلاست
همه زیر سر یک رشته "ام ار ان آ " است
آری! آخر به یکی دام بلا می افتد
هر که چون مستی ما سر به هواست
ای خدا یار مرا سندرم مرگ بده که
چنین با من عاجز به سر جور وجفاست
همولوگ نیست چو هرگز دل من با دل او
این دو را دادن پیوند فقط کارخداست
خواهم اینجا سوالی بکنم از استاد
بین ما رابطه غالب و مغلوب چراست
از چه رو ژن عشق من بدبخت فقط
آلل غصه و اندوه و غم و درد و بلاست
عاشقی را چنان سندرم عشق دهند
تو تعجب مکن ار اشک چشش چون دریاست