-
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۵:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Rosa ر
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم -
Rosa ر
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم@ایمورتال ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۵:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
مــرغ دل در قــفــس ســیــنــه مــن مــی نــالـد
بـــلـــبـــل ســـاز تــرا دیــده هــم آواز امــشــب((شهریار)) -
@saraa-66
مــرغ دل در قــفــس ســیــنــه مــن مــی نــالـد
بـــلـــبـــل ســـاز تــرا دیــده هــم آواز امــشــب((شهریار))نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ایمورتال
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد
خوب شد دردم دوا شد خوب شد -
Mahdyyy
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بودنوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ایمورتال دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
خار در دیده چو افتاد کم از سوزن نیست -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Rosa
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسلمرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
-
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نمی دانم نمی دانم الهی
تو دانی و تو دانی انچه خواهی -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Rosa
یار من پاک تر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و وفاست -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند -
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدندنوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهRosa
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کمیای عشق بیابی و زر شوی -
Rosa
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کمیای عشق بیابی و زر شوینوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ایمورتال
یار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه ی لطف و وفاست -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
تویی رزاق هر پیدا و پنهان تویی خلاق هر دانا و نادان -
Mahdyyy
تویی رزاق هر پیدا و پنهان تویی خلاق هر دانا و ناداننوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ایمورتال
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
تو رها کن سر به مهر این واقعه
مرد حق شو روز و شب چون رابعه -
Mahdyyy
تو رها کن سر به مهر این واقعه
مرد حق شو روز و شب چون رابعهنوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدههمچــو فرهـاد بود کوه کـنی پیشــــه ی ما
کوه ما سیــنـه ی ما، ناخـن ما، تیشـــــه ی ما -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
از صدای گذر آ چنین میفهمم تند تر از آب روان عمر گران میگذرد
زندگی را نفسی است ارزش غم خوردن نیست
آن قدر سیر بخند تا که ندانی چیست غم -
نوشتهشده در ۶ آبان ۱۳۹۸، ۱۷:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mahdyyy
ای دوست زود بده جوابی
که ستایش کنون در حال شروع شدن است