-
نوشتهشده در ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۲۲:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای دل چو حقیقت جهان هست مجاز،
چندین چه بری خواری ازین رنج دراز!تن را به قضا سپار و با درد بساز،
کاین رفته قلم ز بهر تو ناید باز...
....!!!! -
نوشتهشده در ۹ بهمن ۱۳۹۷، ۱۶:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چشم مست یار من
می خانه میریزد به هم -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۴:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گرچه چشمان تو جز از پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیستحاصل خیره در آیینه شدنها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیستآه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیستآنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره میآیی نیستخواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۴:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
شهریار
-
نوشتهشده در ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ۲۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی -
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۵:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد
#فروغ فرخزاد
-
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۷:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کوچه کوچه خانه خانه زیر ماه
سر گذارم بر دلت چون گاه گاه
یار و هم پیمانه ات بودم شبی
جرعه جرعه می زنان تا صبحگاه
عاشقانه با تو بودم تا سحر
زیر سقف آسمان با نور ماه
سوختم از شعله های چشم تو
من شدم پروانه ات با یک نگاه
کاشتی بذر امیدی در دلم
سبز شد آن شاخ ریحان در پگاه
بوی عطرت بر دلم پر می زند
چون شوم لیلای تو ؟ مجنون بخواه -
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیردشب مرگ تنها نشیند به موجى
رود گوشه اى دور و تنها بمیرددر آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیردگروهى بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقى کرد، آنجا بمیردشب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیردمن این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویى به صحرا بمیردچو روزى ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیردتو دریاى من بودى آغوش وا کن
که می خواهد این قوى زیبا بمیرد -
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط shiimma انجام شده
من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست؟
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهایند
من که در تردیدم تو چطور؟
نکند هیچکسی اینجا نیست
گفته بود آن شاعر :
هر که خود تربیت خود نکند حیوان است
آدم آنست که او را پدر ومادر نیست
من به آمار،به این جمع
و به این سطح که گویند پر از آدمهاست
مشکوکم
نکند هیچکسی اینجا نیست
من به آمار زمین مشکوکم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
من که می گویم نیست
گر که هست دلش از کثرت غم فرسوده ست
یا که رنجور و غریب
خسته ومانده ودر مانده براه
پای در بند و اسیر
سرنگون مانده به چاه
خسته وچشم به راه
تا که یک آدم از آنجا برسد
همه آن جا هستند
هیچکس آن جا نیست
وای از تنهایی
همه آن جا هستند
هیج کس آنجا نیست
هیچکس با او نیست
هیچکس هیچکس
من به آمار زمین مشکوکم
چه عجب چیزی گفت
چه شکر حرفی زد
گفت:من تنهایم
هیچکس اینجا نیست
گفت:اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا می شکنم به خدا می شکنم
من به آمار زمین شک دارم
چه کسی گفته که این سطح پر از آدمهاست؟
#سهراب سپهری -
نوشتهشده در ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۴:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این شعر اقبال لاهوری خیلی عالیه
ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
يک لحظه نخور حسرت آن را که نداري
راضي به همين چند قلم مال خودت باش
دنبال کسي باش که دنبال تو باشد
اينگونه اگر نيست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولي بي غم و منت
منت نکش از غير و پر و بال خودت باش
صد سال اگر زنده بماني گذراني
پس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش -
نوشتهشده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۴:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الا اي قادر قاهر ز تن پنهان به دل ظاهر
زهي پيداي پنهانم تو را خانه کجا باشد -
نوشتهشده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جمعه ها دلگیر نیست ؛
شاید دلمان گیر کسی هست که نیست...... -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۹:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﺁﺩﻣﮏ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺁﺩﻣﮏ ﻣﺮﮒ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎﺳﺖ ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﺶ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ …..
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺜﻠﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺩﺳﺖ ﺧﻄﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮﺩ
ﺷﻮ ﺧﯽ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﻣﺎﺳﺖ ﺑﺨﻨﺪ!
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺷﺒﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﯾﻢ
ﭘﺮ ﺯﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﺳﺖ! ﺑﺨﻨﺪ!
ﺁﺩﻣﮏ ﻧﻐﻤﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻥ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !
ﺑﺨﻨــــــــــــــــــﺪ
-
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
دلم را در غمت کردم ز هر ویرانه ویرانتر
چو.دیدم دوست می دارد دلت دل های ویران را -
نوشتهشده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود -
نوشتهشده در ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی