-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و در صورت بودن استدلال های متفاوت توسط آدمهای مختلف؟
-
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa
جمله ناقصه و بی معنی چه تاثیری داره؟ناقص نیس باقیش قابل حدسه و خرده هوشی فقط میخواد
بعدشم
همه چیزو که فقط نباید با ترازوی منطق و استدلال سنجید
شخصیت شناسی MBTI هم همینو میگهبسیار جذاب! مقاومت در برابر تصحیح اشتباهات از ویژگی های بارز بعضی تیپ های شخصیتیه. مشکلی نیست اگه با انگلیسی نوشتن حال میکنید بکنید و کلمه بعدی که years هست به هیچ وجه قابل حدس زدن نیست خرده هوشی اگه کسی داشته باشه هم متوجه میشه در ضمن همه چیز با منطق و استدلال قابل سنجشه و هر چیز خارج از اینها اعتبار نداره
همه چیز؟
یعنی واقعا فک می کنید هیچ استثنایی نیست؟!
همه ی اعتبارها وابسته به استدلاله؟romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa
جمله ناقصه و بی معنی چه تاثیری داره؟ناقص نیس باقیش قابل حدسه و خرده هوشی فقط میخواد
بعدشم
همه چیزو که فقط نباید با ترازوی منطق و استدلال سنجید
شخصیت شناسی MBTI هم همینو میگهبسیار جذاب! مقاومت در برابر تصحیح اشتباهات از ویژگی های بارز بعضی تیپ های شخصیتیه. مشکلی نیست اگه با انگلیسی نوشتن حال میکنید بکنید و کلمه بعدی که years هست به هیچ وجه قابل حدس زدن نیست خرده هوشی اگه کسی داشته باشه هم متوجه میشه در ضمن همه چیز با منطق و استدلال قابل سنجشه و هر چیز خارج از اینها اعتبار نداره
همه چیز؟
یعنی واقعا فک می کنید هیچ استثنایی نیست؟!
همه ی اعتبارها وابسته به استدلاله؟هر استدلالی هم برای رد استدلال در همه موارد، خودش از دل استدلال کردن بیرون میاد پس اصولا از چنگ استدلال نمیشه خارج شد.
-
برود هر که دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من هیئتی عادت بکند! -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa
جمله ناقصه و بی معنی چه تاثیری داره؟ناقص نیس باقیش قابل حدسه و خرده هوشی فقط میخواد
بعدشم
همه چیزو که فقط نباید با ترازوی منطق و استدلال سنجید
شخصیت شناسی MBTI هم همینو میگهبسیار جذاب! مقاومت در برابر تصحیح اشتباهات از ویژگی های بارز بعضی تیپ های شخصیتیه. مشکلی نیست اگه با انگلیسی نوشتن حال میکنید بکنید و کلمه بعدی که years هست به هیچ وجه قابل حدس زدن نیست خرده هوشی اگه کسی داشته باشه هم متوجه میشه در ضمن همه چیز با منطق و استدلال قابل سنجشه و هر چیز خارج از اینها اعتبار نداره
همه چیز؟
یعنی واقعا فک می کنید هیچ استثنایی نیست؟!
همه ی اعتبارها وابسته به استدلاله؟هر استدلالی هم برای رد استدلال در همه موارد، خودش از دل استدلال کردن بیرون میاد پس اصولا از چنگ استدلال نمیشه خارج شد.
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهDr-acula
هنگام گفتگوی دو نفر ، سه حالتِ عدم توافق امکان پذیر است :۱- عدم توافق در باور: مثل اینکه کسی بگوید من پیامبران را معصوم میدانم و دیگری باور او را قبول نداشته باشد.
۲- عدم توافق در تبیین و استدلال:
مانند اینکه کسی وجود خدا را قبول دارد و برای آن استدلالی ارائه میکند ، اما دیگری استدلال او را برای اثبات وجود خدا یا تبیین او از وجود خداوند را نپذیرد۳- عدم توافق در باور تبیین و استدلال یعنی آن که افزون بر باور تبیین و استدلال شخص را نیز قبول نکند .
