شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کاش اونایی که تو قسمت نظرات دیجیکالا مینویسن "تازه به دستم رسيده هنوز استفاده نكردم" بدونن با این نظرِ مؤثرشون ما رو تا ابد مديون خودشون میکنن.
-
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی انصافا این آیفون دار ها حق دارند شوآف کنند.
من خودم یک تردمیل دسته دوم خریده بودم، سوارش میشدم و باهاش میرفتم مدرسه -
مرغ خریدم کیلویی ۲۷، گفتم چه گرون؟ فروشنده گفت نسبت به دیروز آره ولی نسبت به فردا مفته بهخدا!
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
مرغ خریدم کیلویی ۲۷، گفتم چه گرون؟ فروشنده گفت نسبت به دیروز آره ولی نسبت به فردا مفته بهخدا!
نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBio در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
مرغ خریدم کیلویی ۲۷، گفتم چه گرون؟ فروشنده گفت نسبت به دیروز آره ولی نسبت به فردا مفته بهخدا!
هععععی
به این میخندیدیم اون موقع
الان میبینیم بالاتر ازین هم رفته -
سوالی از دوستان کامیون دار عزیزم داشتم
بیمه حضرت عباسی که عقب ماشین زدین با اون زنه رو روکش صندلیاتون درگیر نمیشه؟نوشتهشده در ۴ آذر ۱۳۹۹، ۴:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmasood khadmloo در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
سوالی از دوستان کامیون دار عزیزم داشتم
بیمه حضرت عباسی که عقب ماشین زدین با اون زنه رو روکش صندلیاتون درگیر نمیشه؟ -
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
-
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
جو
برنده شدنت را در انتخابات آمریکا عرض میکنیم.
از طرف برادرانت:
ارزن،ذرت،نخود،برنج
و تنها خواهرت:
گندم
نوشتهشده در ۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاز ساعت 7:10 دقیقه صبح یکی هی زنگ میزد به گوشیم ولی حرف نمیزد
ساعت7:40دقیقه بود که فهمیدم آلارم ساعته -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
دبستان نقش امام خمینی رو بازی می کردم
داشتم می گفتم من تو دهن این دولت می زنم
من بابای معلم ریاضی رو می یارم جلو چشمش
ک یهو میکروفون قطع شد -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شما بعد ی مدت دست می کنید جیب کاپشنتون پول در می یارید
من هربار دستم و کردم ت کت شلوارم از عروسی قبلی ی خیار یا شیرینی یا موز توش بوده -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
واقعا ناراحت می شم می بینم بعضی پدر و مادرا با لگد در و باز می کنن میان تو :|ببینن بچه شون چیکار می کنه.
ماک از اون خونواده هاش نبودیم .پدرم کلا در اتاق و کنده بود هر پنج دیقه یبارم سرش و عین اردک می اورد داخل اتاقم
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بابام وسط غذاش گف ی لیوان نوشابه بریز برام.
گفتم می دونی وسط غذا نباید اب یا نوشابه خورد؟!
گفت اره می دونم اتفاقا چیز..م نباید خورد.
بعدشم کل شیشه نوشابه رو سر کشید -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پارسال اومدم واسه تولدم رمانتیک بازی دربیارم
چشمامو بستم ارزو کنم
تاباز کردم دیدم بابام داره کیکم و می خوره -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بابام ی مدته یاس زیاد گوش می ده
دیشب بهش گفتم کنترل تلویزیون و بده بزنم 3 فوتبال داره
میگه : کنترل دست تو ینی بمب اتم دست داعش
بهتره ک این کلید بمونه دست صاحابش -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ساعت 3 شب زنگ زدم خونه ب بابام گفتم چیزی نمیخواید دارم می یام خونه بخرم؟
گفت اگ جایی باز بود از این پلاستیکا ک جسد رو توش میندازن بخر -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط Dr.agon انجام شده
داشتم با دوس دخترم چت می کردم یهو گف دیش دیش
گفتم چی میگی ؟
گف دارم بهت چک میزنم!
اینو خودم بلاک کردم خیلی تو نقشش فرو رفته بود :// -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیشب داداشم و با سر و صورت خونی بردیم بیمارستان
دکتر گف چی شده
بابام گف کباب و پیاز خوردهدکتر گف چ ربطی داره؟بابام گف چون سهم من بود
-
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بابام با چشمای پر از بغض اومد تو اتاقم یهو سرنگ و قاشق هرویینش و دراورد
گفت غم رفتن مرحوم مارادونا رو فقط مرور خاطراتش پاک می کنه
پسرم ی اتیش بده روشن شیم.گفتم بابا من ک فندک ندارم.
زنگ زد عموم گفت این اشغال تسلیم نمی شه بگو همه رسانه ها خبرا رو پاک کنن -
نوشتهشده در ۶ آذر ۱۳۹۹، ۱۳:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این قسمت : من و بابام