-
من از راهی دور
برای خواندن خواب های تو آمدهام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانی حروف
باید به مراسم آسان اسم تو برگردم،
من به شنیدن اسم تو عادت دارم
من
مشق نانوشته ام به دست نی،
خواندن از خواب تو آموخته ام به راه
من
باران بریده ام به وقت دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوت بی خواب و طی،
مگر من چه کرده ام
که شاعرتر از اندوه آدمی ام آفریده اند؟ -
میدونستم که دروغ بودن همه حرفات
میدونستم خُب
فکرّ اینکه تو نباشی یه لحظه کنارم
منو میترسوند
چقده زود همه حرفا و قول و قرارات
از یادت رفت
من آرومم با خودم تنها توو این خونه
تو خیالت تخت
میدونستم اگه هرجایی باشی تو بی من
حرفی از من نیست
کنارِ تو چه باشم چه نباشم انگار
منو یادت نیست
من هنوزم که هنوزه مثل قدیما
عاشقت هستم
نمیدونم گناهم چی بوده که تو قلبت
زده شد از من
دوسِت دارم ولی انگار ، دلِ تو با من نیست
میدونم اگه رفتنی باشم ، کسی منتظرم نیست
عشقی که به پایِ تو دادم ، به خدا کم نیست
دوسِت دارم ولی انگار ، دلِ تو با من نیست
میدونم اگه رفتنی باشم ، کسی منتظرم نیست
عشقی که به پایِ تو دادم ، به خدا کم نیست
میدونستم یه روزی میری ، اما نه اینقد زود
واسه من سخته ولی انگار ، واسه تو راحت بود
بگو کی آخه جای من اومد ، قلبِ تو رو لرزوند
من میخواستم که فقط تو ، مالِ خودم باشی
ولی تو خیلی آسون و راحت ، منو تنها گذاشتی
به دروغ هم شده بازم ، بگو دوسم داشتی
دوسِت دارم ولی انگار ، دلِ تو با من نیست
میدونم اگه رفتنی باشم ، کسی منتظرم نیست
عشقی که به پایِ تو دادم ، به خدا کم نیست
دوسِت دارم ولی انگار ، دلِ تو با من نیست
میدونم اگه رفتنی باشم ، کسی منتظرم نیست
عشقی که به پایِ تو دادم ، به خدا کم نیست
امو بند میدونستم: -
چشم مست یار من
می خانه میریزد به هم -
گرچه چشمان تو جز از پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیستحاصل خیره در آیینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیستآه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیستآنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیستخواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست -
کوچه کوچه خانه خانه زیر ماه
سر گذارم بر دلت چون گاه گاه
یار و هم پیمانه ات بودم شبی
جرعه جرعه می زنان تا صبحگاه
عاشقانه با تو بودم تا سحر
زیر سقف آسمان با نور ماه
سوختم از شعله های چشم تو
من شدم پروانه ات با یک نگاه
کاشتی بذر امیدی در دلم
سبز شد آن شاخ ریحان در پگاه
بوی عطرت بر دلم پر می زند
چون شوم لیلای تو ؟ مجنون بخواه -
این پست پاک شده!
-
شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیردشب مرگ تنها نشیند به موجى
رود گوشه اى دور و تنها بمیرددر آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیردگروهى بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقى کرد، آنجا بمیردشب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیردمن این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویى به صحرا بمیردچو روزى ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیردتو دریاى من بودى آغوش وا کن
که می خواهد این قوى زیبا بمیرد -
من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهایند
من که در تردیدم تو چطور؟
نکند هیچکسی اینجا نیست
گفته بود آن شاعر :
هر که خود تربیت خود نکند حیوان است
آدم آنست که او را پدر ومادر نیست
من به آمار،به این جمع
و به این سطح که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم
نکند هیچکسی اینجا نیست
من به آمار زمین مشکوکم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
من که می گویم نیست
گر که هست دلش از کثرت غم فرسوده ست
یا که رنجور و غریب
خسته ومانده ودر مانده براه
پای در بند و اسیر
سرنگون مانده به چاه
خسته وچشم به راه
تا که یک آدم از آنجا برسد
همه آن جا هستند
هیچکس آن جا نیست
وای از تنهایی
همه آن جا هستند
هیج کس آنجا نیست
هیچکس با او نیست
هیچکس هیچکس
من به آمار زمین مشکوکم
چه عجب چیزی گفت
چه شکر حرفی زد
گفت:من تنهایم
هیچکس اینجا نیست
گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا می شکنم به خدا می شکنم
من به آمار زمین شک دارم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
#سهراب سپهری -
این شعر اقبال لاهوری خیلی عالیه
ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
يک لحظه نخور حسرت آن را که نداري
راضي به همين چند قلم مال خودت باش
دنبال کسي باش که دنبال تو باشد
اينگونه اگر نيست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولي بي غم و منت
منت نکش از غير و پر و بال خودت باش
صد سال اگر زنده بماني گذراني
پس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش