-
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط فااطمه انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟واااااااااااای ازدست تودختر!استاداسترس دادنیا !
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
http://dl.tak3da.com/download/1395/03/Shadmehr Aghili - Faghat Ba To Eshgham [320].mp3
موزیکش خیلی نازه..متفاوته ..من که دوسش داشتم -
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟واااااااااااای ازدست تودختر!استاداسترس دادنیا !
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟واااااااااااای ازدست تودختر!استاداسترس دادنیا !
استاد که چه عرض کنم ..متخصصم
استرس!! تو دیگه واسه چی؟ تو موفق میشی... تو میتونی ... تو فاطمه ای -
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟واااااااااااای ازدست تودختر!استاداسترس دادنیا !
استاد که چه عرض کنم ..متخصصم
استرس!! تو دیگه واسه چی؟ تو موفق میشی... تو میتونی ... تو فاطمه ای -
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
روز شمار کنکور 95
دلتون واسش تنگ شده بود نه؟؟واااااااااااای ازدست تودختر!استاداسترس دادنیا !
استاد که چه عرض کنم ..متخصصم
استرس!! تو دیگه واسه چی؟ تو موفق میشی... تو میتونی ... تو فاطمه ای -
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره من خودم خدای استرسم
عهههه من خدای بی استرسم
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@فاطمه-کنکوری در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره مرسی عزیزم اهنگش خیلی قشنگه .
خواهش عزیزجان
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من با اونی که عکس بچه می ذاره می نویسه «یواش لایک بزنید، نی نی خوابه» کاری ندارم، اونو خدا زده، مشکل من با او ده هزار نفریه که یواش لایک زدن!
واکنش خانوما به عطسه شوهرشون تو شهراى مختلف !
اصفهان : عااااافيت باشٍد آ قا
قم : خيره انشالله حاج اقا
تهران : عافيت باشه گلم سرما خوردى؟
شيراز :تیرناحق ,مرگ, دلُم کنده شد!
ماه های سال اینطوری میگذره
مهررررررررررررررررر
آبااااااااااااااااااااااااااااااان
آذرررررررررررررررررررررررر
دیییییییییییی
بهمننننننننن
اسفنننننننننننننننننننننننند
فروردین
اردیبهشششششششششششششت
خردادددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد
تیر
مرداد
شه
ایـن آخریه که داغونم کرد
طرز تهیه سریال ماه رمضان ...
- آخوند یک عدد
- پیرزن سال خورده یک عدد ترجیحا ثریا قاسمی
- ترک زبان یک عدد نمک سریال
- دختر جوان و زیبا دو عدد
- پسر جوان و جذاب یک عدد
- زن زیبا و معصوم یک عدد ترجیحا مریم کاویانی
- مرد میانسال دو عدد ترجیحا امین تارخ
8 - بهشت زهرا یک بار
9 - امام زاده نا مشخص یک بار
10 - مسجد بی نام و نشان یک بار
11 - جوانان ریشو با نامهای ائمه و بسیار قابل اعتماد چند نفر
12 - جوانان پولدار غیر قابل اعتماد با نام های اصیل ایرانی چند نفر
13 - تعدادی پلیس ، معتاد ، اهالی و کسبه محل به مقدار لزوم
طرز تهیه:
ابتدا همه را جز آقای روحانی در یک قابلمه ریخته و سپس خوب بهم می زنیم تا به اندازه کافی بهم بخورند و بهم بریزند. سپس آخوند را بعنوان مشکل گشا وارد قابلمه می کنیم.
بعد از نیم ساعت قهرمان داستان را به مسجد و امامزاده میفرستیم تا حدود 100 لیتر آب غوره فرد اعلا تولید کند سرانجام در قابلمه را بر میداریم و جلوی ۷۰۰۰ نفر میگذاریم!
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
" داریوش ارجمند: باباتو می شناختم!
قدیما با آفتابه عرق میخورد ، حالا " ضای " والضالین نمازشو ٬ قد اتوبانِ قُم میکشه! "
دیالوگ داریوش_ارجمند
فیلم: رئیس
کارگردان : مسعود کیمیایی
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
-
-
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۵:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دروغگو زیاد نشده ، حرف راستِ که مفت هم نمیارزه
راه که بی راه بشه ، غریبه میشه راه بلد ! -
نوشتهشده در ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط بهاره انجام شده
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !! -
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۴:۰۷ آخرین ویرایش توسط فااطمه انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۸:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۸:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام گوشش دادم
-
سلام گوشش دادم
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۸:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده