-
نوشتهشده در ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
افسوس
سری است به جادوی غم انگیز ، دوچشمت
انگار ، بهاری است به پاییز ، دوچشمتامشب که مرا جام تــُهی شد ز می وصل
جانم به تمنا پی، لبریز ، دوچشمتاینگونه زمین خورد شڪیبایی عاشق
شدبا غم ِ عشق تو گلاویز دوچشمتبویی ز سر زلفت کمندت به من آمد،
شدسینه ودل باز سحرخیز ، دوچشمتدارم همه شب یاد تو آن سال ڪه پاییز
چون باغ و بهار است دل انگیز ، دوچشمتگفتی ڪه تو را می ڪشم ، ای لیلی عاشق
بشتاب که مردم ز دلاویز ، دوچشمت#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
-
نوشتهشده در ۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در جستن جام جم جهان پیمودم / روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو وصف جام جم بشنودم / آن جام جهان نمای جم من بودم -
نوشتهشده در ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۱۵:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زخم دشمن رو میشه درمون کرد
ولی زخم های دوست رو اصلا
سخته هضمش ولی از اون سخت تر
راه تشخیص دوست از دشمن -
نوشتهشده در ۱۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تابع عشق تو را دامنهاش پیدا نیست
یکبهیک هست ولی بهر دلم پوشا نیست
میهراسم که چو معکوس نمایم آنرا
آشکارا شود آن رابطه که پیدا نیست
راستی گر به تو بسیار شوم من نزدیک
عشق پاکت به کجا میل نماید جا نیست -
-
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۶:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این جنگل افرا یه عمره نذر کرده
وقت تبر خوردن میون خون بخنده
-
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۴:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با هر که نشستم ندیدم نفسی را
جز خود که ندارم چو در این شهر کسی را
از شدت این غم به تنهایی نشستم
آواز به سر دادم و دیدم قفسی را
شاعر
رامسس کبیر
امیدوارم به دل نشسته باشه -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۷:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفتم از دل برود چو ز مقابل برود
غافل ای اینکه چو رفت از پی او دل برود...
dlrm -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۷:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانه تر از من دل شیــــدای من است
@Saahaar -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۷:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
sandiiii -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۷:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
@miss-besharati -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر آن ترک شیرازی
به دست آرد دل ما را
به دستش میدهم کاری
که بار آخرش باشد
-
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منی
شروع وسوسه انگیز شعر ناب منی
uu -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صبح است دلارامم
ای حضرتِ مستانه
مضمونِ دو بیتیها
دردانهی این خانه
امروز چه خوش یُمن است
صبحانه کنار تو
لبخند حلالت باد
خوش مزهی دیوانه... -
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#7affca)[روزگاریست که سودای تو در سر دارم]
%(#b5ffe1)[مگرم سر برود تا برود سودایت]| سعدی |
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#00ff15)[گفتم چگونه میکُشی و زنده میکنی؟]
%(#0099ff)[با یک نگاه کُشت و نگاه دگر نکرد...]| امیرخسرو دهلوی |
-
نوشتهشده در ۱۳ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#0900ff)[جز کوی تو دل را نبُود منزل دیگر]
%(#09ff00)[گیرم که بوَد کوی دگر، کو دل دیگر؟!]| ظریف اصفهانی |
- چه قشنگ .