شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
این پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرد در حال جان دادن بود که به همسرش گفت :باید چیزی را به تو بگویم
زن:لازم نیست
مرد:اما اگر نگویم نمیتوانم آسوده بمیرم و عذاب وجدان رهایم نخواهد کرد
زن:باشه بگو
مرد:من زن دوم دارم
زن با خونسردی گفت :
میدونم همین امروز فهمیدم ...
حالا آروم باش تا مرگ موش کارشو بکنه. -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو پاساژها دقت کردین
بعضی مردا دست خانومشونو میگیرن...
.
.
.
.
چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن.
رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصاد مقاومتیه -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه عدد بین 10 تا 20 انتخاب کن
اون عدد رو با 32 جمع کن
حاصل رو ضرب در 2 کن
حاصل رو منهای 1 کن
حالا چشماتو 5 ثانیه ببند.
.
.
.
همه جا تاریک شد. درسته؟
اینو خودم درس کردم
ما اینیم دیگه!
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه زن همیشه می بخشه و فراموش میکنه!
ولی ...
.
.
.
هیچ وقت نمیزاره تو فراموش کنی که بخشیده و فراموش کرده ..!
درود بر بانوان غیورِ پدر در آرِ سرزمینم
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ :
ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ :ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ...!!!
ﮔﻔﺖ :ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ...
.
.
.
.
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ :ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ هنوزم نمیدونم چرا؟
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ، ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ، ﻣﻨﻢ ﻳﻬﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﻫﻨﺪﻱ ﮔﻔﺘﻢ :ﺑﺰﻥ پدر!.. ﺑﺰﻥ… ﺑﺬﺍﺭ بفهمم ﮐﻪ پدﺭ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﻣﻪ.
ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻨﻮﺯ بی ﺻﺎﺣﺎﺏ ﻧﺸﺪﻡ…
.
.
ﺑﺎبامم چنان ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ که مث لواشک چسپیدم به فرش!! نمیدونم چراتو فیلما همدیگه رو بغل میکردن!!!
مرگ بر هندوستان
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیروز با نامزدم رفته بودیم دریا...
کنار آب خواسم باهاش شوخی کنم افتاد تو آب!!!
چشتون روز بد نبینه فک کنم آب بردش...
به جاش یه مرد ترسناکی از آب اومد بیرون!
طرف دیوونه هم بود هی میگفت
من نامزدتم آرایشم پاک شده...
منم زدم با بیل کشتمش فکر میکرد من خرم!!
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو نونوایی یه کارتن کوچیک گذاشته بود روش نوشته بود عیدی یادت نره
.
.
.
هیچی دیگه منم از توش ده تومن عیدی برداشتم برا خودم. دمش گرم به یادمون بود.
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
افسر داشته امتحان رانندگی میگرفته.
از حیف نون میپرسه:اگه یه نفر وسط خیابون بود،
بوق میزنی یا چراغ؟
حیف نون میگه:برف پاک کن جناب سروان!
افسر تعجب میکنه،
میپرسه:یعنی چی؟
یارو میگه:جناب سروان،
یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
“این مگه اصن توو جزوه بود” چیست؟
سوالی که پس از خواندن هر سوال امتحان در ذهن یک دانشجو تکرار میشود! -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
توﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ دختره ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ببخشید ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺪ؟!
یه پوزخند زدمو یه کام محکم از سیگار گرفتم با یه صدای خسته گُفتم :ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ…
ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﺮﻡ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مادربزرگم رو بردم دکتر
به دکتره میگه آقای دکتر یه دارویی بهم بده دردم ساکت بشه
تا فردا برم پیش یه دکتر درست حسابی!
من فقط سقف رو نگاه میکردم -
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲ تیر ۱۳۹۹، ۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
یه روز طرف پاراتورمون میخوره
پاره میشه
-
میدونی ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻧﺴﻞ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﺮﺭﻭ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ؟
ﭼﻮﻥ ﻗﻨﺪﺍﻕ ﻧﻤﯿﺸﻦ!
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﻗﻨﺪﺍﻕ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺩﺳت و ﭘﺎﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﻔﻬﻤﻪ…
ﻣﺎﺭﻭ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ﺗﻮ 2 ﻣﺘﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻴﭙﻴﭽﻴﺪﻥ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﭘﺴﺘﻤﻮﻥ ﮐﻨﻦ هاوایی... ﻭﺍﻻ
به این شکل در میومدیم
الان بچه شیش ماهه تخت دو نفره داره
واسش موزیک لایت میذارن با نور کم تا بخوابه
اونوقت زمان ما میذاشتنمون رو پاهاشون به حالت سانترفیوژ..
انقد تکونمون میدادن تا پلاسمای خونمون جدا میشد میرفتیم تو کما ..
بد میگفتن چه معصومانه خوابیده!!!
-