-
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۳، ۱۷:۵۴ آخرین ویرایش توسط mr.vinyzo انجام شده
دلا بسوز و به جان و بر افروز اتش عشق
کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود -
نوشتهشده در ۱۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Aila تحمل نه رها باید کنم یک روز دنیا را
که سازش با چنین دنیایی از من برنمی آید. -
Aila تحمل نه رها باید کنم یک روز دنیا را
که سازش با چنین دنیایی از من برنمی آید.نوشتهشده در ۱۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبابونــــه
در دو چال گونهات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظهی خندیدنت! -
بابونــــه
در دو چال گونهات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظهی خندیدنت! -
نوشتهشده در ۱۸ آذر ۱۴۰۳، ۲۰:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@z-e دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد -
@jahad-20
دوستان دشمن گرفتن هرگزت عادت نبود
جز در این نوبت که دشمن دوست میپنداشتی -
@jahad-20
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
آن جوانی که رهایش کرده بودی پیر شدآفتاب انتظارت آنقدَر تابید که
پهنه ی دریای عشقم عاقبت تبخیر شد -
@jahad-20
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
آن جوانی که رهایش کرده بودی پیر شدآفتاب انتظارت آنقدَر تابید که
پهنه ی دریای عشقم عاقبت تبخیر شد -
نوشتهشده در ۱۹ آذر ۱۴۰۳، ۳:۰۳ آخرین ویرایش توسط z.e انجام شده
@jahad-20
دوش آن صنم چهخوش گفت در مجلس مغانم
«با کافران چهکارت گر بت نمیپرستی؟» -
Aila
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا... -
@z-e
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا...