-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۴:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۷:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خستگی اندر طلبت راحت است
دردکشیدن به امیدِ دوا| سعدی |
-
تو که از وسعت دیوانگی هایم خبر داری ....
تو بیش از هر کسی روی دل عاشق اثر داری.... -
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است🌻
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است🌻
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای🌻
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است🌻
|حافظ جان
️|
چه قدر خوب میگه اخه(:
-
ای وای از تو...دلشو ندارم بری...
من مگه میذارم بری؟؟امشب...
ای وای از تو...دلمو کجا میبری...
کاشکی تو بمونی نری...امشب.. -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۳:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو..
مولانا -
گــر
بـگویـم
که
#تـــــ ُ
در خـون ِ
مـــنی
بُـهتـان
نـیسـت...(: -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۴:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بسیار سال ها گذشت تا بفهمم
آن که در خیابان می گرید،
از آن که در گورستان می گرید
بسیار غمگین تر است
سال ها گذشت
من از خیابان های بسیار و از گورستان های بسیاری گذشتم
تا فهمیدم
آن که حتی در خلوت خانه ی خویش
نمی تواند بگرید
از همه اندوهناک تر است..!| حسن آذری |
-
ای آبشار، نـوحـه گـر از بـهر چیستی؟
چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی؟
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه پیوند نبودپ.ن: برگرفته از داستان های گاو ها پرواز می کنند شترمرغ ها باور می کنند.
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۳۹۸، ۲۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از نی بی نوا می نويسم
از سکوت صدا می نويسم
از شب و گريه ها می نويسم
بی تو بيهوده را می نويسم
در شگفتم چرا می نويسم.صبر سنگم صبوری صدا نيست
مرگ سنگينم از من جدا نيست
جز شکستن مرا ماجرا نيست
نی غلط گفتم اينم روا نيست
واژه واژه تو را می نويسم.دل به جان از تن آسايی من
خسته از سينه فرسايی من
در قفس روح صحرايی من
دست تنهای تنهايی من
تا ندارد صدا می نويسم.خنده ام خار پهلوی سبزه
گريه ام سر به زانوی سبزه
ای غزال غزلجوی سبزه
پشت شب پای گل روی سبزه
من تو را هر کجا می نويسم.بوی تو بوی گل های خانه
بوی سبزينگی در جوانه
بوی دلتنگی محرمانه
من تو را در غزل در ترانه
از رفاقت جدا می نويسم.اين سفر با تو مجنون ديگر
آسمان دشت و آهو کبوتر
هر دو پايم قلم جاده دفتر
تکيه چون می کنم بر صنوبر
از تو بالا بلا می نويسم.اين صدا در من از شاعری نيست
شيون اهل زبان آوری نيست
اين منم اين منم ديگری نيست
نزد صاحبدلان کافری نيست
از تو يا از خدا می نويسم -
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خواهش میکنم
از شبم بیرون برو
و از زخمم نیز...
بگذار بخوابم- غاده السلمان
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[مـاهی] تنهای تُنگم، کاش دست سرنوشت
برکهای کوچک به من میداد، %(#0010f0)[دریــا] پیشکش...
| سجاد سامانی |
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۷:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای رفته از بر ما...ما گفته همچو سعدی
«خوش میروی به تنها، تن ها فدای جانت»
| سیف فرغانی |
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۷:۵۰ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
مــرا هزار
امید است
و هر هزار تویی..@saraa-66
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قیامت قامت و قامت قیامت
قیامت می کند این قد و قامت
-
نوشتهشده در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۱۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روزگاریست سهراب همه از هم دورند
همه از هم بیزار
نارفیقی بابست
نامردان بسیار
کاش به ما میگفتی
خانه دوست کجاست...!