-
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
maryam111
در دام تو محبوسم، در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
سعدی -
maryam111
در میخانه نبد بسته چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند؟؟ها؟چرا؟نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط _Biliifti_ انجام شدهamir ahmadi
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بز وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
آآ آ -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۷ آخرین ویرایش توسط maryam111 انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمیباشد
مغزم قفل شد بعنوان شعر بپذیرید اینو علی الحساب -
amir ahmadi
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بز وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
آآ آنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگری -
amir ahmadi
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بز وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
آآ آنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
@سجاد-ذوالفقاری تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمیباشد
مغزم قفل شد بعنوان شعر بپذیرید اینو علی الحسابنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmaryam111 در " مشاعره " گفته است:
@سجاد-ذوالفقاری تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمیباشد
مغزم قفل شد بعنوان شعر بپدیرید اینو علی الحسابوقتی ناظم اینو بگه انتظاری از دایی نیست
-
@narjes-hashemi
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگریamir ahmadi یک قصه نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنویم نا مکرر است -
@narjes-hashemi
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگرینوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهamir ahmadi
یا ک خاکی به سر آیینه بکر کنیدیا از اینجا به غبار سخنم فکر کنید
-
@narjes-hashemi
آسمانا دلم از اختر و ماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگرینوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۹:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهamir ahmadi
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟ -
amir ahmadi یک قصه نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنویم نا مکرر استنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmaryam111
تا دل مرد خدا نامد بدرد
هیچ قومی را خدا رسوا مکرد -
amir ahmadi
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
(کرونا گرفتند)
در میخانه نبد بسته ولی حرمت می
آنچنان بود که آنها در میخانه زدند -
maryam111
تا دل مرد خدا نامد بدرد
هیچ قومی را خدا رسوا مکردنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهamir ahmadi
دل بردی و تن زدی همین بود
من باتو بسی شمار دارم
سعدی -
@narjes-hashemi
(کرونا گرفتند)
در میخانه نبد بسته ولی حرمت می
آنچنان بود که آنها در میخانه زدندنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهamir ahmadi
دیوانه میکند دل صاحب تمیز راهر گه که التفات پری وار میکند
-
amir ahmadi
یا ک خاکی به سر آیینه بکر کنیدیا از اینجا به غبار سخنم فکر کنید
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا -
maryam111
تا دل مرد خدا نامد بدرد
هیچ قومی را خدا رسوا مکردamir ahmadi دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی سفتی طاقت اسرار نداری
پ.ن:بسیار به جا و مخاطب دار -
amir ahmadi
دل بردی و تن زدی همین بود
من باتو بسی شمار دارم
سعدینوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
می زدم و لولم
شادم و شنگولم
حال خوشیییی دارم
مستم و شنگولم -
amir ahmadi دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی سفتی طاقت اسرار نداری
پ.ن:بسیار به جا و مخاطب دار -
@narjes-hashemi
می زدم و لولم
شادم و شنگولم
حال خوشیییی دارم
مستم و شنگولمنوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهamir ahmadi در " مشاعره " گفته است:
@narjes-hashemi
می زدم و لولم
شادم و شنگولم
حال خوشیییی دارم
مستم و شنگولم -
amir ahmadi
دیوانه میکند دل صاحب تمیز راهر گه که التفات پری وار میکند
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
دیشب تو را خوب تشبیه ماه کردم
تو بهتر از ماهی من اشتباه کردم