-
sandiiii
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تونوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
وگر گویم که چون زلفت پریشان نیستم، هستم
-
dlrm من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم -
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۲۱:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند -
sandiiii
دست هایت را به من بده/ دست هایت را به من بده/ دست هایت را به من بده/ به جهنم که شعر نمی شود/ وقتی پُرم از تو و دست های من از تو خالی ست! -
نوشتهشده در ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۵:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را -
Mahdyyy
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه رانوشتهشده در ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
ای مرغ سحر تو صبح برخاستهایما خود همه شب نخفتهایم از غم دوست