-
ms96sad96
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدیسنگ دل این زودتر میخواستی حالا چرا
-
@ROYA78
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است -
نوشتهشده در ۲۷ دی ۱۳۹۸، ۹:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ROYA78 نشود فاش کسی آنچه میان من و توست..
-
نوشتهشده در ۲۸ دی ۱۳۹۸، ۱۴:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
sandiiii
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آیددلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
-
sandiiii
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آیددلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
نوشتهشده در ۲۸ دی ۱۳۹۸، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@kimia_afshar دُچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک
دُچار آبی بیکران دریا باشد
چه فکر نازک غمناکی...سهراب_سپهری
-
@kimia_afshar دُچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک
دُچار آبی بیکران دریا باشد
چه فکر نازک غمناکی...سهراب_سپهری
sandiiii
یار تویی ، دلدار تویی ، ان شه شاناز تویی.... -
مداد رنگی یک بار بی خبر؛
به شبستان من درآ!
چون بوی گل..
نهفته به این انجمن درآ#صائب_تبریزی
نوشتهشده در ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۱۷:۴۰ آخرین ویرایش توسط kimia_es_afshar انجام شدهsandiiii
آخر از راه دل و ديده سر آرد بيروننيش آن خار که از دست تو در پاي من است
-
sandiiii
آخر از راه دل و ديده سر آرد بيروننيش آن خار که از دست تو در پاي من است
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۳۹۸، ۲۱:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@kimia_afshar تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده -
sandiiii همه کارم زخود کامی به بدنامی کشید اخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها -
sandiiii همه کارم زخود کامی به بدنامی کشید اخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل هانوشتهشده در ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۷:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmohammad666666
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاد هام از پا چرا -
mohammad666666
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاد هام از پا چرااخراج شدهنوشتهشده در ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط mohammad666666 انجام شدهگونش او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از او قصدی که او ندارد -
گونش او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از او قصدی که او نداردنوشتهشده در ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۷:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmohammad666666
در سایه های اشک تو تصویر میشوم
با واژه های شعر تو تعبیر میشوم
با آخرین نگاه دو چشم جوان تو
من قطره قطره میچکم و پیر میشوم -
mohammad666666
در سایه های اشک تو تصویر میشوم
با واژه های شعر تو تعبیر میشوم
با آخرین نگاه دو چشم جوان تو
من قطره قطره میچکم و پیر میشومگونش من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید -
گونش من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنیدنوشتهشده در ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۷:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmohammad666666
در هستی عشق تو چنین نیست شدم
کان نیستی از هزار هستی خوشتر -
mohammad666666
در هستی عشق تو چنین نیست شدم
کان نیستی از هزار هستی خوشترگونش رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند -
گونش رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندmohammad666666 دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
-
mohammad666666 دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
نوشتهشده در ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@samane-99
می توان از آب و از نان و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت