-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سعی کن
چون یک درخت کهن
ریشه در عمق
خاک داشته باشی
تا اگر شاخه ای از تو شکست
شکسته نشوی -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قرار نیست
من آن طور زندگی کنم
که دنیا دوست دارد،
خب طبعا قرار نیست
دنیا هم آن طور باشد
که من دوست دارم !
پس زندگی کن آنجوری که خودت دوست داری ! -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ... -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیه کلام پیریت نشود -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل ... -
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام گل بگو گل بشنو
هرکسي مي خواهد وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ به من هديه کند
شرط وارد گشتن شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن يک دل بي رنگ و رياست
بر درش برگ گلي مي کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي نويسم اي يار
خانه ي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر"خانه دوست کجاست? "
فریدون مشیری
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو خون دل از دو دیدهام
دجله به دجله یم به یم، چشمه به چشمه جو به جو
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ، تار به تار پو به پو
در دل خویش طاهره ، گشت و ندید جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تواقبال لاهوری
-
نوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۳:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمیپسندی , تغییر کن قضا را ! -
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلنوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهbanoo
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري ست رنجيدن#حضرت_حافظ
-
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلنوشتهشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۶، ۲۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهكنكور دارم و اين فصل عجب دلگير است
خودمانيم گل قالي چقد چشمگير است -
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلنوشتهشده در ۱۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهbanoo
زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم سپارند به یاد
banoo شما فکر کنم جزو معدود افرادی بودید که در انجمن همه از آشنایی با شما خوشحال شدند و یک خاطره ی بسیار خوب از شما دارند!!!امیدوارم هر کجا که هستید هر روز بهتر و بهتر بشید.... -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۳۹۶، ۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ
ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ
ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ
ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ
ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ
ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ.
شهریار -
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در ره عشق اگر تشنه لبی دردی نیست
در ره عشق اگر طعنه میشنوی دردی نیست
در ره عشق درد ـن است که عاشقی اما
معشوقت زنده نیست.....
این است مقام فنا در عشق
که تا فنا نیابی به معشقو نرسی
به نام آنی که بهای دیدارش مرگ است....
حلال کنید -
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۳:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز دست عشق
عالم در هياهوست[قيصر امين پور]
-
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما به خلوت با تو ای آرام جان
آسودهایم..[سعدی]
-
نوشتهشده در ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نقل هر مجلس شدهست
این عشق ما و حسن تو..[مولانا]