-
نوشتهشده در ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حیات جاودان
بی دوستان
مرگی ست پا بر جا !
#صائب تبریزی
+شاعر میگه منظورم دوست ِ واقعیه نه ... -
سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
صائب تبریزی -
شراب شوق می نوشم به گرد يار می گردم
سخن مستانه می گويم ولی هوشيار می گردم
گهی خندم گهی گريم گهی افتم گهی خيزم
مسيحا در دلم پيدا و من بيمار می گردم
مولانا -
-قصه اینجاست که شب بود و هواریخت به هم
-من چنان درد کشیدم که خدا ریخت به هم -
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۲:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینه ی صبح / کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری ... ( ابوسعید ابوالخیر )
حالا همین رباعی رو با صدای استاد شهرام ناظری گوش کنید که روحتون شاد بشه
پشیمون نمیشید! ( حجم 1 مگابایت )
http://www.mediafire.com/file/o8ttfia3347h2lf/Khorus+Sahari.mp3 -
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۳:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۳:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پیر مغان سزای عمل زود می دهد / تا توبه کرده ام ، به خمارم عذاب کرد
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۳:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قاصد ز بَرم رفت که آرَد خبر از یار / باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد ... "ولی دشت بیاضی"
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۵:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رشکم آید به مقیمان سرآپرده ی خاک / که ز اسباب جهان با کفنی ساخته اند ...
-
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۵:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غنیمت دان اگر دانی که هر روز / ز عمر مانده روزی می شود کم
برو شادی کن ای یار دل افروز / چون خاکت می خورد چندین مخور غم! -
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۷:۵۶ آخرین ویرایش توسط Dr.Saraaa انجام شده
گر بَر سَر ِ نَفس ِ خود اَمیـری ؛ مــَـردی !
#رودکـــی -
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۸:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به کوی میکده دوشَش به دوش می بردند/ امامِ شهر که سجاده می کشید بر دوش ... ( حافظ )
دوش اولی: دیشب / دوش دومی و سومی : عضوی از بدنعلاوه بر جناس تام زیباش معنی خیلی جالبی هم داره
-
به کوی میکده دوشَش به دوش می بردند/ امامِ شهر که سجاده می کشید بر دوش ... ( حافظ )
دوش اولی: دیشب / دوش دومی و سومی : عضوی از بدنعلاوه بر جناس تام زیباش معنی خیلی جالبی هم داره
نوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۳:۵۲ آخرین ویرایش توسط alisoltany انجام شدهHossEin freedom در
شعردانه
گفته است:
به کوی میکده دوشَش به دوش می بردند/ امامِ شهر که سجاده می کشید بر دوش ... ( حافظ )
دوش اولی: دیشب / دوش دومی و سومی : عضوی از بدنعلاوه بر جناس تام زیباش معنی خیلی جالبی هم داره
من بودم میگفتم؛
"از" کوی میکده دوشش به دوش میبردند/امام شهر ک سجاده میکشید به دوشدوش اولی؛دیشب
دوش دومی؛حمام(یعنی انقدر مست بوده و عرق کرده بزور بردنش حمام ک از مستی کمی ازاد شه)
دوش سومی ؛عضوی از بدن
-
-باز امشب دل من غرق گله شد...
-بی تاب و بی رمق بی حوصله شد... -
خیرین کوچک دریا دلنوشتهشده در ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
**
زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد
*
زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
*
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست
*
زنی را می شناسم من
که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته
کجا او لایق آنست
*
زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟
*
زنی آبستن درد است
زنی نوزاد غم دارد
زنی می گرید و گوید
به سیـ ـنه شیر کم دارد
*
زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند
*
زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان
*
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر
*
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند
*
زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی چه بد بختی
سیمین بهبهانیطولانیه اما ارزش خوندن داره
و ارزش فکر کردن... -
-لعنت به اوناکه احساسمو کشتن
-هموناکه حرف میزنن هنوزم پشتم
-اینوداغ کردم روپشت دودستم
-ادما2دستن...
_ابزار یا دشمن... -
HossEin freedom در
شعردانه
گفته است:
به کوی میکده دوشَش به دوش می بردند/ امامِ شهر که سجاده می کشید بر دوش ... ( حافظ )
دوش اولی: دیشب / دوش دومی و سومی : عضوی از بدنعلاوه بر جناس تام زیباش معنی خیلی جالبی هم داره
من بودم میگفتم؛
"از" کوی میکده دوشش به دوش میبردند/امام شهر ک سجاده میکشید به دوشدوش اولی؛دیشب
دوش دومی؛حمام(یعنی انقدر مست بوده و عرق کرده بزور بردنش حمام ک از مستی کمی ازاد شه)
دوش سومی ؛عضوی از بدن
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۲:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهalisoltany در
شعردانه
گفته است:
HossEin freedom در
شعردانه
گفته است:
به کوی میکده دوشَش به دوش می بردند/ امامِ شهر که سجاده می کشید بر دوش ... ( حافظ )
دوش اولی: دیشب / دوش دومی و سومی : عضوی از بدنعلاوه بر جناس تام زیباش معنی خیلی جالبی هم داره
من بودم میگفتم؛
"از" کوی میکده دوشش به دوش میبردند/امام شهر ک سجاده میکشید به دوشدوش اولی؛دیشب
دوش دومی؛حمام(یعنی انقدر مست بوده و عرق کرده بزور بردنش حمام ک از مستی کمی ازاد شه)
دوش سومی ؛عضوی از بدن
اینم خیلی جالب گفته ها ! یعنی از شدت مستی نمیتونسته راه بره بخاطر همین مثل قالی انداختنش رو دوش خودشون و بردنش خونه ...
زمان حافظ هم دوش حمام و این امکانات نبوده وگرنه حتما به فکرش می افتادن
-
درود آلایی های خوب
راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم
با احترام
بانوپ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی]
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دلنوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۲:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهبس تجربه کردیم در این دیر مکافات / با دُرد کشان هرکه درفتاد، برافتاد ...
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست / رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون ...
تو پنداری که بدگو رفت و جان بُرد؟ / حسابش با کرام الکاتبین است!
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر / کاین طفل، یک شبه ره صد ساله می رود ...
از من است این غم که بر جان من است / دیگر این خودکرده را تدبیر نیست ...
حافظ! نه حد ماست چنین لاف زدن ها / پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم؟
تعجیل فراوان عمل شیطان است / گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!
به آب می برد و تشنه باز می آرد / هزار تشنه جگر را چَه زنخدانش ...
باران چو پیاپی شد، گردند ملول از وی / وآن گه که نبارد باز، وصلش به دعوا خوانند ( دوری و دوستی )
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف / هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
گر دایره ی کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست ...
از همچین بیت هایی که آرایه ضرب المثل دارند خیلی خوشم میاد
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۵:۱۹ آخرین ویرایش توسط Dr.Saraaa انجام شده
آیینه های ِ روشن ، گوش ُ زبان نخواهند
از راه چشم باشد
گفت و شنود ِ ما را ...#%(#ff0000)[صائب تبریزی]
-
نوشتهشده در ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بیوفاست. (حضرت علی علیهالسلام)