مثل اینکه کسی معتقد باشد خدایی وجود ندارد و استدلال نیز ارائه کند و دیگری هم باور و هم استقلال او را نپذیرد.
عدم توافق در باور تبیین و استدلال یعنی آنکه افزون بر باور ، تبیین و استدلال شخص را نیز قبول نکند .
مانند اینکه کسی معتقد باشد خدا وجود ندارد و استدلال نیز ارائه کند و دیگری هم باور و هم استدلال او را نپذیرد#تفکرانتقادی برای بررسی این نزاع ها ، ارزیابی و نقد اندیشهها ، روشهای مختلف پیشنهاد میدهد.
-
بحث خنده داریه
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اصلا من تست دادم شخصیتم حسی شهودی بود و نه استدلالی
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Dr-acula در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
بحث خنده داریه
شما عیارتون چیه؟
فقط چیزایی که عقل خودتون قبول کنه؟! -
خدایا شمشیر ببار از آسمون من از این جهان خنده دار خسته شدم
-
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا یا منو از شر خودبرترپندارها نجات بده یا اونا رو از من
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا کاری ندارم الان فرعونم یا نمرود
عاقبتمونو به خیر کن -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
از كودكى مقايسه ميشويم،
اكثراً هم امتيازهاى خوبى نميگيريم،
بعد در مدارس عزتنفسمان اكثراً در هم ميشكند و با احساس خنگى ميريم سربازى يا دانشگاه يا فضاى كار،
به سرعت فشارهاى مالى و اجتماعى اضافه ميشود به چرخه له شدنمان و جوونيمون غارت ميشه.
كجا بايد اين لوپ معيوب را شكوند؟
#دکترشیری -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عنوان این مقاله مجله HBR عالی بود :
چگونه از خودآگاهی self-awareness به
رشد self-improvement برسیم؟
————ما میدانیم برای اینکه رهبر موثری باشیم باید متوجه ی نقاط قدرت و ضعف ، افکار و احساسات ، ارزش ها و سایر عواملی که روی دیگران اثر گذارند ؛ باشیم.
لازم به ذکر است خودآگاهی بدون اصلاح فردی، ارزشی ندارد.
به عنوان نمونه ، یکی از مشتریان من به نام ریک که در جلسات بسیار سخنرانی میکند همواره تکرار میکرد که میخواهد موثر تر باشد و رفتارش را به گونه ایی بهبود بخشد که کمک کند تا تیمش بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.
من به او گفتم تا رفتار خود را ارزیابی کند و راهکارهای زیر را در نظر بگیرد:- در حال حاضر بودن:
ریک باید روی مکالمات متمرکز شود و به اتفاقات توجه کند و به سخنان افراد حاضر در جلسه گوش کند. - خودآگاه بودن:
من دریافته ام هنگامی که افراد هیجان زده میشوند و تمایل بسیار دارند تا نظراتشان را به اشتراک بگذارند،
درباره ریک نیز صحبت های بی وقفه ی او در جلسات ، باعث عدم مشارکت بقیه افراد حاضر در جلسه میشد.
3)بررسی طیف های متفاوت تصمیمات :
ریک میتواند نظراتش را توضیح دهد و از دیگران نیز، دعوت کند تا نظراتشان را بیان کنند و به نظرات آنان توجه نماید . - انتخاب بهترین روش و موثرترین روش:
با گوش سپردن به نظرات دیگران و اجتناب از تفسیر اظهارات و
درک اینکه بسیار حیاتی ست که تصمیمات قطعی مان را تغییر دهیم.
موثرترین رفتار و عادت ها اغلب هم راستای عادت ها و ترجیحات ما نیستند و از سویی ، خلاف عادت ها عمل کردن، باعث عدم رضایتمندی ما میشود.
این گونه است که عمل کردن برخلاف عادت ها عکس العمل های منفی ما را مشخص میکند.
