-
@fatemeh-Ma
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا جان رسد به جانان یا جان زتن برایدنوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
دیری است کاین زمانه بدخوری سفله طبع
با سفلگان چمید و ز آزادگان رمید -
Mahan Xodayi 2
دیری است کاین زمانه بدخوری سفله طبع
با سفلگان چمید و ز آزادگان رمیدنوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن -
@fatemeh-Ma
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کننوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
ننگ اید عشق را از نور عقل
بد بود پیری در ایام صبی -
Mahan Xodayi 2
ننگ اید عشق را از نور عقل
بد بود پیری در ایام صبینوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
یک نفر پالان خر را درمیان خانه پنهان کرده بود
ان یکی با بار خر میرفت و خر پالان نداشت -
@fatemeh-Ma
یک نفر پالان خر را درمیان خانه پنهان کرده بود
ان یکی با بار خر میرفت و خر پالان نداشتنوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
تا نگردی بی خبر از جسم و جان
کی خبر یابی ز جانان یک زمان:) -
Mahan Xodayi 2
تا نگردی بی خبر از جسم و جان
کی خبر یابی ز جانان یک زمان:)نوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۱۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم -
@fatemeh-Ma ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادمنوشتهشده در ۱۹ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
مستی و عاشقیم برد ز دست
صبر ناید ز هیچ عاشقِ مست -
Mahan Xodayi 2
مستی و عاشقیم برد ز دست
صبر ناید ز هیچ عاشقِ مست@fatemeh-Ma
تاریک شد از مهر دل افروزم روزشد تیره شب، از آه جگرسوزم روز
-
@fatemeh-Ma
تاریک شد از مهر دل افروزم روزشد تیره شب، از آه جگرسوزم روز
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی ب درد اید به حالش دیده میگرید -
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی ب درد اید به حالش دیده میگریدMahan Xodayi 2
دل بـه هـجـران تـو عمریست شکیباست ولی
بــار پــیــری شــکــنــد پـشـت شـکـیـبـائـی را -
Mahan Xodayi 2
دل بـه هـجـران تـو عمریست شکیباست ولی
بــار پــیــری شــکــنــد پـشـت شـکـیـبـائـی رانوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
این شعله که بر دارو ندارم افتاد
گرهی بود که بر رشته کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت می امد بالا
انچنان سخت که یکدفعه فشارم افتاد
اخرین نامه ات از دستم آنجایی که
گفته بودی تورا دوست ندارم افتاد -
Narges Azadmanesh
این شعله که بر دارو ندارم افتاد
گرهی بود که بر رشته کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت می امد بالا
انچنان سخت که یکدفعه فشارم افتاد
اخرین نامه ات از دستم آنجایی که
گفته بودی تورا دوست ندارم افتادMahan Xodayi 2
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرددختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد
-
Narges Azadmanesh
این شعله که بر دارو ندارم افتاد
گرهی بود که بر رشته کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت می امد بالا
انچنان سخت که یکدفعه فشارم افتاد
اخرین نامه ات از دستم آنجایی که
گفته بودی تورا دوست ندارم افتادMahan Xodayi 2
در اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني آدم نباشد -
Mahan Xodayi 2
در اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني آدم نباشدنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
درخت خاطره تلخی از خزان دارد
درخت برگ به برگ از تو داستان دارد -
Narges Azadmanesh
درخت خاطره تلخی از خزان دارد
درخت برگ به برگ از تو داستان داردMahan Xodayi 2
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب -
Mahan Xodayi 2
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشبنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
باران که شپی مپرس این خانه کیست؟
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست -
Narges Azadmanesh
باران که شپی مپرس این خانه کیست؟
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیستMahan Xodayi 2
تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟وعده ی وصل اگر دهد طاقت اتظار کو؟
-
Mahan Xodayi 2
تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟وعده ی وصل اگر دهد طاقت اتظار کو؟
نوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند -
Narges Azadmanesh
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنندMahan Xodayi 2
دسـتـی کـه در فـراق تـو مـیـکـوفـتم به سر
بــاور نــداشــتــم کــه بــه گـردن درآرمـت -
Mahan Xodayi 2
دسـتـی کـه در فـراق تـو مـیـکـوفـتم به سر
بــاور نــداشــتــم کــه بــه گـردن درآرمـتنوشتهشده در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰، ۱۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهNarges Azadmanesh
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را