-
این پست پاک شده!
-
Nafas Hadian 0
شب
شب سردیست، هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من، دلبر بارانی مننوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
خواب
مرا هرگز نباشد خواب و دارم آرزو گاهیکه خواب آید به چشمم بلکه جانانم به خواب آید
-
@حامد-صباحی
خواب
مرا هرگز نباشد خواب و دارم آرزو گاهیکه خواب آید به چشمم بلکه جانانم به خواب آید
Nafas Hadian 0
خواب
خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیستتابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست
-
Nafas Hadian 0
خواب
خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیستتابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست
@حمید-صباحی
نرگس
نرگس او با دل بیمار من الفت گرفتعاقبت درد محبت عین درمان شد مرا
-
Nafas Hadian 0
خواب
خوابِ آن نرگسِ فَتّانِ تو، بی چیزی نیستتابِ آن زلفِ پریشانِ تو، بی چیزی نیست
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
زلف
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود راکه نیازموده بودم دل بیقرار خود را
-
@حمید-صباحی
زلف
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود راکه نیازموده بودم دل بیقرار خود را
Nafas Hadian 0
یار
کارم چو زلف یار پریشان و درهمستپشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
-
@حامد-صباحی
درد
گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور استدرد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@حامد-صباحی
بیمار
چشم بیمار تو شد باعث بیماری مابه مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
-
@حمید-صباحی
زلف
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود راکه نیازموده بودم دل بیقرار خود را
Nafas Hadian 0
دل
صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟که چون شِکَنجِ ورقهایِ غنچه تو بر توست
-
Nafas Hadian 0
دل
صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟که چون شِکَنجِ ورقهایِ غنچه تو بر توست
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
غنچه
غنچه دهان برگشود، در چمن و باغ و راغباغ دلم بی گُل است ، غنچه خندان بیا
خنده زنان میروی ، بیخ و بنم میکَنی
مقصد و مقصود من ، قبله جانان بیا
-
@حامد-صباحی
بیمار
چشم بیمار تو شد باعث بیماری مابه مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
Nafas Hadian 0
پرستارخدایا با تنی رنجور و بیمار
دعایش می کنم جانش نگهدار
برای درد و غم، آرام جان است
هم او باشد پری، نامش پرستار
-
Nafas Hadian 0
پرستارخدایا با تنی رنجور و بیمار
دعایش می کنم جانش نگهدار
برای درد و غم، آرام جان است
هم او باشد پری، نامش پرستار
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
درد
خدایا بی سر و سامان منم من
خدایا رنج بی پایان منم من
رسان تو مرحمی درمان دردی
خدایا درد بی درمان منم من -
Nafas Hadian 0
سامانبی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو -
@حمید-صباحی
غنچه
غنچه دهان برگشود، در چمن و باغ و راغباغ دلم بی گُل است ، غنچه خندان بیا
خنده زنان میروی ، بیخ و بنم میکَنی
مقصد و مقصود من ، قبله جانان بیا
Nafas Hadian 0
قبله
در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیایداز قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است
-
Nafas Hadian 0
سامانبی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تونوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حامد-صباحی
جان
جان به جانان، دل به دلبر، گر دهیجان و جانان دلبر و هم دل توئی
-
Nafas Hadian 0
قبله
در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیایداز قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
نماز
از شدّتِ اِخلاصِ من عالَم شده حیرانتعریف نباشد، ابداً قصدِ ریا نیست!
از کمّیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
-
@حامد-صباحی
جان
جان به جانان، دل به دلبر، گر دهیجان و جانان دلبر و هم دل توئی
Nafas Hadian 0
دلبردلبر شیرین زبان یاور مستضعفان
هادیی هر دو جهان ،آمده است یار من -
@حمید-صباحی
نماز
از شدّتِ اِخلاصِ من عالَم شده حیرانتعریف نباشد، ابداً قصدِ ریا نیست!
از کمّیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
Nafas Hadian 0
حیران
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانندمن چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
-
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
️
-
Nafas Hadian 0
حیران
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانندمن چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
نوشتهشده در ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@حمید-صباحی
عشق
جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا
نی اول و نی آخهر و آغاز مراجان میدهد از درونه آواز مرا
کی کاهل راه عشق درباز مرا