زمانی که ما بصورت اتوماتیک رفتار می کنیم بسیار سخت است تا رفتار خود را اصلاح کنیم
مغز ما برای صرفه جویی در وقت و انرژی سریعترین روش را در تصمیم گیری انتخاب میکند اما هنگامی که ، خلاف ترجیحات فردی عمل می کنیم موجب میشود تا در وضعیت های مختلف ؛ فکر کنیم .
*جهت رشد فردی چه تصمیماتی میبایست گرفته شود:
۱)توجه نمودن به مواردی که باید (و یا نباید ) بیان شوند و بررسی اینکه روش فعلی ما در کجا کارآمد نیستبه عنوان مثال ریک در جلسات بسیار صحبت میکند.
۲)توجه نمودن به اینکه چه عواملی باعث عدم رشد ما میشود ؟ و چه عواملی به دلیل عدم مدیریت ، باعث بروز مشکل میشوند ؟
در حال حاضر چه مواردی در زندگی ما هست که تمایل به اصلاح آن داشته و داریم اما موفق نبوده ایم؟
این عدمموفقیت باعث بروز چه احساسی در ما می شود ؟
چه عواملی باعث میشود که ما اینگونه رفتار کنیم؟
آیا این رفتار به دلیل عدم خودآگاهی ما ست ؟
و یا به جهت این ست که تمایل داریم خوب بنظر برسیم؟
این موارد به دلیل عدم مهارت ما ست و یا به سبب عدم امنیت ؟
شاید اعتقاد داریم که نظر ما بهتر از نظر دیگران ست !؟
تا زمانی که ما روی تصمیمات قطعی مان متعصبانه پافشاری کنیم،
این عوامل باعث میشوند که از حل مسئله باز بمانیم.
بسیار حیاتی هست که درک کنیم چرا باید تصمیمات قطعی مان را تغییر دهیم؟
ابتدا رفتار و عکس العمل رفتارمان را بررسی کنیم
برخلاف عادت ها که اتوماتیک هستند ، در تصمیمات مان با آگاهی به مدیریت فردی ، بررسی کنیم که چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم و پیامد این تصمیمات چه چیزهایی میتواند باشد.
بعنوان مثال؛ در مورد سخنرانی طولانی ریک در جلسات، او باید بررسی کند اگر به دیگران نیز اجازه دهد صحبت کنند، قبل از اینکه چشم انداز نظراتش را بیان کند چه می شود؟!
و یا بررسی کند که آیا میترسد که شخص دیگری نظرات او را بیان کند؟! و ریک اعتبار مورد نظرش را از بیان آن نظر کسب نکند!؟
و یا هراس دارد بقیه ایدهای ارتباطی با ایده او نداشته و بر این اساس در آینده تصمیمات نادرستی گرفته میشود؟۳)برنامه ریزی کردن:
حالا شما می دانید که به چه چیزی نیاز دارید
و چه چیزی باید تغییر کند و چه عواملی باعث میشود که اینگونه رفتار کنید
اگر شما زیاد صحبت می کنید ، می توانید برنامه ریزی کنید به دفعات و هر دفعه چه میزان صحبت کنید و یا اینکه فقط گوش کنید و صحبت نکنیدتمرین:
تغییر عادت های قدیمی مستلزم ممارست است
مثلا تمرین در جهت کمتر صحبت کردن
بعنوان مثال؛ تعداد اظهاراتمان را بشماریم و زمانی که به میزان کافی صحبت کردیم هوشیارانه از ادامه ی صحبت اجتناب کنیم ، حتی زمانی که نکته مهم دیگری برای مطرح کردن داشته باشیم.
تمرینات خود را مداوم ادامه دهیم تا بتوانیم به رشد فردی رسیده و همزمان تأثیرات تمرین خود را مشاهده کنیم.
