-
Alireza Varamanzar سلام:)
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنندنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۳:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدر اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تو -
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تونوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند انکار دیگر میکنند -
Alireza Varamanzar
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند انکار دیگر میکنندنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم -
Mahan Xodayi 2
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار همنوشتهشده در ۲۱ فروردین ۱۴۰۱، ۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
مردمان گر يکدگر را می درند
گرگ هاشان ، رهنما و رهبرند
وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنايان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟ -
قانون مشاعره:
حرف آخر بیت مادر
با حرف اول بیتی که میخواییم بگیم یکی باشند
مثال:
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد ( بیت مادر)
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد( بیتی که در جواب داده شده)اینم بیت مادر این تاپیک:
دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
نوشتهشده در ۲۷ فروردین ۱۴۰۱، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهjoy دلی دیرُم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت
لباسی دوختُم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت -
نوشتهشده در ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شده
تا به فــراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟ -
@f-seif-0
تا چشم بود نهاده در سر
تا جان باشد نهفته در تن
از روی تو چشم بر نداریم
کز روی تو جان ماست گلشننوشتهشده در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهdlrm در " مشاعره " گفته است:
@f-seif-0
تا چشم بود نهاده در سر
تا جان باشد نهفته در تن
از روی تو چشم بر نداریم
کز روی تو جان ماست گلشننه گریز است مرا از تو
نه امکان گریز
چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی...
#سعدی -
نوشتهشده در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی ب غیر پیرهن از ما عوض نشد -
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی ب غیر پیرهن از ما عوض نشدنوشتهشده در ۳ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدرد یعنی بروی و نشود،در دَمِ در،
مادرت گریه کند بر تو و تیمارِ خودت! -
درد یعنی بروی و نشود،در دَمِ در،
مادرت گریه کند بر تو و تیمارِ خودت! -
@fatemeh-Ma
تا دل به زندگی نسپارم به صر فریب
می پوشم از کرشمه هستی نگاه را
هر صبح و شام چهره نهان می کنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشید و ماه رانوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAnzw 18
آغوش است درمانِ دلی که گاه میگیرد!
پناه اخرِ قلبم تویی هرگاه میگیرد! -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@fatemeh-Ma
دوک نخ ریسی بیاور؛ یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسفهای ارزان پر شده است -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Ali-Valicheki
تنفس از هوایی که تو کردی باز دم از خود،
به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من! -
@Ali-Valicheki
تنفس از هوایی که تو کردی باز دم از خود،
به یادت قانعم حتی! خیالت را نگیر از من!@fatemeh-Ma
نه من از پرده تقوی به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@soniaaa
تو بودی که دل من را خودت پرواز میدادی!
پناهِ آخری ای عشق،بالت را نگیر از من! -
@soniaaa
تو بودی که دل من را خودت پرواز میدادی!
پناهِ آخری ای عشق،بالت را نگیر از من!@fatemeh-Ma
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@soniaaa
در کنار منى و تصویرت
در دل استکان نمىافتد -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@soniaaa
دردِ دوریِ تو یک کاشانه را ویرانه کرد!
خنده هایِ برلبِ من حس تمرینی گرفت! -
@soniaaa
دردِ دوریِ تو یک کاشانه را ویرانه کرد!
خنده هایِ برلبِ من حس تمرینی گرفت!نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تا که آزردهخاطرت نکنم
باز باید به شعر رو بزنم -
نوشتهشده در ۱۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۳:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Ali-Valicheki
من همانم که کسی مثل من عاشق نشود!
قلبِ من عطرِ تو را بر تنش هر آن دارد!