از آنچه انجام داده ایم و اینکه چگونه انجام دهیم و چطور تمرین کنیم، چه میتوانیم یادبگیریم!؟
تکرار و بازگشت به مرحله دوم: - در حال حاضر بودن:
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد،
اما هرچه باشد ریسمان پارهای است.
شاید ما هم دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت...
|#برتولت_برشت -
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا را شکر که من از هیچکس خدایی به ارث نبردهام و آزادم هر طور میلم است خدایم را بشناسم. خدای من مهربان و دلسوز و اندیشمند و بخشنده و پرتفاهم و شوخطبع است.
بابالنگ دراز | #جین_وبستر
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرگ تا زمانی مشخص، آنقدر به نظرمان دور میآید که نمیتواند ما را در خود فرو برد و ناپیدا و نامرئی است. این اولین دوره، و دورهی شاد زندگی ماست.
اما ناگهان زمانی فرا میرسد که مرگ را پیش روی خود میبینیم و دیگر نمیتوانیم ذهنمان را از آن دور کنیم. مرگ همراه ماست؛ و چون مرگ و جاودانگی، مانند لورل و هاردی، به سختی به هم پیوند خوردهاند،
میتوانیم بگوییم که جاودانگی همراهمان است. با بی قراری دنبالش میگردیم، ژاکت و شلواری رسمی برای آن میدوزیم، برایش کراواتی نو میخریم، میترسیم دیگران برایمان لباس و کراوات انتخاب کنند و انتخابشان خوب نباشد..
پس از دومین دورهی زندگی که شخص نمیتواند چشمش را از روی مرگ بردارد، دورهی دیگری وجود دارد که کوتاهترین و عجیبترین دوره است و به همان اندازهای که خیلی کم دربارهاش میگوییم، خیلی کم هم دربارهاش میدانیم، قدرت فرد رو به زوال رفته و اسیر خستگی است.
خستگی: پلی بیصدا که ما را از ساحل زندگی به ساحل مرگ میبرد.
در این مرحله، مرگ آنقدر نزدیک است که نگاه کردن به آن خستهکننده است. در این مرحله، مرگ مانند چیزهایی که خیلی به ما نزدیکاند و برایمان آشنا هستند بار دیگر ناپیدا و نامرئی میشود...جاودانگی | #میلان_کوندرا
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به محض شروع عزت نفس…
#دلنوشتهامکان نداره شروع به تغییر کنى و متلکهاى اساسى نخورى،
درشتگویى و یاوهگویى هنر همه کسانی است که عُرضه خودسازى ندارند.
حتى ممکنه افراد دلسوز خانوادهمان شروع کنند به تیکه انداختن، زیرا ابهام دارند درباره ما و نمیدانند ما که خواهیم شد.
استراتژى خوب این است که وقتت را براى قانع کردنشان حروم نکنى.
باجگیر عاطفى از خداشه تو مهرطلب بمونى،
خودشیفته از خداشه تو احساس ارزشمندى نکنى،
جامعه زخمى رنج میکشه یک نفر تن به بی عارى نمیده و زندگى خودش را با تلاش و بدون پارتى و … درست میسازه،
شما که رشد میکنید، محبوب آدمهاى موفق و توانگر میشوید و همزمان آیینه دق خیلیها میشوید،
با این حال ارزش داره… به پیش#من_ارزشمند
دکتر شیری
-
نوشتهشده در ۱۲ خرداد ۱۳۹۹، ۱۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
#به_پسرم_رسا
جانِ پدر؛ پاره تنم؛
من اينطور فهميدهام كه در زندگى همهمان زخمهايى رخ ميدهد،
درشت يا ريز،
١- ميتوان سالها نشخوار كرد و بازى قربانى در پيش گرفت،
٢-ميتوان با زخم زدن به بقيه، خود را قانع كرد كه من خوردم، اينا هم حقشونه،
٣-ميشه زخم خويش را شفا بخشيد و همه انسانهاى زخمى را تسكين و شفا داد،
تو، آخرى باش!#من_بهتر
دکتر شیری